نویسنده: محمدمهدی مطهری[1]
منبع: دوفصلنامه امامت پژوهی سال ششم، شماره ۱۹ صفحه ۱۵۵ – ۱۷۹
چکیده
مسئله ولایت تکوینی امامان (علیهم السلام) همواره در میان صاحب نظران و اندیشمندان امامیه مورد مناقشه بوده است. بررسی چنین مسئلهای علاوه بر این که در شناخت مقام امام، حائز اهمیت است، در ترسیم و شناسایی خط فکری صحیح امامیه نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. مدرسه قم با تنوع روش و خطوط فکری، در حالی که در مبارزه با غلو شهرت دارد این حوزه از مباحث امامتی را به صورت گسترده مطرح کرده است. این مقاله به بازشناسی باور سه تن از شخصیتهای برجسته مدرسه قم، یعنی احمد برقی و شیخ کلینی و شیخ صدوق در موضوع ولایت تکوینی میپردازد و با کشف منظومه فکری مشایخ قم در مسئله تصرفات تکوینی امامان، به این نتیجه میرسد که نه تنها اصل تصرفات تکوینی امامان مورد پذیرش مشایخ مدرسه قم بوده بلکه به صورت گسترده و با تنوع موضوعات به نقل روایات این مسئله پرداختهاند.
کلیدواژه ها: ولایت تکوینی، تصرفات تکوینی، مدرسه کلامی قم، محمد بن يعقوب کلینی، احمد بن محمد بن خالد برقی، شیخ ابو جعفر محمد بن بابویه صدوق.
درآمد
اندیشه کلامی امامیه، مراحل مختلفی را پشت سرگذاشته و جریانهای گوناگونی به خود دیده است. این گرایشها در دورههای مختلف و با رویکردهای متفاوت، خوانشهای جدیدی از مضامین اعتقادی ارائه کرده و آثار گوناگونی پدید آوردهاند. البته در هر دوره تاریخی، پارهای از اندیشمندان در قالب جریانهای کلامی و با تعاملی هدفمند زمینههای پیدایش مدرسهای فکری را فراهم آوردهاند. در تاریخ کلام امامیه چند مدرسه را میتوان شناسایی کرد. یکی از این مدارس، مدرسه کلامی قم است. گرچه در نگاه رایج، مدرسه قم کمتر به کلام شناخته شده و وجهه غالبش، نص گرایی است اما به نظر میرسد در قم شاهد یک جریان مستمر کلامی هستیم. از آن جا که گرایش فکری غالب در قم حدیث گرایی با معیارهایی دقیق و سخت گیرانه در پذیرش احادیث بود، نظریه پردازیهای کلامی متکی بر دادههای عقلی و تبیینهای خارج از متن روایات در قم جایگاهی نداشت. در حقیقت، اصلی ترین جریان کلامی قم، جریان محدث – متکلمان یا خط حدیثی – کلامی است که با اعتقاد به این که میراث رسیده از اهل بیت با همان چارچوب و ادبیات، پاسخگوی نیازهای جامعه اسلامی است از ورود به عرصه نظریه پردازی و تبیینهای خارج از چارچوب نص، پرهیز میکرد. از آن جا که اختلاف در پارهای از باورها یا شیوه ها منشأ پیدایش خطوط فکری متمایزی در یک جریان میشود، محدث – متکلمان قم نیز، به خطوط متمایزی قابل تفکیک هستند.
خط فکری احمد بن محمد بن عیسی
در میان افرادی که در انتقال میراث کوفه به قم نقش داشتند، بیشترین حجم را احمد بن محمد بن عیسی انتقال داده است. ابن ولید و ابن بابویه را میتوان در خط فکری احمد بن محمد بن عیسی دانست. آراء و اندیشههای ابن ولید را در شاگردش شیخ صدوق میتوان ردیابی کرد. صدوق در بیشتر اندیشههایش تابع استادش ابن ولید بود؛ این مطلب را گذشته از برخی اشارات شیخ صدوق، حجم گسترده روایات ابن ولید در آثار صدوق نیز تأیید میکند.
خط فکری ابراهیم بن هاشم
در کنار خط فکری احمد اشعری، خطوط فکری دیگری را نیز میتوان شناسایی کرد که در پارهای جهات با خط فکری احمد بن محمد بن عیسی اختلاف دیدگاه داشتند. یکی از این خطوط فکری که در قم فعال بود و اختلافاتی با خط احمد اشعری داشت، با ابراهیم بن هاشم به قم راه یافته بود. پس از ابراهیم بن هاشم و پسرش علی بن ابراهيم، ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی را میتوان میراث دار این خط فکری دانست.
خط فکری برقی
ویژگی مشترک محمد بن خالد برقی و پسرش احمد بن محمد بن خالد، نقل از ضعفا و مجاهيل و اعتماد بر اخبار مرسل بود. شاید ارتباط حدیثی با پارهای از راویان متهم به غلو نیز در همین راستا باشد.[2]
در این پژوهش به دنبال بازخوانی تفکرات مشایخ مدرسه قم هستیم و ازآنجاکه مدرسه قم، مدرسهای معتدل و به دور از افراط و تفریط و در مبارزه با غالیان بسیار جدی بود، اطلاع از باورهای آنها در اهداف پیش رو کاملاً ضروری به نظر میرسد؛ بنابراین در این نوشتار بر آنیم تا با بررسی و جستجو در میان آثار و تراث برجای مانده از سه شخصیت مهم از خطوط فکری مذکور در مدرسه قم، یعنی احمد بن محمد بن خالد برقی و محمد بن یعقوب کلینی و محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق) و مقایسه آنها با یکدیگر، دیدگاه این مدرسه کلامی را نسبت به موضوع ولایت تکوینی امامان به دست آوریم.
از آن جا که این مسئله نه تنها از ارکان موضوع امام شناسی، بلکه یکی از محورهای اتهام به غلو و یا تقصیر در طول تاریخ تشیع بوده است، تحولات اندیشه امامیه در این موضوع حائز اهمیت است. با توجه به اینکه مدرسه قم به عنوان نماد اعتدال گرایی همراه با اتقان و استناد قوی باورها به اهل بیت شناخته میشود، شناخت باور این مدرسه در موضوع ولایت تکوینی، جایگاهی ممتاز مییابد و در شناسایی مرز غلو از آموزههای اصیل و باورهای راستین امامیه، اهمیت بسزایی دارد. نظر به اینکه اطمینان به صدور حدیث در نقل و کتابت آن، از جایگاهی بی بدیل برخوردار بوده و محدثان بزرگ شیعه در سدههای نخست، از نقل روایاتی که اطمینان به صدور آنها نداشتند، خودداری میکردند؛[3] و هدف اصلی در این مقاله شناخت اندیشه مشایخ قم است، صرف روایتگری راوی را نشانه پذیرش روایت دانسته و معتقدیم میتوان مضمون روایت را به عنوان منظومه فکری راوی به او نسبت داد. چون آثار احمد برقی – جز قسمت کوچکی از کتاب محاسن – باقی نمانده و در دسترس نیست سعی کردیم که با بررسی اسناد شاگردان و کسانی که از او روایت کردهاند منظومه فکری او را در این حوزه نمایان کنیم. در مورد کلینی نیز کتاب کافی ایشان و بعضی از اسناد صدوق که کلینی در سند آنهاست مورد بررسی قرار گرفتند. در مورد شیخ صدوق نیز جمیع آثار ایشان که در حوزه امامت تألیف شدهاند مورد بررسی قرار گرفته است.
