صفحه اصلی > پژوهش و مقالات پژوهشی : بازخوانی مفهوم و انواع روح و تبیین کارکرد آن برای امام بر اساس آیات و روایات

بازخوانی مفهوم و انواع روح و تبیین کارکرد آن برای امام بر اساس آیات و روایات

چکیده

در اینکه امامان دارای روحی از سوی خداوند هستند، تردیدی در میان محققان پژوهنده در آیات و روایات نیست. تردید در این است که چند نوع روح، امامان (علیهم السلام) را امداد می‌کنند. براساس آیات متعدد و روایات فراوان، امامان با انواعی از روح امداد می‌شوند که به افراد برگزیده اختصاص دارد و هرکدام وظایف و کارکردهایی دارند. براساس تحلیل آیات و روایات مرتبط با این موضوع، این نتیجه به‌دست آمد که روح در آیات و روایات به پنج موجود اشاره دارد؛ جبرئیل، روح ایمان و سه نوع روح‌القدس. یکی از آنها در میان همه انبیا، اوصیا، رسولان و امامان مشترک بوده و از بدو تولد تا حین وفات با حجج الهی همراه است. نسبت به این نوع از روح تصریح شده که هیچ‌گونه لهو و لعب و غفلت در آن راه ندارد و یکی از عوامل عصمت معصومان، وجود چنین روحی است. دو نوع دیگر از انواع روح، مخصوص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده و بعد از ایشان با انتقال امامت، به امامان بعدی منتقل می‌شود. این دو عبارتند از روح امری و روحی که همیشه با ملائکه همراه است. این روح‌ها وظایفی دارند؛ ازجمله تربیت امام برای تحقق عبودیت و بندگی، اعطای علم و عصمت به امام، تسدید، تأیید و توفیق امام، اشراف امام بر اعمال بندگان و پاسخ امام به پرسش‌های جدید.

منبع: دو فصلنامۀ امامت در پرتور قرآن، سنت و عقل، سال اول، شماره 1، 1403

نویسنده: سید علی احمدی فروشانی[1]

واژگان کلیدی: روح، روح‌القدس، روح امری، امام، نبی، علم امام، عصمت امام

مقدمه

براساس آیات و روایات، نیرویی فوق‌العاده همیشه با پیامبران و امامان همراه بوده و آنان را یاری می‌کرده است. این نیرو گاهی به «روح» و گاهی به «روح‌القدس» معرفی شده است. در اینکه حقیقت این روح چیست و چه انواع، وظایف و کارکردهایی دارد، میان محققان و دانش‌پژوهان بحث و گفت‌وگو بوده است. تاکنون نوشته‌های مختلفی اعم از مقاله[2] و پایان‌نامه[3] در رابطه با این موضوع به نگارش درآمده، اما به این نکته توجه شده کمتر است که براساس تحلیل دقیق آیات و روایات، این روح خود دارای چه انواعی بوده و هریک چه وظایفی را برعهده دارند و چه کارکردی در مقام و منصب امامت است؛ به‌گونه‌ای که امام به پشتوانه این روح بر چه اموری توانا خواهد شد. بر این اساس به نظر رسید که لازم است با این رویکرد به آیات و روایاتی که مربوط به این موضوع است، مراجعه شود و با روش توصیف و تحلیل به واکاوی داده‌ها پرداخته و ابتدا مفهوم‌شناسی آن بازخوانی شود. سپس براساس آیات و روایات، اقسام و انواع آن معرفی شده و در ادامه به کارکردهایی که در آیات و روایات به آن اشاره شده و به وظایفی که درباره امام و علم او دارد، توجه شود.

