صفحه اصلی > مقالات پژوهشی : آثار مترتب بر صرف وجود امام (علیه السلام) در نظام آفرینش

آثار مترتب بر صرف وجود امام (علیه السلام) در نظام آفرینش

چکیده

صرف وجود امام در نظام آفرینش، آثاری دارد که در متون حدیثی مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به غیبت امام دوازدهم و تشکیک مخالفان تشیّع در فوائد وجودی ایشان، آشنایی با آنها سبب افزایش معرفت مؤمنین و تقویت باورها می‌گردد. از مهم‌ترین آثار وجودی امام، واسطه بودن ایشان در فیوضات الهی می‌باشد. نوشتار پیش رو بعد از مفهوم‌شناسی واژهٔ «فیض»، بیان مراد از آن و تبیین جایگاه امام به عنوان واسطه فیض الهی بر بندگان، موارد متعددی از وساطت را ارائه می‌دهد؛ وساطت در بقاء نظام هستی، أمنیت زمینیان، رفع عذاب از اهل زمین، بقاء فرصت اصلاح، نزول برکات آسمانی و خروج برکات زمینی از جمله مصادیق آن می‌باشند. نگارنده با بهره‌گیری از آیات و احادیث اهل‌بیت (علیهم السلام) و با رویکرد توصیفی-تحلیلی سعی در توضیح هر کدام از این عناوین دارد. در این روش بر خلاف روش متکلمین که بیشتر تکیه بر مباحث عقلانی و منطقی دارد؛ تکیه مباحث بر منابع حدیثی و وحیانی می‌باشد.

نویسنده: مجتبی تاریوردی‌زاده[1]

منبع: فصلنامه مهدویت، شماره سی و دوم، سال هشتم، بهار 1399

واژگان کلیدی: آثار وجود امام، وساطت فیض، نظام آفرینش.

مقدمه

باور شیعیان به وجود همیشگی امام و حجت الهی در زمین، این انتظار را پدید می‌آورد که امام، همیشه در بین مردم حضور ظاهری خواهد داشت. این حالت مادامی که به حبس، محاصره و احضار امام به نزد حاکم ستمگر ختم گردد، سبب بروز مشکلی جدی و یا دست کم شبهه اعتقادی نمی‌شود. اما در صورت منتهی شدن این امر به غیبت طولانی و عدم حضور امام در عرصه اجتماعی، می‌تواند اندیشهٔ ضرورت وجود امام را در ذهن مسلمانان به چالش بیاندازد. این مطلب در کنار روحیه غالب انسان‌ها که توجه و تمایل زیادی به امور محسوس دارند،[2] امری دور از انتظار نمی‌باشد. افزون بر آن، کلام کسانی که وجود امام غائب را بدون فائده و اعتقاد به آن را امری لغو می‌پندارند، منجر به تقویت چنین نتیجه‌ای گردیده است. از جمله افراد شاخصی که چنین اظهاراتی را بیان کرده‌اند می‌توان به ابن تیمیه (نوری، ۱۴۰۰: ۲۰۱)،[3] تفتازانی (تفتازانی، ۱۴۰۹: ج۵، ۳۱۳) و قاضی عبدالجبار معتزلی (قاضی عبدالجبار، ۱۹۶۲-۱۹۶۵: ج۱، ۵۷) اشاره کرد.

از گذشته تا به امروز برای پاسخ به مسئله فوائد وجودی امام در زمان غیبت، پاسخ‌هایی داده شده است. بزرگانی چون شیخ طوسی و سیدمرتضی و شیخ مفید از پیشگامان در این مسئله می‌باشند (جمیل حمود، ۱۴۲۳: ج۲، ۶۳۹؛ طوسی، ۱۳۸۲: ج۱، ۱۰۶؛ مفید، ۱۴۱۳: ج۱، ۱۱). البته باید توجه داشت که اصل بحث از آثار وجودی امام، نیازی به مطرح شدن زمان غیبت امام ندارد اما مسئله غیبت، بهانه‌ای مهم برای انکار فائده و آثار وجود امام شده است. در نتیجه غالباً عالمان دینی به این موضوع در مسئله غیبت امام دوازدهم پرداخته‌اند.

روایات زیادی موجود است که از آثار مربوط به امام سخن می‌گویند. بخشی از روایات، بیان‌کننده آثاری می‌باشد که بر معرفت و قبول ولایت امام، مترتب است. بخش دیگری از آنها به آثار اعمال، گفتار و تصرفات امام (چه تصرف ظاهری و چه تصرّف باطنی) مربوط می‌باشد. در نهایت قسم سومی از روایات که موضوع این مقاله را شکل می‌دهند، به آثار صرف وجود إمام در جهان آفرینش می‌پردازند فارغ از آثار اعمال، گفتار و هم‌چنین تصرفات ایشان. آن چه سبب تأثیرگذاری شبهات مذکور در جامعه شیعی می‌شود، عدم آگاهی از فوائد قسم اول و سوم می‌باشد. غالب پاسخ‌ها در شبهات مذکور ناظر به آثار و فوائدی است که مرتبط با معرفت، اعمال و تصرفات امام می‌باشد و نسبت به فوائد وجودی امام، کمتر سخن گفته می‌شود. هم‌چنین اصلی‌ترین پاسخ‌های بزرگانی چون شیخ طوسی، سیدمرتضی و شیخ مفید، پرداختن به دو بخش اول و دوم از این فوائد بوده است.

نگارنده از طرفی به جهت معرفت‌افزائی و تقویت قلوب شیعیان در برابر شبهات و وساوس شیطانی، مبنی بر عدم ترتّب أثر بر وجود امام غائب از طرفی دیگر به جهت تبیین بخشی از آموزه‌های شیعی، به آثار صرف الوجودی امام پرداخته است. تلاش پیش رو با استناد به آیات و روایات بوده و البته در مواردی نیز به تحلیل عقلی و منطقی پرداخته است. ابتدا با بررسی واژهٔ «فیض» به معنای وساطت توجه داده می‌شود سپس مصادیق این نوع وساطت که در متون حدیثی موجود است هر کدام به صورت جداگانه تبیین می‌گردد.

پیش از این بزرگانی این موضوع را در ضمن مسائل کلامی و هم‌چنین به صورت مستقل مورد توجه قرار داده‌اند. از متقدمین، شیخ مفید در رساله‌ای در مورد غیبت در ضمن آثار امام غائب بدان پرداخته‌اند (مفید، ۱۴۱۳: ج۱، ۱۱) و از معاصرین نیز حجت‌الاسلام ربانی گلپایگانی در مقاله‌ای مستقل با عنوان «نقش غائی امام در نظام آفرینش» مورد بررسی قرار داده‌اند. بنابراین از جمله تفاوت‌های این نوشتار با تلاش‌های قبلی می‌توان به سه مورد اشاره کرد:

  1. واکاوی معنای واژهٔ فیض در اصطلاح «وساطت فیض» که به نظر می‌رسد در مقالات دیگر این مطلب مغفول مانده است؛
  2. بررسی آثار بر پایه احادیث و کتاب خدا که آثار را بر پایه عقل و منابع وحیانی بیان کرده‌اند؛
  3. توجه داشتن به آثار صرف وجود حجت الهی و این غیر از آثار محبت، معرفت و دستورات امام می‌باشد. هم‌چنین این آثار اعم از غائب بودن یا حضور امام است.

وساطت در فیض الهی

با توجه به متون حدیثی، بقاء عالم آفرینش، آرامش زمین و اهل آن، نزول نعمات آسمانی و خروج برکات زمینی به برکت صرف وجود امام در جهان، از جمله آثار به شمار آمده‌اند. در نتیجه برای تحقق چنین فیوضاتی، وجود حجت الهی در نظام آفرینش لازم می‌باشد. قبل از ارائه و طرح آثار، تبیین مقام وساطت فیض که بستری برای بیان آنهاست، ضروری می‌نماید.