قدرت بر تصرفات تکوینی
مرحوم کلینی در کافی روایاتی را نقل کرده است که نشان میدهد ایشان درصدد اثبات اصل قدرت بر تصرفات تکوینی برای ائمه (علیهم السلام) بودهاند. ایشان در بابی مستقل روایاتی را آوردهاند که ائمه را واجد اسماء اعظم الهی میدانند که به وسیله آنها، تصرفاتی در نظام تکوینی عالم انجام میدهند.[4] کلینی بر اساس روایت دیگری، ائمه (علیهم السلام) را حامل جميع علم الکتاب میداند که به وسیله آن میتوان نظام تکوینی عالم را در دست گرفت و هر نوع تغییری در آن ایجاد کرد.[5] وی در «بَابُ مَا عِنْدَ الْأَئِمَّةِ مِنْ آيَاتِ الْأَنْبِیاء» که در رابطه با همین موضوع است، جمیع آیات و معجزات انبیاء گذشته را برای ائمه ثابت میداند و پنج روایت را به آن اختصاص میدهد.[6] در روایتی دیگر ائمه (علیهم السلام) خود را وارث قرآن معرفی کردهاند؛ قرآنی که به وسیله آن، کوه ها را به گردش آورند و زمین را به طی الارض در نوردند و مرده ها را زنده کرده و به سخن آورند؛ در ادامه روایت حضرت امام کاظم (ع) به صراحت میفرماید:
و به راستی در کتاب خدا آیاتی هست که هر چه به وسیله آن خواسته شود به اذن خدا مجری گردد و همه آن آیات برای اهل بیت در ام الکتاب مقرر شده است.[7]
شیخ صدوق و احمد برقی در آثار خویش، این قسم روایات را منعکس نکردهاند.
قدرت بر رجعت به دنیا
یکی دیگر از اقسام تصرفات تکوینی، قدرت بر رجعت و بازگشت به این دنیا است. با توجه به اینکه زنده شدن بعد از مرگ، نوعی دخل و تصرف تکوینی است، کسی که قادر بر رجعتهای متعدد باشد دارای قدرت تکوینی خارج از حد توان بشر است.[8] در روایتی که در کافی آمده، از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است که او خود را صاحب رجعتهای متعدد به این دنیا معرفی کرده است.[9] شیخ صدوق نیز در كتاب من لا يحضره الفقيه اين قدرت را برای ائمه (علیهم السلام) ثابت میداند.[10]
حالات امامان در رحم مادر و در هنگام ولادت
هر سه شخصیت مهم مدرسه قم این قسم از تصرفات تکوینی ائمه (علیهم السلام) را روایت کردهاند. البته مرحوم کلینی بابی را با عنوان «باب موالید الائمه» به این موضوع اختصاص داده و با ذکر هشت روایت در این باب، بیشتر از دیگران به این موضوع پرداخته است.[11] احمد برقی و شیخ صدوق به یک روایت در این باب بسنده کردهاند. مرحوم کلینی روایت میکند که امام موسی بن جعفر (ع) هنگام ولادت دو دست به زمین نهاد و سر به آسمان برداشت. امام صادق (ع) این کار خارق العاده را نشانه رسول و یا وصی رسول بودن شخص قلمداد کرد. سپس امام صادق (ع) دست بر زمین گذاشتن امام هنگام تولد را نشانه قبضه کردن جمیع علوم نازله بر روی زمین معرفی کرده و سر به آسمان بلند کردن را گفتگوی او با پروردگار دانسته است.[12] احمد بن محمد بن خالد برقی همین روایت را بدون اختلاف گزارش کرده است.[13] در دو روایت دیگری که کلینی از امام صادق (ع) نقل کرده آمده است که امام در شکم مادرش صداها را میشنود و خلقت امام نیز متفاوت با دیگران است؛ زیرا هنگام انعقاد نطفه، خداوند متعال فرشتهای میفرستد تا نوشابه از زیر عرش برگیرد و آن را به امام دهد تا بنوشد.[14] کلینی در روایتی دیگر حالت تولد امام را چنین گزارش میکند:
چون او را بزاید نشسته باشد و برایش گشایشی شود که چهار زانو بیرون آيد و بچرخد روی زمین تا برابر قبله گردد هر سو که باشد و تا یک شب و روز از دو دستش سیل طلا روان است.[15]
کلینی در کافی نقل میکند که از نشانههای امام این است که هنگام تولد به کف دست بر زمین آید و آواز خود را در وقتی که نوزاد است به ادای شهادتین بلند کند.[16] صدوق در این رابطه نه تنها باب جداگانهای اختصاص نداده بلکه روایتی را نقل میکند که در آن، به سخن گفتن امام در هنگام تولد اشارهای نشده است.[17]
تبدیل شدن عصا به اژدها و شکافتن دریا و جوشیدن چشمه از سنگ با قدرت امام
از اموری که در آیات قرآن به صراحت از آن یاد شده است، معجزاتی چون تبدیل شدن عصای حضرت موسی (ع) به اژدها[18] و شکافته شدن دریا[19] به وسیله عصا و جاری شدن چشمه از سنگ با ضربه عصای حضرت موسی[20] است. طبق روایتی که هم کلینی در کافی[21] و هم صدوق در كمال الدين وتمام النعمة[22] نقل کردهاند عصای موسی نزد ائمه (علیهم السلام) است و هنگامی که از او بازپرسی شود، جواب گوید. در ادامه این روایت، آمده است که امام باقر (ع) فرمودند:
آن عصا برای قائم ما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آماده گشته است؛ او با آن همان کاری که موسی میکرد را انجام میدهد.