۱. مفهوم‌شناسی روح و روح‌القدس

لغت‌شناسان پیرامون مفهوم‌شناسی «روح» و «رَوْح» مطالبی را بیان کرده‌اند. بر این اساس، رَوْح به معنای وسعت و گشایش است که خود در اصل ریح به معنای نسیم بوده است (ابن‌فارس، ۱۴۰۴: ۴۵۴/۲). بنابراین روح معنای وصفی پیدا می‌کند، ولی روح در تعابیر مختلف به حاصل مصدر تعبیر آورده شده و می‌توان به معنای اسمی آن را گرفت (مصطفوی، ۱۳۶۸: ۲۵۷/۴). در آیات قرآن واژه روح برای روح انسان، جبرئیل و موجود تأییدکنندهٔ حضرت عیسی (علیه السلام) آمده است. ضمن آنکه در برخی تعبیرها با وصف «القدس» آمده و در تمام استعمالات برگرفته از این ریشه، گونه‌ای حالت گشایش و راحتی لحاظ شده است (همان، ۲۵۸/۴)؛ همانند «روح الله» (یوسف/۸۷) و «فروح و ریحان» (واقعه/۸۹).

۲. انواع روح و روح‌القدس

براساس تحقیق انجام‌شده، روح و روح‌القدس اقسامی دارند که برخی موارد آن در قرآن و برخی دیگر در روایات اشاره شده است. هریک از این موارد کارکردهایی دارند که در ادامه بیان خواهد شد.

۲-۱. انواع روح در قرآن

در قرآن کریم حدود بیست مورد واژهٔ روح استعمال شده است که چهار مورد آن با وصف «القدس»، یک مورد آن با وصف «الامین» و هفت مورد با اضافه به ضمایر غایب، متکلم وحده یا مع‌الغیر آمده و بقیه موارد بدون ضمیر و وصف بیان شده است. به نظر می‌رسد که مجموعه این آیات را می‌توان به شش دسته تقسیم کرد:

الف) برخی از آیات به نوعی از روح اشاره دارد که مقصود «ملک مقرب الهی» یا «جبرئیل» است. این ملک در قرآن به روح‌القدس یا روح‌الامین نامیده شده است (نحل/۱۰۲؛ شعراء/۱۹۳؛ طبرسی، ۱۳۷۲: ۵۹۵/۶؛ طباطبایی، ۱۳۹۰: ۳۱۶/۱۵). برخی از تفاسیر روح‌القدسی که مؤید حضرت عیسی (علیه السلام) بوده را جبرئیل می‌دانند که در سه آیه به آن اشاره شده است (بقره/۸۷ و ۲۵۳؛ مائده/۱۱۰؛ طوسی، بی‌تا: ۳۴۱/۱؛ طبرسی، ۱۳۷۲: ۴۰۴/۳؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۵: ۱۵۷/۱؛ طیب اصفهانی، ۱۳۶۹: ۴۹۶/۴).

ب) قرآن به نوعی از روح اشاره دارد که همیشه با ملائکه بوده و با آنان مقایسه می‌شود؛ ولی خود ملک نیست؛ به عنوان نمونه: ﴿تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ﴾ (معارج/۴)؛ ﴿يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِكَةُ صَفًّا﴾ (نبأ/۳۸)؛ ﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيها﴾ (قدر/۴). این روح براساس روایات، برتر از ملائکه است (ثقفی، ۱۴۱۰: ۱۱۰/۱؛ قمی، ۱۴۰۴: ۴۰۲/۲) و به روح‌القدس نیز تعبیر آورده شده است (قمی، ۱۴۰۴: ۴۳۱/۲؛ فرات کوفی، ۱۴۱۰: ۵۸۲).