لغت «فیض» در اصل بر معنای سیلان و جریان شیئی به سهولت، دلالت دارد (ابن فارس، ۱۴۰۴: ج۶، ۴۶۵). هرگاه چیزی در ظرف خود به حدی رسید که لبریز شده و از اطراف آن جاری شود می‌گویند: «فاض الشیء». گاهی متعلّق آن اموری مادی است مانند، آب و اشک که در صورت کثرت و زیادی از اطراف رودخانه و چشم جاری می‌گردند. در این صورت گفته می‌شود: «فاض الماء» و «فاض الدمع». گاهی نیز متعلّق آن امری معنوی است مانند، اسراری که سینه شخصی را پُر نموده و دیگر توان مخفی کردن آن را ندارد و اظهار می‌نماید. در این صورت نیز گفته می‌شود: «فاض صدره بسره» (فراهیدی، ۱۴۰۹: ج۷، ۶۵؛ راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۶۴۸). از آن‌جا که این جریان، از کثرت افزودن بر چیزی ایجاد می‌گردد به نحو استعاره در مورد شخصی که کثرت جود و بخشش دارد «رجل فیاض» استعمال شده است (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۶۴۸؛ زمخشری، ۱۹۷۹: ۴۸۷؛ زبیدی، ۱۴۱۴: ج۱۰، ۱۲۸).

واژهٔ «فیض» علاوه بر متکلمین در میان فلاسفه و عرفاء نیز رایج بوده و دارای معنای اصطلاحی خاص است. در نزد عرفاء، فیض همان ظهور تجلّی همیشگی الهی در صور موجودات است (رفیق عجم، ۱۹۹۹: ۷۴۱؛ مجددی برکتی، ۲۰۰۹: ۱۶۸). هم‌چنین آنان تأکید زیادی بر عدم انفکاک موجودات از مبدأ فیض دارند، به نحوی که غزالی در توضیح فیض می‌گوید:

شایسته نیست که از فیض، همان فهمیده شود که از جریان آب از ظرف می‌فهمند. زیرا که در جریان آب از ظرف، بین جزئی از آب با آب درون ظرف انفصال و جدائی حاصل می‌شود. بلکه از فیض، چیزی را بفهم که از جریان نور خورشید بر دیوار می‌فهمی. چنین نیست که نور از جرم خورشید جدا شده و بر دیوار متصل شده باشد (رفیق عجم، ۲۰۰۰: ۵۶۷).

در نزد فلاسفه نیز فیض بر فعل فاعلی اطلاق می‌شود که همیشه و بدون عوض و غرض، جریان دارد. چنین فاعلی که دارای وجود ازلی و ابدی بوده مبدأ فیاض و واجب الوجود است. مقصود فلاسفه از فیض، إفاضه بدون انقطاع جمیع موجودات از مبدأ واحد می‌باشد (جمیل صلیبا، ۱۴۱۴: ۱۷۲). در واقع فلاسفه و عارفان، قول به فیض عالم را در مقابل قول به خلقت از عدم، بیان کرده‌اند. خلقت در مذهب ابن عربی که از بزرگان عرفاء به شمار می‌آید به معنای ایجاد از عدم نیست بلکه ظهور و تجلّی الهی در صُوَر موجوداتی است که از شمارش خارج می‌باشند (سعاد الحکیم: ۸۸۹). بنابراین با توجه به گفته ایشان «فیض» متضمن معنای صیرورت و بیان آفرینش و کیفیت صدور موجودات خواهد بود و زمانی که گفته می‌شود چیزی از دیگری افاضه یافت یعنی به تدریج از آن صادر گردید (حنفی، ۱۴۲۰: ۶۲۷).

تعابیری مانند فیض، فیاض و وساطت فیض ظاهراً از فلاسفه و عرفاءِ دوران قبل از اسلام گرفته شده است. پس از آن فیلسوفانی چون ابن سینا و فارابی برای تطبیق نظریه فیض با مبانی اسلامی تلاش بسیاری کردند تا مسئله کیفیت خلقت عالم را کشف نمایند (ابن سینا، ۱۳۸۳: ۱-۱۲). هم‌چنین برای نگارنده به تدریج این تعبیر مانند تعابیری دیگر هم‌چون «انسان کامل»، «وجود»، «تجلّی» و غیره بین متکلمین با توجه به اختلافاتی که در مبنای اعتقادی داشتند نیز رواج یافت. بدیهی است که ادبیات جدید در هر علمی می‌تواند منجر به فهم جدیدی گردد.

در نوشتار حاضر فیض، به معنای کثرت جود و بخشش می‌باشد و به همین جهت است که به نحو استعاره به فرد کثیرالجود، رجل فیاض اطلاق می‌شود (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۶۴۸؛ زمخشری، ۱۹۷۹: ۴۸۷؛ زبیدی، ۱۴۱۴: ج۱۰، ۱۲۸). مراد از آن مطلق نعمت‌های الهی و إعطاء آنها از سوی خداوند بر موجودات می‌باشد. در این صورت دیگر معنای صدوری، فیض ازلی و قدم عالم پیش نمی‌آید و خدشه‌ای بر قول «خلقت موجودات از عدم» که رأی متکلمین است وارد نمی‌گردد. زیرا متکلمین که از تعبیر واسطه فیض استفاده می‌کنند مرادشان معنای صدوری نیست.

هم‌چنین گاهی میان رساننده فیض و گیرنده آن واسطه‌ای وجود دارد که به سبب او این فیوضات جاری می‌شود. از آن‌جا که نظام حاکم بر این جهان، نظام اسباب و مسببات می‌باشد؛ بدین لحاظ فیض الهی با اسباب و واسطه‌هایی به مخلوقات می‌رسد (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ۱۸۳).[4] با توجه به احادیث فراوان، خداوند فیض را به واسطه برخی بندگان شایسته خود بر مخلوقات جاری می‌کند. از این رو برکات زمینی و آسمانی علاوه بر دارا بودن اسباب طبیعی، دارای سبب دیگری هستند که بر همه اسباب، مقدم می‌باشند. این بندگانی که از شایستگی‌های خاصی در درگاه الهی برخوردارند در بین متکلّمین متأخر، واسطه فیض نامیده شده‌اند.

شیعیان دوازده امامی به سبب وجود چنین روایاتی، معتقد به وساطت فیض إمامان خویش هستند. یعنی هر آن‌چه از ناحیه خداوند متعال به خلائق می‌رسد و برکاتی که نازل می‌شود همه به واسطه وجود ایشان می‌باشد. در متون حدیثی و برخی از آیات قرآنی چنین شأن و جایگاه رفیعی برای امامان در نظام آفرینش تبیین گردیده است. در نتیجه در باور شیعیان، اعتقاد به وساطت امامان در نعمت‌های الهی با دلائل نقلی قابل اثبات می‌باشد.

بیان آموزه وساطت در فیض از زمان پیامبر اسلام (ص) تا به امروز در میان شیعیان مطرح بوده است. وجود گزارشاتی که حاکی از آشنایی اصحاب ائمه (علیهم السلام) با چنین شأنی برای امام است، گویای چنین حقیقتی می‌باشد. در روایتی از امام رضا (ع) سؤال شد:

آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ حضرت فرمودند: خیر. راوی گفت: برای ما روایت کرده‌اند که زمین بدون امام باقی نمی‌ماند مگر این‌که خداوند بر بندگان خشم و غضب می‌نماید. حضرت فرمودند: با نبودِ امام، زمین اساساً بقائی نخواهد داشت بلکه فرو می‌رود (کلینی، ۱۴۰۷، ۱: ۱۷۹).