کلینی و صدوق روایتی را از امام باقر (ع) نقل کردهاند که فرمود:
چون حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مکه قیام کند و هنگامی که بخواهد متوجه کوفه شود منادیش فریاد کشد که کسی خوردنی و آشامیدنی همراه خود برندارد و سنگ حضرت موسی که به وزن یک بار شتر است با آن حضرت است. در هر منزلی که فرود آیند، چشمه آبی از آن سنگ بجوشد که گرسنه را سیر و تشنه را سیراب کند و همان سنگ توشه آنهاست تا هنگامی که در نجف به پشت کوفه فرود آیند.[23]
قدرت بر تکلم به هر زبانی و دانستن کلام پرندگان و تمامی موجودات
امامان (علیهم السلام) به جميع لغات و زبان ها و لهجه ها و گویشهای متنوع بشری آشنا و آگاه بوده و میتوانستند فصیح تر از اهل آن لغات، سخن بگویند.[24] در روایتی که کلینی در کافی آورده است به این مطلب اشاره شده که هر کس این صفات را نداشته باشد، امام نیست.[25] در روایت دیگری، ائمه (علیهم السلام) خود را وارثان قرآن میدانند؛ قرآنی که خداوند در آن منطق طیور و وحوش و جانداران را برای ائمه (علیهم السلام) مقرر فرموده است.[26] کلینی در کتاب کافی روایاتی را نقل کرده است که بیان میکنند امامان علاوه بر این که به جمیع لغات و گویشهای بشری آشنا هستند و قدرت بر تکلم به همه آنها را دارند، به جمیع زبانهای طیور و وحوش نیز آگاهی دارند.[27] در روایتی دیگر از امام حسن (ع) نقل شده است که ایشان خود را آگاه به هفتاد میلیون لغت معرفی کردند.[28] در روایتی دیگر که باز هم کلینی آن را نقل میکند حکایت جالبی آمده است که نشان دهنده تکلم امام باقر (ع) به زبان پرندگان است.[29] در روایت دیگری میخوانیم که امام حسن عسکری (ع) به لغات ترکی و رومی و صقالبی با غلامان ترک و رومی و صقالبی خود صحبت کردند.[30] احمد بن محمد بن خالد برقی نیز با نقل دو روایت در این باب به این جنبه از صفات امام میپردازد؛ یک روایت او به آشنا بودن امام به لغات و زبانهای بشری دلالت میکند[31] و روایت دیگر، به علم امام به منطق حیوانات اشاره دارد و تصریح میکند که امام آواز یک قمری را برای راوی ترجمه کرد.[32] اما شیخ صدوق فقط به جنبه آشنا بودن امام به زبانهای مختلف بشری اشاره میکند[33] و هیچ روایتی در مورد آگاه بودن امامان به زبان طیور و پرندگان و دیگر حیوانات نقل نکرده است.
طى الأرض و درهم پیچیده شدن زمین
طی الارض، که در اصطلاح روایات پیمودن مسافت طولانی در کمتر از مدت زمان معمولی لازم برای طی کردن آن است، از دیگر تصرفات تکوینی ائمه (علیهم السلام) است که گاه برای خودشان و گاه برای یارانشان انجام دادهاند. در روایتی از امام رضا (ع) آمده است که خود ایشان حضرت موسی بن جعفر (ع) را غسل دادهاند در حالی که حضرت در زندان بغداد بود و امام رضا (ع) در مدینه حضور داشت.[34] در روایت دیگری که کلینی آن را نقل میکند اسحاق جلاب روز عرفه در سامره بود و روز عید با طی الارض به بغداد آمد.[35] در روایت دیگری که آن را نیز کلینی نقل کرده، آمده است که امام جواد (ع) یک مرد شامی را در یک شب از شام به کوفه و سپس به مدینه و مکه برد و دوباره به شام برگردانید و همین امر سبب شد که مردم به او نسبت پیغمبری بدهند.[36] شیخ صدوق نیز در این باره – یعنی طی الارض – حدیثی نسبتاً طولانی نقل کرده است و در آن، داستان طی الارض حضرت موسی بن جعفر (ع) را نقل کرده که سه روز پیش از شهادتش در یک شب از زندان هارون به مدینه رفت و عهد امامت را به پسرش امام رضا (ع) واگذار کرد و برگشت.[37] جناب احمد بن ابی عبدالله البرقي نیز در ضمن روایتی نقل میکند که یاران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از محل سکونت خود غایب شده و در یک شب در مکه حاضر میشوند.[38]
قرار و بقای زمین به امر امام
از دیگر نشانههای تصرفات تکوینی امام، ثابت و برقرار ماندن زمین و اهل آن به واسطه وجود و حضور امام بر روی زمین است.[39] روایات دال بر این مطلب را مرحوم کلینی و صدوق نقل کردهاند. کلینی در این باب سیزده روایت را ذکر کرده است که وجه مشترک بین همه آنها این است که اگر امام روی زمین نباشد زمین اهلش را فرو برده و از بین میرود.[40] شیخ صدوق همانند کلینی باب مستقلی به این موضوع اختصاص داده و ۲۳ روایت ذیل این باب نقل کرده است؛ از این تعداد، ۱۵ روایت مضمون مشترکی دارند و آن این است که بقاء و استقرار زمین و اهل آن، به حضور امام بر روی آن بستگی دارد.[41] وی هم چنین در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) روایتی نقل کرده به این مضمون که به دعای امام رضا (ع) زمین به لرزه افتاد و همه شهر لرزید.[42] جناب احمد بن محمد بن خالد برقی در این زمینه روایتی نقل نکردهاند.
قدرت بر پنهان کردن خود از دیگران
امام این قدرت را دارد که خودش را از نظر و مشاهده دیگران پنهان کند و بدون این که مردم ملتفت حضور وی شوند در جایی حضور پیدا کند و این نیز در زمره تصرفات تکوینی امامان (علیهم السلام) قرار میگیرد. این قسم از معجزات را فقط کلینی و صدوق روایت کردهاند. کلینی در روایتی از امام صادق (ع) نقل میکند که امام (هر سال) در حج شرکت میکند ولی مردم او را نمیبینند در حالی که او مردم را میبیند.[43] در روایت دیگری آمده است که از خصایص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که در دوران غیبت، در اجتماعاتی مثل حج شرکت میکند بدون اینکه کسی متوجه حضور او شود در حالی که او مردم را میبیند.[44] صدوق نیز در ضمن حدیثی طولانی نقل میکند که غسل و کفن و حنوط حضرت امام موسی بن جعفر (ع) به دست امام رضا (ع) انجام شد؛ در حالی که سندی بن شاهک گمان میکرد که او حضرت را غسل میدهد و حنوط و کفن میکند و هیچ یک از افراد حاضر در موقع غسل، امام رضا (ع) را نمیشناختند.[45]
قدرت بر تکلم بعد از موت
مرحوم کلینی سه روایت در کافی نقل میکند که مضمون آنها، قدرت داشتن اهل بیت بر تکلم بعد از فرارسیدن موت میباشد. در دو روایت، محتوای وصیت رسول الله (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (ع) چنین است که بعد از مرگ من هر سؤالی داشتی بپرس که من به تو پاسخ خواهم داد.[46] در روایت دیگر امیرالمؤمنین (ع) بعد از رحلت رسول الله (صلی الله علیه و آله) ایشان را در بیداری به ابوبکر نشان داد و رسول اکرم با او تکلم کرد و او را از غصب خلافت برحذر داشت و به او دستور داد از علی (ع) متابعت کند.[47] این روایات و یا روایاتی با مضامین مشابه را شیخ صدوق و احمد برقی نقل نکردهاند.