ج) برخی دیگر از آیات به نوعی از روح اشاره دارند که با سایر ارواح تفاوت دارد (صدوق، ۱۳۹۸: ۱۷۰) و در انبیا وجود داشته و با آن نبوتشان به‌وجود می‌آید. به نظر می‌رسد آیاتی که بر «نفخ روح» به حضرت آدم (علیه السلام) دلالت دارد، همچون آیهٔ ﴿فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ﴾ (حجر/۲۹؛ ص/۷۲) و یا آیه‌ای که بر نفخ روح بر حضرت مریم علیها السلام دلالت دارد، همچون آیهٔ ﴿وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا﴾ (مریم/۱۷؛ انبیاء/۹۱) از این نوع است (صدوق، ۱۴۰۳: ۱۷)؛ چراکه روح دمیده‌شده در آنها، روح حیوانی نیست که در همهٔ انسان‌ها حتی کفار وجود دارد (مؤمنون/۱۴؛ قمی، ۱۴۰۴: ۹۱/۲) و روح ایمانی نیست که در همهٔ مؤمنان موجود است (مجادله/۲۲؛ حمیری، ۱۴۱۳: ۳۴)؛ بلکه روح ویژه‌ای است که صلاحیت مورد سجده قرار گرفتن حضرت آدم (علیه السلام) را به ایشان اعطا می‌کند. این سخن مطلبی است که از «فاء تفریع» می‌توان فهمید که به سبب نفخ روح در حضرت آدم (علیه السلام)، صلاحیت مورد سجده قرارگرفتن را پیدا کرد (طباطبایی، ۱۳۹۰: ۱۵۵/۱۲؛ ۲۲۵/۱۷). بنابراین، باید این روح متفاوت با روح حیوانی و انسانی باشد (کلینی، ۱۴۰۷: ۲۷۲/۱). بدیهی است که حضرت آدم (علیه السلام) با دمیده‌شدن این روح در آن، مسجود ملائکه قرار گرفت (قمی، ۱۴۰۴: ۱۸۴/۱)؛ هرچند برای مسجودشدن حضرت آدم (علیه السلام) وجوه دیگری نیز گفته شده است (همان، ۳۵/۱؛ طبرسی، ۱۳۷۲: ۱۸۸/۱). پس باید روحی در آن دمیده شده باشد که برتر از ملائکه باشد؛ وگرنه این سجده لغو خواهد بود. شیطان نیز بدون توجه به این روح، آدم را نالایق سجدهٔ خویش می‌دید و اگر به آن روح توجه می‌کرد، می‌دانست که آن روح است که آدم را تا مسجودیت ملائکه بالا برده است (قمی، ۱۴۰۴: ۴۱/۱). روحی که در حضرت مریم علیها السلام دمیده شده تا حضرت عیسی (علیه السلام) متولد شود نیز از جنس روح دمیده‌شده در حضرت آدم (علیه السلام) است. لذا امام صادق (علیه السلام) در حدیثی، روح در حضرت عیسی (علیه السلام) را به روح در وجود حضرت آدم (علیه السلام) تشبیه کرده است (عیاشی، ۱۳۸۰: ۲۴۱/۲). بنابراین ممکن است یکی از وجوهی که خداوند حضرت عیسی (علیه السلام) را به حضرت آدم (علیه السلام) مثال می‌زند (آل‌عمران/۵۹)، اضافه بر خلقت بدون پدر، وجود همین روح در هردو باشد. به نظر می‌رسد این روح در همهٔ انبیای الهی موجود بوده و به سبب آن صلاحیت حجیت و خلافت الهی را دارند. لذا هرکس به درجه‌ای رسیده که حجت و خلیفهٔ خدا بر روی زمین باشد، از این روح بهره‌مند است.

د) قرآن به نوع دیگری از روح اشاره می‌کند که با سایر ارواح متفاوت است؛ این مورد در آیات متعدد ازجمله آیهٔ ۸۵ سورهٔ اسراء بیان شده است. در این آیه به روح مخصوصی اشاره شده است که نه روح حیوانی و نه روح‌القدس است. در این آیه پرسشی از سوی یهودیان پیرامون حقیقت روح مطرح شده و خداوند پاسخی به آنان نمی‌دهد و تنها آن را از امر پروردگار معرفی می‌فرماید. آنان براساس کتاب‌های خود هم از روح حیوانی اطلاعات داشتند و هم از روحی که در حضرت آدم (علیه السلام) و یا در خدمت حضرت عیسی (علیه السلام) بوده است و اگر سؤال آنان از این دو روح بود، وجهی نداشت که از موضوعی که خود بر آن آگاهی دارند، بپرسند و از سوی خداوند در برابر این سؤال که خود عالم به پاسخ این پرسش هستند، پاسخ نشنوند. بنابراین، به نظر می‌رسد که این روح با سایر ارواح متفاوت بوده و به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) اختصاص داشته است؛ از این رو از آن پرسش کردند و به همین سبب خدای متعال پاسخ درخوری به آنان نداد، بلکه فرمود علمش به شما داده نشده است ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (اسراء/۸۵).