نعمت امنیت و آرامش زمین از جمله فیوضاتی است که به سبب إمام، نصیب بندگان شده است. این فیوضات از رحمت الهی نشأت می‌گیرد که در صورت خشم و غضب خداوند از بندگان، سلب خواهد شد.

این گزارش گویای آشنایی راوی با مضمون وساطت است که یا خواستار تأیید از امام بوده یا کیفیت آن را پرسش می‌کند. روایت چهارم، دهم و یازدهم همین باب (إن الأرض لا تخلو من حجة) از کتاب کافی، که از افراد متعددی این پرسش صادر شده است به آشنایی اصحاب از این آموزه اشاره دارد (کلینی، ۱۴۰۷، ۱: ۱۷۹).[5] علاوه بر آنها وجود زیارات و روایاتی که شیعیان را با این شأن از شئونات امام آشنا می‌گردانند، شاهد دیگری بر این مدعا خواهند بود. زیاراتی مانند جامعه کبیره و زیارت سیدالشهداء (ع) را می‌توان از جمله آنها معرفی کرد.[6] البته در ادامه، به فقراتی از این زیارات در تبیین شأن وساطت و نحوه استدلال به آن پرداخته می‌شود.

روایاتی که حاکی از شأن و جایگاه وساطت امام می‌باشد از حیث اجمال و تفصیل به دو دسته تقسیم می‌شوند. برخی از آنها اخباری است که به صورت اجمال به این موضوع اشاره کرده‌اند؛ مانند «بکم فتح الله و بكم یختم» (ابن بابویه، ۱۴۱۳: ج۲، ۶۱۵)، «بنا ینشر الرحمة» (ابن بابویه، ۱۳۷۶: ۱۸۶). به صورت کلی و بدون بیان جزئیاتی در این وساطت، فرمودند که گشایش و خاتمه فیض و انتشار رحمت الهی به واسطه حجت‌های خداوند صورت می‌گیرد. برخی دیگر به صورت تفصیلی به بیان اموری جزئی در این وساطت پرداخته‌اند که در این نوشتار به صورت جداگانه به هر کدام پرداخته می‌شود. وجود امام نه تنها در میان اجتماع انسانی بلکه در کل عالم آفرینش، مانند قلبی در جسد انسان است. همان‌گونه که مهم‌ترین آثار حیاتی، از قلب انسان نشأت می‌گیرد؛ امام نیز به اعتبار این‌که قلب عالم امکان است و ولایت کلیه إلهیّه دارد سبب نزول فیوضات الهی از جمله فیض وجود بر مخلوقات می‌باشد. در نتیجه همان‌طور که نیاز به قلب برای حیات انسانی ضروری است، وجود امام نیز برای بقاء و دوام فیوضات الهی بر جسد عالم هستی ضروری خواهد بود. اکنون با چنین مقدمه‌ای، کلمات و زیارات اهل‌بیت (علیهم السلام) ما را با عناوینی آشنا کرده‌اند که به ترتیب مورد اشاره قرار می‌گیرند.

۱. بقاء نظام هستی

رابطه نظام آفرینش با وجود امام به گونه‌ای است که وجود و بقاء آن بستگی به وجود و بقاء امام دارد. در این صورت برای بقاء این جهان، وجود امام امری ضروری خواهد بود. روایات زیادی، این مطلب را مورد توجه قرار داده است که برخی از آنها ضرورت وجود امام و حجت الهی را در زمین و برخی نیز آثار نبودن امام را بیان می‌کنند.[7]

امام صادق (ع) نیز می‌فرمایند:

زمین نیست، مگر این‌که حجت خدا در آن وجود داشته باشد (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۳۳، ۵۱).

امام باقر (ع) نیز فرمودند:

از روزی که حضرت آدم از دنیا رفت تا کنون زمین خالی از وجود حجت الهی نبوده است و هم‌چنین بدون حجت هم نخواهد ماند (مجلسی، ۱۴۰۳: ج ۲۳، ۲۲).

هم‌چنین ایشان می‌فرمایند:

زمین بدون امامی که ظاهر باشد یا غائب، باقی نمی‌ماند (ابن بابویه، ۱۴۰۴: ۳۱).

از جمله احادیثی که اثر نبودن امام را بیان کرده‌اند روایت زیر می‌باشد. به امام صادق (ع) گفته شد آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ حضرت فرمودند:

لا تبقى اذا لساخت؛

زمین باقی نمی‌ماند و آن‌چه بر روی خود دارد را فرو می‌برد (مجلسی، ۱۴۰۳، ۲۴:۲۳).

در این کلام تاکید شده که زمین در صورت خالی بودن از حجت الهی، قرار خویش را از دست داده و اهلش را نابود می‌کند. بنابراین وجود امام، تنها برای این نیست که خلق در هدایت و إصلاح دین و دنیایشان نیازمند به ایشان هستند؛ بلکه باید گفت این زمین و اهلش به سبب وجود امام، قرار یافته و لحظه بدون حجت خدا باقی نمی‌ماند. این مطلب را می‌توان از کلام امام باقر و امام رضا (علیهما السلام) استفاده نمود. امام باقر (ع) در روایتی چنین فرمودند:

اگر امام لحظه‌ای از زمین برداشته شود، زمین اهلش را به خود می‌پیچد (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ۱۷۹).

هم‌چنین امام رضا (ع) می‌فرمایند:

اگر چشم بر هم زدنی حجت خدا در روی زمین نباشد زمین به همراه اهلش به خود می‌پیچد (عاملی، ۱۴۲۵: ج۱، ۱۳۳).

لفظ «ساعة» و «طرفة عین» در این دو روایت قابل توجه می‌باشد. بیان دو نکته متناسب با مسئله وساطت در اینجا ضروری به نظر می‌رسد.

نکته اول: در مورد روایاتی که سبب نابودی زمین و اهل آن را، فقدان امام بیان کرده‌اند، این احتمال وجود دارد که مراد از زمین، همان نظام آفرینش باشد. این‌که زمین، بیشتر مورد توجه قرار گرفته به لحاظ استقرار امام و مخاطبان کلام ایشان در زمین می‌باشد هرچند که امام بر همه عالم احاطه دارند.

نکته دوم: دو دسته از روایات هستند که اشاره به شأن وساطت اهل‌بیت (علیهم السلام) در وجود نظام آفرینش دارند. دسته اول، روایاتی است که وجود اهل‌بیت (علیهم السلام) را سبب بقای نظام آفرینش معرفی کرده‌اند. این روایات از ابتدای نوشتار تا کنون مورد توجه قرار گرفته است مانند کلام امام رضا (ع) که می‌فرمایند:

لو خلت الارض طرفة عين من حجة لساخت بأهلها؛

یعنی اگر زمین چشم بر هم زدنی، خالی از وجود امام باشد زمین اهلش را می‌بلعد (صفار، ۱۴۰۴: ج۱، ۴۸۹).

دسته دوم، اهل‌بیت (علیهم السلام) را سبب ایجاد نظام آفرینش معرفی می‌کنند. در روایات بسیاری چنین آمده است که پیامبر (ص)، امیرالمؤمنین (ع) و فرزندان معصوم ایشان (علیهم السلام) سبب ایجاد مخلوقاتند و اگر این چنین نبود، هیچ مخلوقی به وجود نمی‌آمد (بحرانی، ۱۴۲۲: ۲۶-۴۲).

امام صادق (ع) فرمودند:

خداوند در پاسخ به پرسش ملائکه درباره نور عظیمی که مشاهده کردند بر ایشان وحی کرد که این نور از نور من می‌باشد. اصل آن نبوت و فرعش امامت است که نور نبوت را در وجود نبی و رسول خود محمد (ص) قرار داده و نور امامت را در وجود حجت خود علی (ع) قرار دادم. اگر این دو نبودند هیچ یک از مخلوقات را خلق نمی‌کردم (ابن بابویه، ۱۴۰۳: ۳۵۱).