قدرت بر تکلم در مهد
کلینی در روایتی نقل میکند که امام موسی بن جعفر (ع) در گهواره به لسان عربی فصیح با راوی سخن گفته و دستوری به او داده است.[48] البته روایات شبیه به این مضمون ـ یعنی سخن گفتن در هنگام تولد و در مهد – را هر سه بزرگوار از مدرسه قم نقل کردهاند. احمد بن محمد بن خالد نقل کرده است که امام کاظم (ع) بعد از ولادت آیهای از قرآن را تلاوت کرده است؛[49] شیخ صدوق نیز قریب به این مضمون را در مورد امام رضا (ع) روایت کرده است.[50]
قدرت بر بازگرداندن جوانی و تصرف در زمان و زمانیات
مرحوم کلینی دو روایت در این مورد ذکر کرده است که در روایت اول قصه حبابه والبیه آمده است. حبابه والبیه زنی بود که در زمان امیرالمؤمنین (ع) میزیست و از آن حضرت نشانه امامت طلبید. ایشان برسنگی مهر زدند و این را یکی از نشانههای امامت برشمردند. حبابه بعد از آن حضرت خدمت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) رسید و آنها نیز بر روی آن سنگ مهر زدند. آن سنگ نزد آنها مانند موم نرم بود و اثر مهر آنها بر روی سنگ باقی میماند. حبابه سپس خدمت امام سجاد (ع) رسید در حالی که آن حضرت مشغول نماز بود؛ هنگامی که از مهر زدن آن جناب مأیوس شده بود با یک اشاره امام زین العابدین (ع) به حالت جوانی برگشت. حبابه والبیه تا زمان امام رضا (ع) زنده بود و تا زمان ایشان هر یک از ائمه بر سنگ او مهر زدند.[51] مرحوم کلینی از ابوهاشم جعفری نقل میکند که سنگ مذکور در نزد فرزندان این زن بود و بعد از امام رضا (ع) به محضر ائمه بعد هم آورده شد و هر یک از آنها بر آن مهر زدند. امام حسن عسکری (ع) نیز بر آن مهرزد در حالی که سنگ سخت برای امام نرم شد و اثر مهر او بر سنگ باقی ماند.[52] در روایت دیگر کلینی آمده است که ام اسلم از رسول الله (صلی الله علیه و آله) نشانهای برای شناخت اوصیای آن حضرت درخواست کرد؛ آن حضرت فرمود نشانه آن است که سنگ در دستان او نرم شود و او بتواند آن را پودر کند و با آن خمیر درست کند که این کار را امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین و امام علی بن حسین (علیهم السلام) انجام دادند.[53] شیخ صدوق نیز قضیه حبابة والبیه و داستان بازگشت جوانی او به امر امام سجاد (ع) را نقل کرده است.[54] همو نقل میکند هنگامی که حضرت امام رضا (ع) وارد نیشابور شدند و در محله لاشاباد سکونت گزیدند در خانهای که نزول اجلال فرمودند نهال بادامی کاشتند که آن نهال در مدت یکسال رشد کرد و تبدیل به درخت شد و میوه هم داد.[55] روشن است که رشد نهال بادام و به ثمر نشستن آن طی مدت یکسال جزو خوارق عادات محسوب شده و نشان دهنده تصرف امام (ع) در زمان است. از احمد بن محمد بن خالد برقی در این زمینه روایتی به دست ما نرسیده است.
سخن گفتن با شجر و حجر
مرحوم کلینی در این باب چهار روایت ذکر کرده است. او از امام صادق (ع) نقل میکند که فرمود درخت برای ما به سخن در میآید و اهل بیت (علیهم السلام) میتوانند درخت را به سخن درآورند.[56] امام جواد (ع) عصایی را که در دست شخصی بود به نطق درآورد و آن عصا به حجت و امام بودن آن حضرت شهادت داد.[57] در روایت دیگری آمده است که عصای حضرت موسی برای امام زمان به سخن درمی آید و هر گاه که امام بخواهد، ناطق شده و حرف میزند[58] و در روایت دیگری میخوانیم که حجر الاسود به امر امام سجاد (ع) به سخن درآمد و به زبان عربی فصیح به امامت و ولایت او شهادت داد.[59] شیخ صدوق در این باب تنها به نقل یک روایت اکتفا کرده و یکی از روایاتی که کلینی آورده است را او نیز روایت کرده است؛ در این روایت آمده است که عصای حضرت موسی برای امام زمان به سخن در میآید و هرگاه که امام بخواهد، عصا ناطق شده و حرف میزند.[60] احمد برقی در این زمینه روایت قابل توجهی ندارد.
زنده کردن مردگان و شفای بیماران و از بین بردن سختی ها و مشکلات
بر اساس روایتی که کلینی در کافی گزارش کرده است امامان (علیهم السلام) میتوانستند بیماریهای سخت و لاعلاج را شفاء دهند و مرده ها را زنده کنند و این مقام، به خاطر این است که آنها حاملان و وارثان قرآنی هستند که علم به این افعال در آن وجود دارد.[61] ابوبصیر که نابینا بود نقل میکند که حضرت باقر (ع) دست به چهره و دیده من کشید و من خورشید و آسمان و زمین و خانه ها و هر چه در شهر بود را دیدم.[62] کلینی در گزارشی دیگر نقل میکند که امیرالمؤمنین (ع) شخصی را که مرده بود و او را دفن کرده بودند زنده کرده و با او صحبت کرد.[63] در روایتی دیگر که در کافی گزارش شده آمده است که امام موسی بن جعفر (ع) گاو مردهای را زنده کرد.[64] شیخ صدوق هم در عیون اخبار الرضا (ع) نقل میکند که حضرت رضا (ع) بعد از ورودش به نیشابور و اقامت در خانه ای، درخت بادامی را در آن جا کاشتند که در طی یک سال رشد و نمو کرد، به طوری که در همان سال میوه داد و مردم از این درخت استشفا میکردند و شفا مییافتند.[65] همانگونه که از متن روایت مشخص و روشن است چنان که رشد و به ثمر نشستن این درخت غیر عادی بود، میوههای آن نیز دارای اثر غیر متعارف بوده است؛ زیرا طبیعت بادام انواع مرضها و دردها را شفا نمیدهد بلکه این اثر به جهت این بود که امام رضا (ع) این نهال را کاشت و اثری فوق العاده در آن نهاد. در کتب موجود احمد بن محمد بن خالد، در این باب روایتی نیست.