قرآن در آیاتی به این روح اشاره کرده و از آن به «روح امری» تعبیر کرده است: ﴿يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ﴾ (نحل/۲)؛ ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾ (اسراء/۸۵)؛ ﴿رَفِيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ﴾ (غافر/۱۵). در برخی از آیات سخن از وحی‌شدن این نوع روح به میان آمده است: ﴿وَكَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا﴾ (شورا/۵۲). قرآن کریم در آیهٔ ۵۱ سورهٔ شورا انواع گفت‌وگوی خدا با بشر را به سه بخش الهام، با وساطت ملک و بدون واسطهٔ ملک تقسیم کرده است. در آیهٔ ۵۲ با کلمهٔ «کذلک» نوع دیگری را بیان می‌کند و آن را روحی از امر پروردگار معرفی می‌نماید. از اینکه خدای سبحان در کنار سه طریق انتقال معارف و مقاصد الهی به بشر، طریق دیگری به نام روح را معرفی می‌کند، می‌توان دریافت که این طریق خود ملک نبوده و با سایر طرق متفاوت و خود طریق اختصاصی است (طباطبایی، ۱۳۹۰: ۷۷/۱۸).[4] تفاوت این روح با دیگر روح‌ها، این است که براساس آیهٔ شریفه به حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) منحصر است و در همین آیه با تقدم جار و مجرور (الیک) بر مفعول‌به (روحا) به اختصاصی و انحصاری بودن روح اشاره کرده است. گفتنی است، باتوجه به اینکه ضمیر «جعلناه» به روح بازمی‌گردد، می‌توان قرینهٔ دیگری بر این مطلب پیدا کرد. در صورتی که از قرائن گفته‌شده اطمینانی بر اختصاص این طریق به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پیدا نشود، می‌توان القای روح را برای سایر انبیا تسری داد؛ ولی نمی‌توان آن را با ارسال جبرئیل یکی دانست. بنابراین، تفاوت این روح با مورد دوم در آن است که روح دوم در آیات قرآن، با ملائکه مقایسه شده و همراه با آنان است؛ درحالی‌که این روح در آیات مستقل از ملائکه مطرح و به عنوان روحی از امر الهی معرفی شده است.

هـ) نوع دیگری از روح هست که خدای سبحان آن را برای مؤمنان اختصاص داده است. این روح، روح ایمان می‌باشد که در برخی آیات و روایات به آن اشاره شده است: «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» (مجادله/۲۲) و «عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِي قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِذَا زَنَى الرَّجُلُ فَارَقَهُ رُوحُ الْإِيمَانِ قَالَ هُوَ قَوْلُهُ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ذَاكَ الَّذِي يُفَارِقُهُ.» (کلینی، ۱۴۰۷: ۲۸۰/۲).

بنابراین، از مجموع آیات می‌توان برداشت کرد که قرآن به پنج نوع روح اشاره دارد: ۱. جبرئیل که نام دیگر وی براساس آیات، روح‌القدس است؛ ۲. روح‌الایمان که خداوند مؤمنان را با روح ایمان تأیید می‌کند؛ ۳. روحی که در همهٔ انبیا، رسولان، اوصیا و امامان هست؛ به این نوع از روح، روح‌القدس نیز گفته می‌شود؛ ۴. روحی که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اختصاص دارد. به این روح نیز روح امری یا روح‌القدس گفته می‌شود. این روح طبق برخی از آیات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وحی می‌شود (شورا/۵۲)؛ ۵. روحی که با ملائکه همراه است.