پیامبر خدا (ص) فرمودند:

زمانی که به معراج رفتم، خداوند بر من وحی کرد که اگر شما و اوصیاء معصومین نبودید، دنیا، آخرت، بهشت و جهنم را خلق نمی‌کردم (خزاز رازی، ۱۴۰۱: ۷۲).

٢. أمنیت زمینیان

أمنیت اهل زمین، از دیگر فوائد وجودی امام و حجت الهی است. با توجه به بخشی از روایات، خداوند امام را رکن زمین قرار داد تا مانع از به حرکت درآمدن اهل آن باشد (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ۱۹۶). هم‌چنان که ارکان هر بنایی، سبب ثبات و بقای آن بنا شده است؛ حجت‌های الهی نیز به عنوان ارکان زمین موجب ثبات و بقاء زمین می‌باشند. با توجه به این روایات، در صورت فقدان امام، زمین لحظه‌ای آرام نمی‌یابد بلکه تمام اهل خویش را می‌بلعد و نابود می‌گرداند (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ۲۰۲؛ صفار، ۱۴۰۴: ج۱، ۴۸۹). پیشوایان معصوم، گاهی برای رساندن این معنا، امام را تشبیه به ستارگان در آسمان کرده‌اند. چنان‌که ستارگان، امنیت آسمانیان را تأمین می‌کنند، اهل زمین نیز به واسطه امامان در امان خواهند بود (ابن بابویه، ۱۳۹۵: ج۱، ۲۰۵). در نتیجه از ظهور روایات مذکور، چنین استفاده می‌شود که زمین قرار خویش را به برکت وجود حجت‌های الهی به دست آورده است.

با توجه به اطلاق «أهل الأرض» و عدم تقیید به گروه خاصی از موجودات، بقای سائر ساکنین روی زمین، مانند حیوانات و جنّیان نیز متوقف بر وجود امام و حجت الهی می‌باشد. بعد از توضیح عنوان یاد شده، در ادامه به موارد دیگری در وساطت که به نحوی با عنوان اصلی (امنیت زمینیان)، مرتبط می‌باشند اشاره می‌گردد.

الف) استقرار زمین

زمین با فقدان حجت الهی چنان به اضطراب می‌افتد که امام باقر (ع) آن را تشبیه به مواج شدن دریا کرده‌اند (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ۱۷۹).[8] اگرچه لازمه چنین حالتی در زمین، نابودی اهل آن می‌باشد ولی آن‌چه در این روایت به صراحت بیان شده اضطراب خود زمین به عنوان یک مخلوق است، اگرچه اهل زمین نیز به تبع آن به اضطراب می‌افتند. شخصی از امام کاظم (ع) پرسید:

آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ حضرت فرمودند: خیر. آن شخص دوباره پرسید: روایتی به ما رسیده است که باقی نمی‌ماند مگر آن‌که خداوند بر بندگانش خشم می‌گیرد، امام فرمودند: در صورت عدم وجود امام، زمین اساساً بقائی نخواهد داشت زیرا اگر بدون امام باشد اهلش را فرو می‌برد (ابن بابویه، ۱۳۹۵: ج۱، ۲۰۳).

هم‌چنین در متن یکی از زیارات امام حسین (ع) آمده است:

تَسْتَقِرُّ جِبَالُها عَنْ مَرَاسِيهَا؛

به سبب شما اهل‌بیت (علیهم السلام) خداوند کوه‌ها را در مکان‌های خود مستقر می‌گرداند (کلینی، ۱۴۰۷: ج۴، ۵۷۷).

چنان‌چه در برخی از روایات از امام به «اوتاد فی اَرضِه» (کلینی، ۱۴۰۷: ج۶، ۲۵۶؛ حلبی، ۱۴۰۴: ۴۱۹)، «دَعَائِمُ الْأَوْتَاد» (ابن مشهدی، ۱۴۱۹: ۲۴۵) تشبیه شده است. کوه‌ها که به حکم قرآن،[9] خود باعث قوام زمین از حرکت و اضطراب می‌باشند، همین کوه‌ها به برکت وجود امام استقرار یافته‌اند. البته برخی از مفسران بزرگ شیعه مراد از «رواسی» در این آیه را نیز امام دانسته‌اند و روایتی را که می‌فرماید: «جَعَلَهُمُ (الائمة) اللهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا» (صفار، ۱۴۰۴: ج۱، ۱۹۹) اشاره به آن می‌دانند (لاهیجی، ۱۳۷۳، ج۲، ۷۰۱).

علاوه بر آنها توصیف امام در زیارات به «أرکان البلاد» (ابن مشهدی، ۱۴۱۹: ۲۴۵؛ شیخ مفید، ۱۴۱۳: ۲۰۵؛ ابن بابویه، ۱۴۱۳: ج۲، ۶۱۰)، «أرکان الأرض» (کلینی، ۱۴۰۷، ج۴، ۵۵۹؛ ابن قولویه، ۱۳۵۶: ۴۵) و روایاتی که مشتمل بر چنین تعابیری است ظهورشان دلالت بر جایگاه سببی و وساطت در فیوضات الهی دارند. رکن، چیزی است که استقرار و دوام چیزی به آن بستگی دارد. بنابراین معنای این عبارات چنین می‌شود که استقرار و قوام شهرها به برکت وجود امام می‌باشد. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که آیا مراد از ارکان بودن برای بلاد، خود بلاد مراد است یا أهل آن؟ در صورتی که کلمه «أهل» به عنوان مضافی برای آن در تقدیر باشد، مراد از آن «أرکان أهل البلاد» خواهد بود. ولی به نظر می‌رسد، با توجه به ظاهر لفظ و اصل عدم تقدیر، منظور خود بلاد باشد. با این بیان مراد از «ارکان الارض» نیز این‌چنین خواهد بود. در نتیجه قوام این بلاد و زمین، به وجود امام و حجت الهی وابسته است.

ب) استقرار آسمان

در یکی از فقرات زیارت جامعه کبیره چنین آمده است:

بكم يمسك السماء أن تقع على الارض؛

به سبب وجود شما (امامان)، خداوند آسمان را از وقوع بر زمین حفظ و نگهداری می‌کند (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۹۹، ۱۴۴).[10]

این جمله بیانگر نقش سببی و وساطت امامان، در استقرار آسمان می‌باشد. زائر با خواندن این زیارت، سبب بقای آسمان و عدم ریزش آن را به وجود امام در زمین نسبت می‌دهد. در کلامی از امام سجاد (ع) چنین بیان شده است:

ما اهل‌بیت کسانی هستیم که به سبب ما خداوند آسمان را از این‌که بر زمین واقع شود نگه می‌دارد (ابن بابویه، ۱۳۹۸: ج۱، ۲۰۷).

نکته‌ای که در اینجا مورد توجه قرار می‌گیرد، وجود عوامل و گناهان متعددی است که به حکم روایات و آیات قرآن، هر کدام به تنهائی می‌تواند منجر به سقوط آسمان شود. با وجود آن‌که چنین گناهانی در روی زمین بارها اتفاق افتاده است ولی آسمان هنوز استقرار خود را دارد. سخنان کفر و شرک‌آمیز انسان‌ها، مانند نسبت دادن فرزند به خداوند، شریک قائل شدن برای او در مقام ربوبی، اتخاذ بت‌هایی برای عبادت، ادعای الوهیت توسط انسان‌ها و هم‌چنین قتل انبیاء و اوصیاء الهی؛ همه به حکم قرآن و روایات (حویزی، ۱۴۱۵، ج۳، ۳۶۲؛ شیخ مفید، ۱۴۱۳: ۳۲۳)[11] از عوامل فروپاشی نظام آفرینش می‌باشند. در واقع با وقوع چنین گناهانی، علت آرامش آسمان و زمین را باید در وجود امام و حجت الهی جستجو کرد. این همان چیزی است که در زیارت جامعه کبیره و برخی از روایات به آن اشاره شده است. هم‌چنین احتمال دارد گفتار امام رضا (ع) که فرمودند: «بنا یمسك السماوات و الارض أن تزولا» ناظر به همین مطلب دانست (ابن بابویه، ۱۳۹۵: ج۱، ۲۰۲)؛[12] یعنی آسمان و زمین به سبب ما امامان از فروپاشی (که اسباب مختلفی از گناهان دارد) حفظ می‌گردد. چنان‌که پیامبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) بعد از قرائت آیه ۴۱ سوره فاطر فرمودند:

به جهت تعظیم امر تو، دائماً آسمان‌ها تا به امروز در آرامش بودند (کوفی، بی‌تا: ۳۵۰).[13]

در نتیجه با وجود اسباب سقوط آسمان، خداوند با قرار دادن امام از ریزش و فروپاشی آن جلوگیری می‌نماید.