قدرت امامان بر تغییر ماهیات
تغییر ماهیت اشیاء نیازمند قدرتی فوق بشری است و از اقسام تصرفات تکوینی محسوب میشود. در روایتی که کلینی از امام صادق (ع) نقل میکند آمده است هنگامی که والی مدینه خانه امام صادق (ع) را به دستور خلیفۀ عباسی آتش زد، ایشان در میان آتش راه میرفت بدون این که آتش گزندی به او برساند؛ حال این تغییر یا در بدن امام حاصل شده است که آتش آسیبی به او نمیزند و یا اینکه در ماهیت آتش دخل و تصرفی شده است که در هر دو صورت، تصرفی تکوینی توسط امام صادق (ع) انجام شده است.[66] کلینی در روایت دیگری نقل کرده که شخصی از اهل مدائن گوید که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در عرفات دید که سنگ ریزه را تبدیل به طلا کرد و به شخص گدا داد.[67] یکی از اصحاب امام رضا (ع) گوید: پول بسیاری نزد امام رضا آوردم، ولی حضرت از آن شادمان نگشت. من اندوهگین شدم؛ امام فرمود: «ای غلام! آفتابه لگن بیاور.» سپس روی تختی نشست و دستش را گرفت و به غلام فرمود: «آب بریز!» راوی گوید: از میان انگشتان ایشان به داخل طشت، طلا جاری بود، سپس متوجه من شد و فرمود: «کسی که چنین است به پولی که تو برایش آوردهای اعتنایی ندارد.»[68] شیخ صدوق نیز در این موضوع دو روایت میآورد که یکی مربوط به امام موسی بن جعفر (ع) و دیگری مربوط به امام رضا (ع) است؛ در روایت اول که از علی بن یقطین مروی است حضرت أبو الحسن موسى بن جعفر (ع) و در روایت دوم امام رضا (ع) صورت شیری که بر بعضی از پرده ها نقش بسته بود را تبدیل به شیر واقعی و درنده کرد و آن شیر، شخصی را درید و هیچ اثری از آن شخص باقی نگذاشت و سپس به حالت اول خود برگشت.[69] اسحاق بن جعفر گوید: شنیدم پدرم (امام صادق (ع)) میفرمود: «هنگامی که هر یک از ائمه (علیهم السلام) متولد میشوند تا یک شب و روز از دو دستش سیل طلا روان است.»[70] احمد بن محمد بن خالد برقی حدیثی در این باب روایت نکرده است.
تسخیر گیاهان و درختان و ابرو باد و حوادث جوی
کلینی سه روایت در کافی نقل کرده که در هر سه مورد، گیاهان و درختان مسخر و تحت امر امامان (علیهم السلام) بودهاند. در روایت اول محمد بن فلان واقفی گوید که درختی به امر امام موسی بن جعفر (ع) از جای خود حرکت کرد و به امامت آن حضرت اقرار کرد.[71] در روایت دیگری، کلینی نقل کرده است که امام صادق (ع) فرمود: حسن بن علی (ع) درخت خرمای خشکی را به حال اولیه خود برگرداند و از آن، برگ و خرما برآورد.[72] در روایت دیگری، کلینی از ابوهاشم جعفری نقل میکند که امام جواد (ع) زیر درخت سدری که خشک و بی برگ بود وضو گرفت؛ سپس آن درخت در همان سال زنده شد و برگ و میوه داد.[73] مرحوم کلینی روایت دیگری نیز در کافی آورده است که در آن از امام صادق (ع) نقل شده است هر آن چه برای سلیمان نبی مسخر بود برای امام نیز مسخر است و از آن جا که ابر و باد و جمیع اشیاء مسخر سلیمان نبی بود، برای ائمه (علیهم السلام) نیز همه آنها مسخر هستند.[74] شیخ صدوق نیز در روایتی در کمال الدین نقل میکند که جمیع خلایق تحت امر و فرمان امام هستند.[75] از عمومیت جمیع خلایق ـ که شامل درختان و گیاهان و ابر و باد و حوادث جوی میشود – میتوان دریافت که شیخ صدوق نیز به این امر معتقد بوده است. وی روایتی دیگر در کمال الدین نقل میکند که تسخیر ابر و باد، نه تنها برای امام مقدور است بلکه برای بعضی از یاران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز مقدور میباشد و بعضی از آنها بر روی ابرها سیر و حرکت دارند.[76] احمد بن محمد برقی همین روایت را با الفاظ مشترک نقل کرده است و به مسخر بودن ابر و باد برای امام و یاران ایشان معتقد است.[77] البته شیخ صدوق به تفصیل جریان نماز باران امام رضا (ع) را نیز نقل میکند که به دعای آن حضرت برای مردم باران نازل میشود.
تسخیر انسانها، اجنه، ملائکه و سایر موجودات
تسخیر انسان ها
مرحوم کلینی داستانی از عمرو بن هبیره نقل میکند که در آن، عمرو به واسطه تأثیر سخن امام صادق (ع) بر یکی از دشمنانش، از مرگ نجات پیدا میکند.[78] احمد بن محمد بن خالد برقی نیز در سند این روایت واقع شده است؛ بنابراین او نیز به این موضوع معتقد بوده و آن را باور داشته است.[79] در روایت دیگری که کافی آن را نقل میکند آمده است که وقتی فضل، وزیر مأمون، در حمام کشته شد، سربازان و افسران و هواخواهان او در خانه مأمون انجمنی تشکیل دادند و گفتند: این مرد ـ یعنی مأمون – فضل را غافلگیر کرده و کشته است و ما باید از او خون خواهی کنیم. مأمون به امام رضا (ع) عرض کرد: آقای من! اگر صلاح میدانید به سوی این مردم بروید و متفرقشان کنید. حضرت مردم را دید که فشار میآورند، پس با دست خود اشاره کرد و فرمود: «پراکنده شوید، پراکنده شوید!» یاسر گوید: به خدا آن مردم چنان روی به بازگشت گذاشتند که بالای یک دیگر میافتادند و به هر کس اشاره فرمود، دوید و برفت.[80] شیخ صدوق روایت درخور توجهی در این باب ندارد.