بر این اساس، آیات قرآن اضافه بر جبرئیل و روح ایمان، به سه نوع روح اشاره دارد که عبارت است از: ۱. روحی که مخصوص همهٔ انبیای الهی است و در همهٔ آنها از آغاز تولد تا پایان عمر همراهشان است؛ ۲. روحی که مخصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله) و با ایشان است؛ ۳. روحی که با ملائکه همراه است و بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز نازل می‌شود. همهٔ این روح‌ها به روح‌القدس نیز تعبیر آورده شده است (مجلسی، ۱۴۰۳: ۶۷/۲۵). از تفاوت در تعابیر قرآنی، تعدد این سه روح برداشت می‌شود. براساس آیات قرآن، یکی از آنها «روح امری» است؛ از این رو همیشه با واژهٔ «من امرنا» یا «امره» می‌آید. یعنی هیچ‌گاه این روح به ضمیر متکلم اضافه نشده است؛ برخلاف روحی که در انبیا دمیده شده و به ضمیر متکلم وحده یا مع‌الغیر اضافه شده است. علاوه بر این، آن دو روح که یکی به ضمیر متکلم وحده و مع‌الغیر اضافه شده و دیگری با امر الهی همراه است، روح دیگری می‌باشد که با ملائکه معرفی و با آن مقایسه می‌شود. این روح نیز با آن دو روح متفاوت است. از تفاوت در تعبیرهایی که قرآن از روح حکایت کرده، می‌توان به تفاوت در وجود و به مراتب کارکردهای آن پی برد و کشف کرد که روح، نامی برای انواع مختلف آن است. بنابراین با اختلاف در تعبیر، در این آیات می‌توان به سه نوع روح پی برد که هر سه نیز گاهی به وصف «القدس» متصف شوند؛ چراکه روحی از سوی پروردگار و از عالم ملکوت بوده (صفار، ۱۴۰۴: ۴۶۲؛ عیاشی، ۱۳۸۰: ۲۴۱/۲؛ طبرسی، ۱۳۷۲: ۳۰۷/۱) است و در آن هیچ‌گونه لهو و لعب، غفلت و گناه وجود ندارد (صفار، ۱۴۰۴: ۴۴۷ و ۴۵۴؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۲۷۲/۱). بنابراین، وصف هریک از آنها به «القدس» مشکلی نخواهد داشت.

۲-۲. انواع روح در روایات

روایات اهل بیت (علیهم السلام) در مقام تفسیر آیات و توضیح و تبیین آنها، به شرح و بسط این موضوع پرداخته‌اند. براساس روایات، می‌توان برای روح اقسامی را بیان کرد. در برخی از روایات به پنج نوع روح اشاره شده است. سه نوع آن، یعنی «روح قوت»، «غضب» و «حیات» در همهٔ انسان‌ها موجود است؛ چهارم «روح ایمان» می‌باشد که به مؤمنان اختصاص دارد. در برخی روایات روح ایمان به «روح الهی» – که تعبیر دیگری از روح‌القدس یا «روح امام» است (مجلسی، ۱۴۰۳: ۲۶۹/۷۱) – وابسته و مرتبط معرفی شده است.[5] (کوفی اهوازی، ۱۴۰۴: ۳۸؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۱۶۶/۲؛ صدوق، ۱۴۰۲: ۴۸). پنجم، «روح‌القدس» است که تنها در انبیا و رسولان موجود می‌باشد (کلینی، ۱۴۰۷: ۲۷۲/۱).[6] از این روایت می‌توان دریافت که از هنگام تولد تا وفات هر نبی، وصی و رسولی، روحی به نام روح‌القدس همراه آنان است. این برداشت از آن روست که روح‌القدس هم‌عرض روح حیات، قوت و شهوت بیان شده و این ارواح همانند روح‌القدس از بدو تولد همراه انبیا هستند. مؤید این سخن، حدیث دیگری است که تصریح می‌کند خداوند انبیا و امامان را با این روح خلق کرده است (صفار، ۱۴۰۴: ۴۵۴).[7] بنابراین، این روح‌القدس در پیامبر اکرم و اهل بیت (علیهم السلام) منحصر نیست؛ بلکه هر نبی و رسولی خود دارای یک روح‌القدس است. روایتی از امام صادق (علیه السلام) نشان می‌دهد که امیرمؤمنان (علیه السلام) پیش از امامت خود و در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و قبل از اتمام نزول قرآن از روح‌القدس بهره‌مند بوده است (همان، ۴۵۲). در روایت دیگری، امام روح‌القدس را این‌گونه معرفی می‌فرماید: «هذَا رُوحُ الْقُدُسِ الْمُوَكَّلُ بِالْأَئِمَّةِ (علیهم السلام) يُوَفِّقُهُمْ وَ يُسَدِّدُهُمْ وَ يُرَبِّيهِمْ بِالْعِلْمِ.» (صدوق، ۱۳۹۵: ۴۲۹/۲). از این عبارت برداشت می‌شود که این روح‌القدس موجب توفیق، تسدید و تربیت علمی هر امام می‌شود. از برخی روایات به‌دست می‌آید که این روح از خلقت نورانی اهل بیت (علیهم السلام) با آنان همراه بوده است (کلینی، ۱۴۰۷: ۴۴۲/۱).[8]