۳. رفع عذاب از اهل زمین

بنابر روایات موجود در منابع حدیثی، نه تنها زمین با فقدان امام، قرار خویش را از دست می‌دهد؛ بلکه خداوند نیز در چنین شرائطی، عذاب خویش را بر اهل زمین نازل می‌کند (عده‌ای از علماء، ۱۴۲۳: ۱۴۰). گاهی اهل‌بیت (علیهم السلام) در ضمن معرفی ویژگی‌ها و شئونات خویش می‌فرمایند:

ما کسانی هستیم که خداوند به واسطه ما عذاب را از شما (مردم) منصرف می‌گرداند (صفار، ۱۴۰۴: ج۱، ۶۳).

زائران نیز در حین زیارت، به دستور پیشوایان دینی خطاب به ایشان می‌گویند:

به سبب وجود شما (امامان) از عذاب در امان می‌باشیم (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۹۹، ۲۰۵).

برخی دیگر از روایات، هم دفع عذاب الهی از اهل زمین و هم رفع آن را به سبب وجود امام بیان کرده‌اند (ابن بابویه، ۱۳۷۶: ۵۴۴). چنان‌که وقتی یکی از اصحاب امام باقر (ع) از علت نیاز به وجود نبی و امام پرسش می‌کند، امام در پاسخ به او می‌فرمایند:

این نیاز به سبب بقاء نظام هستی بر صلاح خود می‌باشد و آن نیز به این شکل است که خداوند در صورتی عذاب را از اهل زمین رفع می‌کند که در آن نبی یا امامی وجود داشته باشد (ابن بابویه، ۱۳۸۵: ج۱، ۱۲۳).

پس از آن امام استناد به آیه «ما كان الله لیعذبهم و انت فیهم»[14] می‌نماید تا شاهد این مطلب را در کلام خداوند بیان کرده باشند. این آیه به صراحت گویای نقش و جایگاه پیامبر اسلام (ص) در امنیت اهل زمین می‌باشد. از آن‌جا که امام، قائم‌مقام پیامبر در تمام شئونات به غیر از نبوت است؛ به اذن الهی نیز دارای چنین جایگاهی می‌باشد. بنابراین با وجود ایشان، عذاب الهی از اهل زمین دفع می‌گردد. وجود ایشان در دفع عذاب الهی تا بدان حد است که اگر کسی در خواب، امام را در حال داخل شدن بر منطقه‌ای ببیند، اهل‌بیت (علیهم السلام) آن را تعبیر به آسایش و امنیت اهل آن کرده‌اند (ابن بابویه، ۱۳۹۵: ج۱، ۲۱۰). در نتیجه ظهور این روایات دلالت دارد بر این‌که یکی از فوائد و آثار وجودی امام و حجت الهی، رفع و دفع عذاب عمومی از اهل زمین می‌باشد.

سنت و روش پروردگار در عذابِ جزئی[15] پیشینیان به نحوی با وجود حجت‌های الهی مرتبط می‌باشد. عادت مقرّر الهی بر این است که هرگاه قومی یا شهری را عذاب می‌کند حجت و نبی خود را از میان آنان خارج کرده سپس عذاب را بر ایشان نازل می‌گرداند. بنابراین خداوند بر اساس چنین سنتی اگر بخواهد همه زمین را عذاب نماید، امام را از روی زمین بر می‌دارد تا این امر واقع شود. زیرا مادامی که حجت الهی در روی زمین است این امر (عذاب کلی و عمومی) صورت نمی‌گیرد.

هم‌چنین عذاب‌های جزئی که گاهی در گوشه و کنار زمین واقع می‌شود، منافاتی با عنوان این بخش ندارد زیرا ممکن است مراد از اینها، عذاب‌های عمومی باشد. عذابی که تمام موجودات روی زمین را شامل می‌شود. علاوه بر آن ممکن است مربوط به عذاب‌هایی باشد که دیگر در زمان ما واقع نمی‌شود، مانند مسخ شدن و غیره که در زمان اقوام گذشته اتفاق می‌افتاد.[16]

پرسشی که ممکن است مطرح شود فرق این اثر (رفع عذاب از اهل زمین) با عنوان قبلی (امنیت زمینیان) می‌باشد. اگرچه برخی این دو عنوان را به صورت واحد مورد بررسی قرار داده‌اند ولی به نظر نگارنده می‌توانند دو اثر متفاوت به شمار آیند. در مورد «امنیت زمینیان» ظاهر کلام، ناظر به اموری زمینی مانند؛ عدم استقرار آن، فروپاشی شهرها، کوه‌ها و دریاها می‌باشد ولی در «رفع عذاب الهی» اموری اعم از آن موارد را شامل می‌شود. زیرا گاهی عذاب از آسمان و با امری غیر از امور زمینی صورت می‌یابد.

۴. بقاء فرصت اصلاح و إمهال گنهکاران

ابتدا باید تفاوت این عنوان را با عنوان قبلی بیان کرد. عنوان قبلی عام بوده و موجودات غیر از انسان را شامل می‌شود. یعنی تمام موجودات روی زمین به برکت وجود حجت الهی مأمون از عذاب خواهند بود ولی این عنوان مربوط به اهل تکلیف است که اخص از مورد عنوان قبل می‌باشد.

برای شکل‌گیری هدف بندگی[17] در جهان، نیاز به وجود بندگان و بقاء نظام هستی است. این دو امر نیز به وجود حجت الهی بستگی دارد. حال اگر خداوند برای اصلاح آدمی فرصتی به بندگان خویش دهد، این امر جز در سایه وجود حجت الهی محقق نمی‌گردد. در واقع امام و حجت الهی، موجب بقاء فرصت توبه و بازگشت به هدف بندگی است. از طرفی در صورت فرصت ندادن، حجت خویش را از میان مردم بر می‌دارد. امام باقر (ع) می‌فرمایند:

هر زمانی که خداوند در میان بندگان نظری (برای اصلاح) ایشان نداشته باشد ما را از میان آنان بر می‌دارد (مجلسی، ۱۴۰۳، ۲۴: ۱۹۳).[18]

علامه مجلسی نیز در تبیین این روایت به این نکته که فرصت اصلاح، نیاز به وجود امام دارد اشاره می‌نماید (مجلسی، ۱۴۰۳، ۲۴: ۱۹۴).[19] هم‌چنین پیشوای ششم شیعیان چنین می‌فرماید:

زمین با وجود حجت الهی دائماً به حال خود باقی است… و اگر حجت الهی از زمین برداشته شود باب توبه نیز بسته خواهد شد (برقی، ۱۳۷۱: ج۱، ۲۳۶).[20]

اهل معاصی نیز اگر فرصت اصلاح می‌خواهند با وجود امام این فرصت باقی است و اگر قرار باشد براساس امتحان و اجرای سنت إمهال، در معاصی غوطه‌ور شوند باز هم وجود امام، ضروری خواهد بود. هم‌چنین امام باقر (ع) در پاسخ به پرسش از چرائی احتیاج به امام و نبی، مواردی را بیان می‌کنند که یکی از آنها «امهال أهل معاصی» است (ابن بابویه، ۱۳۸۵: ج۱، ۱۲۳).[21] بنابراین یکی دیگر از آثار حجت الهی، بقاء فرصت اصلاح و إمهال اهل معاصی می‌باشد که خداوند به سبب وجود امام، در عذاب گنهکاران عجله نمی‌کند.