تسخیر جن
مرحوم کلینی از سدیر صیرفی نقل میکند که امام باقر (ع) فرمود:
ای سدیر! ما خدمتگزارانی از طایفه جن داریم که هرگاه شتاب داریم، آنها را میفرستیم.[81]
در روایت دیگری آمده است که امام باقر (ع) فرمود:
امیر المؤمنین (ع) جانشین و خلیفهای در میان جنیان دارد که فرامین آن حضرت را اجرا میکند.[82]
اما شیخ صدوق و احمد برقی روایتی که صریحاً دال بر تسخیر جن باشد ندارند؛ البته شيخ صدوق در روایتی به این تصریح میکند که جميع خلایق تحت امر و اراده امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.[83] در این روایات به طور مطلق جنیان را فرمانبردار امام معرفی کردهاند و این اطلاق، اوامر شخصیه را نیز در بر میگیرد. در حالت عادی، جنیان تحت امر یک انسان قرار نمیگیرند و این که جنیان همه اوامر امامان را اطاعت میکنند نشان دهنده قدرت و ولایتی است که جنیان را مسخر فرمان امام میکند.
تسخیر ملائکه
تسخیر ملائکه به معنای فرمانبرداری و اطاعت از اوامر امام است. در کافی آمده است که آنها بدون اذن امام به کاری که مأمور شدهاند نمیروند[84] و حتی ملک الموت نیز نزد آنها تسلیم است و نمیتواند مستقلاً و بدون اجازه امام، جان افرادی که مأمور به قبض روح آنها شده است را بستاند.[85] طبق روایتی که در کافی آمده است ملائکه با ائمه (علیهم السلام) مصافحه میکنند[86] و ائمه بالهای ملائکه را از زمین بر میچینند.[87] جناب احمد بن محمد برقی در این زمینه روایتی دارد که نشان میدهد هنگام نبرد امیرالمؤمنین (ع) با دشمنانش جبرائیل در طرف راست و اسرافیل در طرف چپ و ملک الموت نیز در پیش روی حضرت مشغول قتال بودند.[88] شیخ صدوق نیز این روایت را نقل کرده و به مفاد آن معتقد بوده است.[89]
تسخیر حیوانات
کلینی در روایتی نقل میکند که احمد بن حارث قزوینی گوید: خلیفه عباسی استری داشت بسیار چموش؛ یکی از همدمان خلیفه گفت: یا امیر المؤمنین! چرا دنبال حسن بن رضا نمیفرستی تا بیاید، یا این استر را سوار شود و یا او را بکشد تا راحت شوی. خلیفه، امام عسکری (ع) را احضار کرد، راوی گوید هنگامی آن حضرت نزدیک اسب شد بدون هیچ مقاومتی زین شد و به امام سواری داد.[90] در روایتی دیگر که باز هم کلینی آن را نقل کرده است آمده که حضرت ابو محمد (ع) را به نحریر (که گویا مستخدم باغ وحش بوده) سپردند (تا نزد او زندانی باشد). او حضرت را میان درندگان انداخت. امام (ع) را دیدند که به نماز ایستاده و درندگان گرد او هستند.[91]
کشف حجب و رؤیت ملکوت
احمد بن محمد بن خالد برقی دو روایت در این باره نقل کرده است. در یک روایت نقل میکند که امیرالمؤمنین (ع) در لحظات آخر عمر شریفشان به دخترشان خبر میدهند که ملائکه و جمیع انبیاء و مرسلین (علیهم السلام) را مشاهده میکنند که برای ملاقات کردن او صف بستهاند و منتظرند.[92] مرحوم کلینی نیز دو روایت در این باب آورده است. صالح بن سعید گوید هنگامی که خدمت امام هادی (ع) رسیدم و او را در سرای گدایان جای داده بودند، حضرت به من فرمود: «پسر سعید، تو هم چنین فکر میکنی؟!» سپس با دستش اشاره کرد و او را در بوستان بسیار سرسبز و با خادمان بسیار دیدم.[93] کلینی در روایت دیگری آورده است که هنگامی که ابوبکر غاصبانه بر مسند خلافت نشست، امیرالمؤمنین (ع) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را به او نشان داد و در حالی که حجاب از چشمان ابوبکر کنار رفت به او فرمود که به علی بن ابی طالب ایمان بیاور و حق او را غصب نکن.[94] مرحوم صدوق نیز در این باره دو روایت آورده است که اولی خبر امام صادق (ع) از حقیقت رعد و برق است که دلالت بر رؤیت ملکوت و کشف حجب برای امامان دارد[95] و روایت دیگر نیز لحظات آخر عمر امیرالمؤمنین (ع) را گزارش میدهد که آن حضرت ملائکه و انبیاء را مشاهده میکردند و برای دیگران حکایت کردند.[96]
قدرت بر خارج کردن گنجهای زمین
کلینی با آوردن دو روایت در این باب، به این نوع از تصرفات تکوینی امامان اشاره میکند. کلینی نقل میکند که امام صادق (ع) با پای مبارکشان شمشهایی از طلا را از زمین خارج کردند.[97] در روایت دیگری ابراهیم بن موسی از امام رضا (ع) درخواست مالی داشت و پافشاری او سبب شد که آن حضرت شمشی از طلا را از زمین خارج کرده و به او داد.[98] مرحوم احمد بن ابی عبدالله البرقي و شيخ صدوق روایتی با این مضامین نقل نکردهاند.
ید بیضای امام
شیخ کلینی نقل میکند که پسر منصور گوید: شبی خدمت امام رضا (ع) رسیدم و او در پستوی خانه بود، پس دستش را بلند کرد، مثل این که در خانه ده چراغ باشد (روشن و منور گشت). آنگاه مرد دیگری اجازه تشرف گرفت، حضرت دستش را انداخت و به او اجازه داد.[99]
قدرت بر کندن کوه آهن
شیخ صدوق بنابر روایتی که از امام صادق (ع) نقل میکند، معتقد است که مردی از اصحاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) توانایی چهل مرد را دارد و قلب او از پاره آهن استوارتر است و اگر آنها بر کوههای آهن بگذرند آن را برکنند.[100] چنین قدرتی هر چند برای اصحاب امام زمان نقل شده است ولی عقلاً و نقلاً امکان ندارد مأموم دارای قدرتی برتر از امام باشد؛ به عبارت دیگر این قدرت به طریق اولی برای امام زمان ثابت است؛ زیرا امام آنهاست. کلینی و احمد برقی این مضمون را روایت نکردهاند.
تکمیل عقول مردم به دست امام
مرحوم صدوق نقل کرده است که ابن ابی یعفور از امام باقر (ع) روایت میکند که فرمود:
چون قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان نهد و از برکت آن دست، عقل و خرد آنها کمال یابد.[101]
کلینی و احمد برقی این مضمون را روایت نکردهاند.
رد الشمس و تصرف در حرکت آفتاب
مرحوم صدوق میفرماید:
تصرف در حرکت آفتاب و به عبارت دیگر بازگشت خورشید به مكان قبلی خود که در روایت از آن به رد الشمس تعبیر شده است، دو بار اتفاق افتاده است؛ اول بار در زمان حیات رسول الله (صلی الله علیه و آله) و دیگری بعد از وفات ایشان و هنگامی که امیرالمؤمنین از جنگ نهروان باز میگشتند، اتفاق افتاد.[102]
مرحوم کلینی و احمد بن محمد بن خالد برقی این قضیه را روایت نکردهاند.
نتیجه گیری
در موضوعات مطروحه، گرچه احمد بن محمد بن خالد برقی به نسبت شیخ کلینی و شیخ صدوق روایات کمتری نقل کرده است، اما هر سه شخصیت بزرگوار مدرسهٔ قم تصرفات تکوینی امامان را قبول داشتند و آنها را در کتب خویش گزارش کردهاند و این مطلب نشان از اعتقاد آنها به این باور اصیل شیعی دارد. از طرفی، از مقایسه بین شیخ کلینی و شیخ صدوق و میزان روایتگری این دو میفهمیم که آن دو در بیش از شصت درصد از موارد مطرح شده، اشتراک نظر داشتند و این موارد مشترک از اهم مصادیق تصرفات تکوینی برای امامان به شمار میرود و موارد اختلاف نیز موضوع مهم و قابل توجهی نیست. علاوه بر اینکه در دو مورد هم فقط صدوق روایت تصرفات تکوینی را نقل کرده است؛ بنابراین به نظر نمیرسد اختلاف کلینی و صدوق را بتوان به مبانی تفکر و غالیانه بودن یا نبودن آموزههای اختلافی نسبت داد؛ بلکه بیشتر اختلافها به مبانی و روشهای روایتگری این دو بزرگوار مربوط میشود که اعتماد به برخی رجال توسط کلینی سبب اندکی گسترش روایتگری در این زمینه شده است. از طرفی چون مدرسه قم به سختگیری در نقل احادیث و مبارزه با غالیان و آموزههای غالیانه و یا شبه غلو مشهور بوده است، میتوان چنین نتیجه گرفت که این آموزه ها از نظر مشایخ قم، به هیچ روی غالیانه نبوده است. نتیجه این تحقیق میتواند مقدمهای برای تحقیقات دیگر در زمینه بازشناسی مرز غلو از دیدگاه مشایخ مدرسه قم باشد.
فهرست منابع
كتب
- قرآن کریم.
- برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، تحقیق جلال الدین محدث، چاپ دوم: دار الكتب الإسلامية، قم، ۱۳۷۱ قمری.
- صدوق، محمد بن على، من لا يحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ دوم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۱۳ قمری.
- -———–، الخصال، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ اول: جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۲ شمسی.
- -———–، كمال الدين و تمام النعمة، تحقيق على اكبر غفاری، چاپ دوم: اسلامیه، تهران، ۱۳۹۵ قمری.
- -———–، معاني الأخبار، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ اول: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۰۳ قمری.
- -———–، الأمالي، چاپ ششم: کتابچی، تهران، ۱۳۷۶ شمسی.
- -———–، عيون أخبار الرضا (ع)، تحقیق مهدی لاجوردی، چاپ اول: نشر جهان، تهران، ۱۳۷۸ قمری.
- صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمد (علیهم السلام)، تحقيق محسن بن عباسعلی کوچه باغی، چاپ دوم: مكتبة آية الله المرعشي النجفي، قم، ۱۴۰۴ قمری.
- کلینی، محمد بن يعقوب، الكافي، تحقیق علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چاپ چهارم: دار الكتب الاسلامية، تهران، ۱۴۰۷ قمری.
نشریات
- حسینی، سید علیرضا و حمادی، عبدالرضا، «جایگاه نقد محتوایی در اعتبار سنجی احادیث شیعه»، نشریه پژوهشهای قرآن و حدیث، شماره ۱، بهار و تابستان ۱۳۹۳.
- ربانی گلپایگانی، علی، «نقش غایی امام در نظام آفرینش»، مجله انتظار موعود، شماره ۳۱، زمستان ۱۳۸۸.
- طالقانی، سید حسن، «مدرسه کلامی قم»، مجله نقد و نظر، شماره ۱، بهار ۱۳۹۱.
[1]. دانش آموختۀ درس خارج حوزۀ علمیۀ قم، پژوهشگر بنیاد جعفری،
[2]. طالقانی، سید حسن، «مدرسه کلامی قم»، مجله نقد و نظر، ۱/ ۶۶.
[3]. حسینی، سید علیرضا و حمادی، عبدالرضا، «جایگاه نقد محتوایی در اعتبار سنجی احادیث شیعه»، مجله پژوهشهای قرآن و حدیث، ۱/ ۲۷.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۲۳۰، باب ما اعطي الائمة (علیهم السلام) من اسم الله الاعظم.
[5]. همان، ۱/ ۲۲۹، ح۵.
[6]. همان، ۱/ ۲۳۱، باب ما عند الائمة من آيات الانبياء (علیهم السلام).
[7]. همان، ۱/ ۲۲۶، ح۷.
[8]. البته زنده شدن پس از مرگ از اختیار انسان خارج است و بازگشت به این دنیا به قدرت و اختیار خداوند متعال میباشد، ولی از آن جا که امام بر خلاف حالت متعارف، رجعتهای متعدد دارد و از عبارات روایت استفاده میشود که اذن این رجعتها به ایشان داده شده است، میتوان رجعت مکرر به این دنیا را حاکی از قدرت فوق بشری امام دانست.
[9]. همان، ۱/ ۱۹۷، ح ۳.
[10]. صدوق، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، ۲/ ۶۱۴.
[11]. کلینی، محمدبن یعقوب، همان، ۱/ ۳۸۵، بَابُ مَوَالِيدِ الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام).
[12]. همان، ح۱.
[13]. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ۲/ ۳۱۴، ح۳۲.
[14]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۳۸۷، ح۲-۳.
[15]. همان، ح ۵.
[16]. همان، ۱/ ۳۸۸، ح۸.
[17]. صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا (ع)، ۱/ ٢٠، ح ۲.
[18]. اعراف: ۱۰۷.
[19]. شعرا: ۶۳.