۵. وساطت اهل‌بیت (علیهم السلام) در وصول نعمت‌ها

الف) نزول باران

از دیگر برکات وجودی امام وساطت در نزول باران می‌باشد. در زیارت جامعه کبیره آمده است:

بكم ینزل الغیث؛

به سبب شما باران نازل می‌شود (ابن بابویه، ۱۴۱۳، ج ۲، ۶۱۵).

این عبارت شامل دو معناست: یکی نزول باران به برکت وجود ایشان و دیگری نزول باران به دعاء ایشان. با توجه به ظاهر این کلام و اصل عدم تقدیر، دلالت بر معنای اول دارد که خداوند باران را به برکت وجود ایشان نازل می‌کند. گرچه این معنا با نزول باران به سبب دعاء امام منافات ندارد. پیشوایان دین اسلام بارها خود را با عباراتی مانند «بنا ینزل الغیث» (ابن بابویه، ۱۳۹۵: ج۱، ۲۰۲)، «بنا ینزل الغیث من السماء» (کوفی: ۲۵۸؛ ابن قولویه، ۱۳۵۶: ۶۹)، «بنا یسقون الغیث» (ابن بابویه، ۱۳۹۵: ج۱، ۲۰۶)، «بنا نزل غیث السماء» (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ۱۴۴؛ ابن قولویه، ۱۳۵۶: ۲۰۰) توصیف نموده‌اند. گویا وجه تاکید بر این مورد این است که آب، مایه حیات همه موجودات زنده است، چنان‌که قرآن می‌فرماید:

و جعلنا من الماء کل شيء حی؛

[22] هر چیز زنده‌ای را از آب قرار دادیم.

در واقع این جمله از زیارت اشاره بر حدوث و بقاء موجودات، به برکت حجت‌های الهی دارد (حسینی میلانی، ۱۳۹۰: ج ۳، ۱۸۵). در روایات به موارد دیگری که مرتبط با این عنوان است اشاره شده است. در ادامه به ترتیب، این عناوین مطرح می‌گردد.

ب) جریان رودخانه‌ها

امام صادق (ع) در توصیف مقام امامت خویش می‌فرمایند:

بنا… جَرَت الأنهار؛

خداوند به واسطه ما امامان، نهرها را جاری می‌گرداند (کلینی، ۱۴۰۷، ۱: ۱۴۴).

این جریان می‌تواند به سبب نزول باران باشد که نزول باران نیز به سبب وجود امام و حجت الهی بوده است. البته برخی از شارحان بزرگ کتاب کافی می‌فرمایند:

احتمال دارد این مطلب اشاره باشد به ظهور کمالات نفسانی و جسمانی انسان و رسیدن به نهایت مطلوب که علم و امثال آن می‌باشد (مجلسی، ۱۴۰۴، ج ۲، ۱۱۸).

البته براساس ظاهر لفظ و عدم مانع برای چنین معنایی، همان معنای اول رجحان دارد.

ج) نزول أرزاق

در متن زیارت امام حسین (ع) آمده است:

بِكُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ رِزْقَهَا؛

به سبب شماست که از آسمان باران و رزق نازل می‌شود (کلینی، ۱۴۰۷: ج ۴، ۵۷۷).

باید توجه داشت که جمیع ارزاق بندگان از باران به عمل می‌آید. خداوند عزوجل می‌فرماید: «و فی السماء رزقکم و ما توعدون»،[23] هم‌چنین در آیه «و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقاً لکم»[24] و علاوه بر آنها در آیه «وَ ما أَنْزَلَ اللهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»[25] این حقیقت را بیان می‌کند. نکته این‌که در آیه اخیر از آب باران، تعبیر به رزق شده است و چنین فرموده که خداوند از آسمان «رزق» را نازل می‌کند و زمین مرده را زنده می‌گرداند. شاهد این مدعا نیز آیه ۶۵ سوره نحل می‌باشد که به جای «من رزق»، کلمه «ماء» آورده است.[26] وقتی خداوند باران رحمتش را به واسطه امام، نازل و به تبع آن رزق بندگان را فراهم می‌کند، در نتیجه می‌توان امام و حجت الهی را ولی نعمت بندگان نامید. همین مطلب را، زائران اهل‌بیت (علیهم السلام) در حین زیارت با تعبیر «اولیاء النعم» با تمام وجود زمزمه می‌کنند (ابن بابویه، ۱۴۱۳، ج ۲، ۶۱۰). در برخی از روایات از چنین مطلبی تعبیر به «بِهِمْ یَرْزُقُ الله عِبَادَه» شده است (ابن بابویه، ۱۳۸۵: ج۱، ۱۲۴).[27] چنین عباراتی بر وساطت امام در فیض الهی دلالت داشته و از آثار وجودی امام می‌باشد.

علاوه بر مطالب بالا روزی ابوحنیفه با امام صادق (ع) بر سر خوان طعام بودند. امام هنگام دست کشیدن از طعام چنین دعا کردند: «الحمدلله رب العالمین اللهم هذا منک و من رسولک». ابوحنیفه بلافاصله به عنوان اعتراض به امام گفت: آیا برای خداوند در رزق شریک قرار دادی؟! إمام در پاسخ او به آیاتی استناد کردند که ابوحنیفه پس از شنیدن آنها به عجز خود در مقابل إمام اقرار کرد (کراجکی، ۱۴۱۰: ج ۲، ۳۶). این گفتگو به وضوح نقش پیامبر (ص) را در نزول ارزاق بیان می‌دارد.

د) خروج برکات زمین

برکات زمین اعم از درختان و ثمر آنها، سبزه‌ها، چشمه‌ها و غیره به سبب وجود امام و حجت الهی بروز می‌کند (ابن بابویه، ۱۳۸۵: ج۱، ۱۲۴).[28] اگرچه باران به طور طبیعی سبب روئیدن گیاهان می‌باشد ولی با این حال خداوند رویش آنها را متوقف بر وجود امام نیز کرده است. در واقع همان‌گونه که فاعلیت باران به وجود امام وابسته می‌باشد، قابلیت زمین نیز برای اخراج برکاتش به وجود امام نیازمند است. در ادامه به برخی از مصادیق برکات زمین که از روایات و زیارات استفاده شده است اشاره می‌گردد.

۱. روئیدن درختان

در زیارت امام حسین (ع) آمده است:

بِكُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا؛

به سبب شما (امامان) زمین درختان خود را می‌رویاند (کلینی، ۱۴۰۷: ج ۴، ۵۷۶).

علامه مجلسی در توضیح چنین مضمونی می‌فرماید:

از آن‌جا که غایت در خلقت عالم براساس آیات و روایات، معرفت و عبادت پروردگار است و معرفت و عبادتِ کامل نیز از غیر امامان صادر نمی‌شود، در نتیجه ایشان سبب نظام عالم خواهند بود زیرا با وجود ایشان غرض و غایت حاصل شده است. بنابراین نظام عالم با فقدان امام مختل می‌گردد زیرا که غایت خلقت نیز منتفی می‌شود (مجلسی، ۱۴۰۴: ج ۲، ۱۱۷).

به عبارت دیگر امامی که معرفت و عبادت کامل با وجود او انجام می‌شود غرض از نظام خلقت را محقق می‌سازد. در صورت نبودن ایشان نیز غرض هم از بین می‌رود لذا نظام خلقت از هم فرو می‌باشد. در نتیجه روئیدن درختان که جزئی از این نعمت‌ها هستند به سبب وجود امام و حجت خداوند می‌باشد.

۲. میوه دادن درختان

هم‌چنین در همان زیارت امام حسین (ع) خوانده می‌شود:

بِكُمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا؛

به واسطه شما (امامان) درختان نیز به ثمر می‌نشینند (کلینی، ۱۴۰۷: ج ۴، ۵۷۶).

تعابیر دیگری در روایات هم‌چون «بنا أثمَرَتِ الأشجار وأینَعَتِ الثّمار» به چنین شأنی اشاره کرده‌اند (کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ۱۴۴).

۳. روئیدن انواع گیاهان روی زمین

امام صادق (ع) در بیان شئون امام می‌فرمایند:

بنا… ینبت عُشب الارض؛

به برکت وجود ما امامان، گیاهان در زمین می‌رویند (کلینی، ۱۴۰۷، ج۱، ۱۴۴).

در نهایت بعد از تبیین موارد متعددی از وساطت امام و حجت الهی، بیان دو نکته ضروری است. ابتدا باید گفت موارد یاد شده در روایات از باب ذکر نمونه بوده است و منحصر در آنها نمی‌باشد. بنابراین، حوادث و رخدادهای بسیاری وجود دارد که نقش وساطت امامان در آنها نیز جاری است. می‌توان گفت ذکر هر یک از این قبیل نعمت‌ها به منظور تعلیم و تربیت دانشجویان مکتب عالی تشیّع است که آنان را متوجه مقام رسالت و ولایت می‌کند. دیگر این‌که چنین نقش و جایگاهی که حجت‌های الهی در نظام آفرینش دارند، مسئله‌ای قراردادی و اعتباری نیست. این جایگاه رفیع، ناشی از مقام و مرتبه وجودی آنان در نظام هستی است. آنان، به دلیل قرب وجودی بیشتری که به خداوند متعال دارند، از چنین جایگاهی در عالم آفرینش برخوردارند.

نتیجه‌گیری

با وجود واقع شدن در زمان غیبت امام دوازدهم و إنتشار شبهات از جانب مخالفین مکتب تشیع در عدم ترتب فائده بر وجود امام غائب (ع)، اهمیت معرفت و شناخت فوائد وجودی امام را ضروری می‌نماید. در میان فوائد مترتب بر وجود امام، آثار صرف‌الوجودی ایشان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این نوشتار بر اساس آن‌چه گذشت، با توجه به روایات، شأن و جایگاه امام در وساطت فیض الهی، تبیین گردید و آثار متعددی که مترتب بر صرف وجود امام است مورد توجه قرار گرفت. امام با چنین جایگاهی در عالم، سبب بقای نظام هستی بوده و استقرار آسمان، زمین، کوه‌ها، شهرها و هم‌چنین رفع عذاب از اهل زمین و بقاء فرصت إصلاح آنان از جمله آثار وجود ایشان به شمار آمده است. علاوه بر آنها نزول برکات آسمانی چون باران و أرزاق مخلوقات، جاری شدن نهرها و خروج برکات زمینی چون روئیدن درختان، گیاهان و ثمر دادن آنها از دیگر آثار وجود امام در نظام هستی می‌باشد. پرداختن به این قسم از آثار، علاوه بر تبیین بخشی از آموزه‌های شیعی به جهت ارتقاء سطح معرفتی پیروان مکتب تشیع، می‌تواند موجب تقویت باورها در مقابل شبهات مخالفین گردد.

منابع

قرآن کریم

مفاتیح الجنان

  1. ابن بابویه، علی بن الحسین، الإمامة و التبصرة من الحیرة، قم، مدرسة الامام المهدی (ع)، اول، ۱۴۰۴ق.
  2. ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن علی، الأمالی، تهران، کتابچی، ششم، ۱۳۷۶ش.
  3. ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن علی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، اول، ۱۳۸۵ش/ ۱۹۶۶م.
  4. ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، اسلامیه، دوم، ۱۳۹۵ق.
  5. ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن علی، معانی الاخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، اول، ۱۴۰۳ق.
  6. ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، دوم، ۱۴۱۳ق.
  7. ابن سینا، رساله در حقیقت و کیفیت سلسله موجودات و تسلسل اسباب و مسببات، همدان، دانشگاه بوعلی سینا، دوم، ۱۳۸۳ش.
  8. ابن عطیه، جمیل حمود، أبهى المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، بیروت، مؤسسة الأعلمى، اول، ۱۴۲۳ق.
  9. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، اول، ۱۴۰۴ق.
  10. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف، دارالمرتضویة، اول، ۱۳۵۶ش.
  11. ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، اول، ۱۴۱۹ق.
  12. ابوالحسن، قاضی عبدالجبار، المغنى فى أبواب التوحید و العدل، قاهره، الدار المصریه، ۱۹۶۵-۱۹۶۲م.
  13. ابوالصباح حلبی، تقی بن نجم، تقریب المعارف، قم، الهادی، اول، ۱۴۰۴ق.
  14. اشکوری، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تهران، دفتر نشر داد، اول، ۱۳۷۳ش.
  15. بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص والعام، بیروت، مؤسسة التأریخ العربی، اول، ۱۴۲۲ق.
  16. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دارالکتب الإسلامیة، دوم، ۱۳۷۱ق.
  17. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، قم، الشریف الرضی، اول، ۱۴۰۹ق.
  18. حسینی میلانی، سیدعلی، با پیشوایان هدایتگر، قم، الحقائق، دوم، ۱۳۹۰ش.
  19. حسینی زبیدی، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر، اول، ۱۴۱۴ق.
  20. حنفی، عبدالمنعم، المعجم الشامل لمصطلحات الفلسفة، قاهره، مکتبة مدبولی، سوم، ۱۴۲۰ق.
  21. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فى النص على الأئمة الإثنى عشر، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق.
  22. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت/ دمشق، دارالقلم / الدار الشامیة، اول، ۱۴۱۲ق.
  23. ربانی گلپایگانی، علی، «مقاله نقش غائی امام در نظام آفرینش»، مجله انتظار موعود، شماره ۳۱.
  24. زمخشری، محمود بن عمر، أساس البلاغة، بیروت، دارصادر، اول، ۱۹۷۹م.
  25. سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلام، اول، ۱۳۷۹ش.
  26. سعاد الحکیم، المعجم الصوفی، بیروت، دندرة للطباعة والنشر، اول، بی‌تا.
  27. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی (صدرا)، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، اول، ۱۳۸۳ش.
  28. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص)، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، دوم، ۱۴۰۴ق.
  29. صلیبا، جمیل، المعجم الفلسفی بالألفاظ العربیة و الفرنسیة والإنکلیزیة واللاتینیة، بیروت، الشرکة العالمیة للکتاب، اول، ۱۴۱۴ق.
  30. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، تلخیص الشافی، قم، انتشارات المحبین، اول، ۱۳۸۲ش.
  31. عاملی، شیخ حرّ، إثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، بیروت، أعلمی، اول، ۱۴۲۵ق.
  32. عجم، رفیق، موسوعة مصطلحات الإمام الغزالی، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، اول، ۲۰۰۰م.
  33. عجم، رفیق، موسوعة مصطلحات التصوف الإسلامی، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، اول، ۱۹۹۹م.
  34. عده‌ای از علماء، الاصول الستة عشر، قم، مؤسسة دارالحدیث الثقافیة، اول، ۱۴۲۳ق/۱۳۸۱ش.
  35. العروسی الحویزی، عبدعلی بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چهارم، ۱۴۱۵ق.
  36. فراهیدی، خلیل بن أحمد، العین، قم، نشر هجرت، دوم، ۱۴۰۹ق.
  37. کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، قم، دارالذخائر، اول، ۱۴۱۰ق.
  38. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافى (ط-الإسلامیة)، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق.
  39. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، اول، بی‌تا.
  40. مجددی برکتی، محمد عمیم الاحسان، التعریفات الفقهیة، لبنان، دارالکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، دوم، ۲۰۰۹م.
  41. مجلسی، محمد باقر بن محمدتقی، بحار الأنوار (ط-بیروت)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، ۱۴۰۳ق.
  42. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دارالکتب الإسلامیة، دوم، ۱۴۰۴ق.
  43. مفید، محمد بن محمد، الامالی، قم، کنگره شیخ مفید، اول، ۱۴۱۳ق.
  44. مجلسی، محمد باقر بن محمدتقی، المقنعة، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، اول، ۱۴۱۳ق.
  45. مجلسی، محمد باقر بن محمدتقی، رسائل فی الغیبة، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، اول، ۱۴۱۳ق.
  46. نوری، حسین بن محمدتقی، کشف الأستار عن وجه الغائب (ع) عن الأبصار، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، دوم، ۱۴۰۰ق.