[20]. بقره: ۶۰.
[21]. کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۲۳۱، ح۱.
[22]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ۲/ ۶۷۳، ح۲۸.
[23]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۲۳۱، ح ۳؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ۲/ ۶۷۰، ح ۱۷.
[24]. در توضیح این مطلب باید گفت که این قبیل امور از موارد خرق عادت محسوب میشود و مصادیق خرق عادت را میتوان نشانه ولایت و تصرف فرد دانست.
[25]. کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۲۸۵، ح۷.
[26]. همان، ۱/ ۲۲۶، ح۷.
[27]. همان، ۱/ ۲۸۵، ح۷.
[28]. همان، ۱/ ۴۶۲، ح۵.
[29]. همان، ۱/ ۴۷۰، ح۴.
[30]. همان، ۱/ ۵۰۹، ح۱۱.
[31]. صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا (ع)، ٢/ ٢٢٨، ح ۲.
[32]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ۱/ ۳۴۴، ح ۱۳.
[33]. صدوق، محمد بن علی، همان، ۲/ ۲۲۷، باب معرفته (ع) بجميع اللغات.
[34]. کلینی، محمدبن یعقوب،کافی، ۱/ ۳۸۴، باب ان الامام لا يغسله الا الامام من الائمة، ح۱.
[35]. همان، ۱/ ۴۹۸، ح۳.
[36]. همان، ۱/ ۴۹۲، ح۱.
[37]. صدوق، محمد بن علی، همان، ۱/ ۱۰۰، ح۶.
[38]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ۲/ ۶۷۲.
[39]. در تبیین نقش امام در بقای زمین و اهل آن گفته شده است که چون امام علت غایی برای نظام وجودی عالم است و وجود معلول بدون علت غایی آن محال است، بقای زمین بسته به وجود امام است. برای مطالعه بیشتر در رابطه با این موضوع ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، «نقش غایی امام در نظام آفرینش»، مجله انتظار موعود، ۳۱/ ۹.
[40]. کلینی، محمدبن یعقوب،کافی، ۱/ ۱۷۹، بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة، ح ۴ و ۱۰-۱۳؛ همان، ۱/ ۵۳۴، ح۱۷.
[41]. صدوق، محمدبن علی، همان، ۱/ ۲۰۱، باب العلة التي من أجلها يحتاج إلى الإمام، ح ۱-۹ و ۱۴-۱۵ و ۱۸-۱۹ و ۲۰ و ۲۲.
[42]. همو، عيون أخبار الرضا (ع)، ٢/ ١٧٢، ح١.
[43]. کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۳۳۷، ح۶.
[44]. همان، ۱/ ۳۳۹، ح۱۲.
[45]. صدوق، محمد بن علی، همان، ۱/ ۱۰۴.
[46]. کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۲۹۶، ح۷؛ همان، ۱/ ۲۹۷، ح۸.
[47]. همان، ۱/ ۵۳۳، ح۱۳.
[48]. همان، ۱/ ۳۱۰، ح۱۱.
[49]. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ۲/ ۳۱۴، ح ۳۲.
[50]. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (ع)، ۱/ ٢٠، ح ۲.
[51]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۳۴۶، ح ۳.
[52]. همان، ۱/ ۳۴۷، ح ۴.
[53]. همان، ۱/ ۳۵۵، ح۱۵.
[54]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ۲/ ۵۳۶، ح۱ و ۲/ ۵۳۷، ح۲.
[55]. همو، عيون أخبار الرضا (ع)، ٢/ ١٣٣.
[56]. کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۱۹۳، ح۶.
[57]. همان، ۱/ ۳۵۳، ح۹.
[58]. همان، ۱/ ۲۳۱، ح۱.
[59]. همان، ۱/ ۳۴۸، ح۵.
[60]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ۲/ ۶۷۴، ح۲۸.
[61]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۲۲۶، ح۷.
[62]. همان، ۱/ ۴۷۰، ح۳.
[63]. همان، ۱/ ۴۵۶، ح۷.
[64]. همان، ۱/ ۴۸۴، ح۶.
[65]. صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا (ع)، ٢/ ١٣٣.
[66]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۴۷۳، ح۲.
[67]. همان، ۱/ ۳۳۲، ح۱۵.
[68]. همان، ۱/ ۴۹۱، ح۱۰.
[69]. صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا (ع)، ۱/ ۹۶، ح۱ و ۲/ ۱۷۱.
[70]. همان، ۱/ ۳۸۷، ح۵.
[71]. کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۳۵۲، ح ۸.
[72]. همان، ۱/ ۴۶۲، ح ۴.
[73]. همان، ۱/ ۴۹۷، ح۱۰.
[74]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۴۳۸، ح۳.
[75]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ۲/ ۶۷۳، ح۲۶.
[76]. همان، ۲/ ۶۷۲، ح۲۴.
[77]. همان، ۲/ ۶۷۲، ح۲۴.
[78]. کلینی، محمدبن یعقوب، همان، ۱/ ۴۷۳، ح۳.
[79]. همان.
[80]. همان، ۱/ ۴۹۰، ح۸.
[81]. همان، ۱/ ۳۹۵، ح۴.
[82]. همان، ۱/ ۳۹۶، ح۶.
[83]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ۲/ ۶۷۳، ح۲۶.
[84]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۳۹۴، ح ۴.
[85]. همان، ۱/ ۲۵۹، ح ۴ و ۱/ ۲۶۰، ح۸.
[86]. همان، ۱/ ۳۹۳، ح۱.
[87]. همان، ۱/ ۳۹۳، ح۲-۳.
[88]. صدوق، محمد بن علی، الامالي، ص ۵۱۲، ح۹.
[89]. همان، ۵۱۲، ح۹.
[90]. کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۵۰۷، ح ۴.
[91]. همان، ۱/ ۵۱۳، ح۲۶.
[92]. صدوق، محمدبن علی، الامالي، ۳۱۸، ح ۴.
[93]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۴۹۸، ح۲.
[94]. همان، ۱/ ۵۳۳، ح۱۳.
[95]. صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقيه، ۱/ ۵۲۶، ح۱۴۹۷ و ۱۴۹۸.
[96]. همو، الامالی، ص۳۱۸، ح ۴.
[97]. کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۴۷۴، ح۴.
[98]. همان، ۱/ ۴۸۸، ح۶.
[99]. همان، ۱/ ۴۸۷، ح۳.
[100]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ۲/ ۶۷۳، ح۲۷.
[101]. همان، ۲/ ۶۷۵، ح۳۱.
[102]. همو، من لا يحضره الفقیه، ۱/ ۲۰۳، ح ۶۱۰ و ۶۱۱.