[1] پژوهشگر بنیاد فرهنگ جعفری، قم، ایران. (M.tariverdi313@gmail.com)

[2] البته این نحوه برداشت در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل‌بیت (علیهم السلام) نیز بوده است و تا مسئله غیبت امام دوازدهم مطرح می‌شد با تعجب، نحوه انتفاع از وجود امام را پرسش می‌کردند. همین مطلب به خوبی دلالت دارد که ذهن غالب افراد در جامعه حتی شیعیان و پیروان مکتب تشیع نیز به سبب عدم معرفت صحیح نسبت به شئونات امام، انتفاع از وجود امام را در صورت حضور و ظهور ایشان می‌دانستند و در صورت غیبت امام این مطلب باعث تردید و تعجب ایشان می‌گردید. در چنین صورتی بهترین پاسخ را پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) برای تبیین این مطلب بیان کرده‌اند به نحوی که امروز نیز بهترین پاسخ به این مسئله همین پاسخ می‌باشد. تشبیه امام غائب به خورشید پشت ابر و استمرار انتفاع از خورشید حتی در پشت ابر، گویای زوایای خوبی از این مسئله می‌باشد. عالمان بزرگی چون علامه مجلسی به برخی از زوایای این تشبیه پرداخته‌اند که ما را در فهم عمیق‌تری نسبت به این تشبیه یاری می‌رساند (بحارالانوار، ج ۵۳، ۹۳).

[3] «قال ابن تیمیة من علماء الحنابلة فی منهاج السنة: مهدی الرافضة لا خیر فیه اذ لا نفع دینی و لا دنیوی لغیبته».

[4] «أبى الله أن یجرى الأشیاء إلا بالأسباب».

[5] محمد بن فضیل، ابی حمزه و حسین بن ابی العلاء.

[6] فقره‌ای از زیارت جامعه کبیره: «خداوند به سبب شما آغاز می‌کند و به شما خاتمه می‌دهد، هم‌چنین به واسطه شما باران نازل می‌کند و آسمان را از این‌که بر زمین فرو افتد نگاه می‌دارد و غم و اندوه و مشکلات را بر طرف می‌سازد».

[7] مانند وساطت در بقاء زمین که در ادامه خواهد آمد: «لو بقیت الارض بغیر إمام لساخت»؛ اگر زمین بدون امام باشد فرو می‌ریزد. (الکافی، ج ۱، ۱۷۹، ح ۱۰) و «جعلهم الله ارکان الارض أن تمید بأهلها»؛ خداوند امامان را ارکان زمین قرار داده است تا از حرکت دادن اهلش جلوگیری کند. (بصائر الدرجات، ج۱، ۱۹۹، ج۱) در این‌جا بقاء زمین به عنوان جزئی از مخلوقات عالم مورد توجه قرار گرفته است و بقاء آن را متوقف بر وجود امام دانسته که رکن زمین می‌باشد.

[8] «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ»؛ اگر امام از زمین لحظه‌ای برداشته شود، همان‌گونه که امواج دریا اهلش را در خود می‌پیچد و نابود می‌کند زمین نیز با اهلش چنین خواهد کرد.

[9] «وَ أَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ» (نحل: ۱۵)؛ «و الجبال اوتادا» (نبأ: ۷).

[10] تعبیر علامه مجلسی درباره این زیارت چنین است: «انها أصح الزيارات سندا و أعمها موردا و أفصحها لفظا و أبلغها معنى و أعلاها شأنا».

[11] «از این‌که برای خداوند فرزندی را قائل شدند نزدیک است که آسمان‌ها از این سخن بشکافد و زمین منشق گردد و کوه‌ها در هم شکسته و فرو پاشد» (مریم: ۹۰-۹۱).

[12] اگرچه احتمال دیگری که در این آیه و روایات داده می‌شود طرفداران بسیاری دارد. احتمالی که می‌فرماید: اساساً نظام هستی استقرارش وابسته به وجود امام و حجت الهی است و آسمان و زمین نیز از اجزاء این نظام می‌باشند. در نتیجه حتی در صورت عدم وقوع گناهان مذکور نیز آسمان و زمین دوامی نخواهند داشت مگر به وجود حجت الهی. نگارنده نیز با چنین برداشتی مخالفت ندارد بلکه فقط احتمال دیگری در عبارت «أن تزولا» داده است.

[13] «فَمَا زَالَتْ إِلَّا یَوْمَئِذٍ تَعْظِیماً لِأَمْرِكَ».

[14] «خداوند بنا ندارد ایشان را با آن‌که تو در میانشان هستی عذاب کند» (انفال: ۳۳).

[15] عذاب جزئی در مقابل عذاب کلی و عمومی است و مربوط به عذاب منطقه و بخشی از بلاد در زمین می‌باشد. ولی عذاب کلی و عمومی مربوط به همه زمین خواهد بود.

[16] اعراف: ۷۲، ۸۳-۸۴ و ۱۶۵.

[17] «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاریات: ۵۶).

[18] «وَ نَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِی یُؤْتَى اللَّهُ مِنْهُ لَمْ نَزَلْ فِی عِبَادِهِ مَا دَامَ اللهُ لَهُ فِیهِمْ رَوِیَّةَ فَإِذَا لَمْ یَكُنْ لَهُ فِیهِمْ رَوِیَّةٌ رَفَعَنَا إِلَیْهِ فَفَعَلَ بِنَا مَا أَحَبَّ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الرَّوِیَّةُ قَالَ الْحَاجَةُ».

[19] بیان مجلسی: «الروية إما بالتشدید بمعنى التفکر فإن من له حاجة إلى أحد ینظر و یتفکر فی إصلاح أموره أو بالتخفیف مهموزا أی نظر رحمة و الأظهر أنه كان بالباء الموحدة قال الفیروزآبادی الروبة و یضم الحاجة و على التقادیر هی کنایة عن إرادة بقائهم و خیرهم و صلاحهم».

[20] «فَإِذَا رُفِعَتِ الْحُجَّةُ أُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَةِ وَلَمْ یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَنْ تُرْفَعَ الْحُجَّةُ».

[21] «وَ بِهِمْ یُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِی وَ لَا یُعَجِّلُ عَلَیْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ».

[22] انبیاء: ۳۰.

[23] ذاریات: ۲۲.

[24] بقره: ۲۲.

[25] جاثیه: ۵.

[26] «وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» (نحل: ۶۵).

[27] خداوند به واسطه شما (امامان) به بندگانش رزق می‌دهد.

[28] «بهم تخرج برکات الأرض».

دیدگاهتان را بنویسید