از برخی از روایات به‌دست می‌آید که اضافه بر روح‌القدسی که از ابتدا با پیامبر و امامان همراه است، روح دیگری می‌باشد که با سایر انبیا نبوده و تنها با رسول خدا و ائمهٔ معصومین (علیهم السلام) است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امیرمؤمنان (علیه السلام) و از ایشان به سایر امامان منتقل می‌شود. برای این روح تعابیری همچون «خاص لرسول الله و الائمة» (قمی، ۱۴۰۴: ۲۵۶/۲) و یا «کان مع رسول الله و هو مع الائمة» (همو، ۲۷۹/۲) و یا «لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضى غَيْرِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ» (کلینی، ۱۴۰۷: ۲۷۳/۱) آمده است که نشان از اختصاص آن به پیامبر و امامان (علیهم السلام) دارد. در برخی از روایات عبارت «فَإِذا قُبِضَ النَّبِيُّ انْتَقَلَ رُوحُ الْقُدُسِ فَصارَ إِلَى الْإِمامِ» (صفار، ۱۴۰۴: ۴۵۴؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۲۷۲/۱)، نشان می‌دهد که این روح‌القدس، روحی است که همیشه با امامان همراه نبوده و بعد از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و انتقال امامت منتقل می‌شود؛ حتی برخی از گزارش‌ها از انتقال آن به امام دیگر حکایت دارد (صدوق، ۱۳۷۸: ۲۴۳/۲). بنابراین مفهوم برداشت‌شده از این حدیث با روایاتی که نشان می‌دهد امام از آغاز تولد همراه با روح‌القدس است، نشان‌دهندهٔ این نکته است که دو گونه روح‌القدس وجود دارد؛ روح‌القدسی که از آغاز تولد با نبی و امام همراه است و روح‌القدسی که هنگام امامت امام به وی منتقل می‌شود.

براساس دیگر روایات، نوعی از روح وجود دارد که از ملائکه است و با آنها مقایسه می‌شود؛ ولی برتر از آنان است و بر هیچ نبی و رسولی جز رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و بعد از ایشان بر ائمهٔ معصومین (علیهم السلام) نازل نشده است. عبارت «خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ» که در روایات متعدد بیان شده است (برقی، ۱۳۷۱: ۳۱۵/۲؛ صفار، ۱۴۰۴: ۲۳۱، ۲۳۲، ۴۴۲، ۴۵۵، ۴۵۶، ۴۵۷ و ۴۶۰-۴۶۴؛ عیاشی، ۱۳۸۰: ۳۱۷/۲؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۲۷۳/۱ و ۳۸۶؛ مسعودی، ۱۴۲۶: ۱۹۱) نشان می‌دهد که این روح از ملائکه است که با جبرئیل و میکائیل مقایسه می‌شود؛ وگرنه برای مقایسه جایی نخواهد بود. برخی معتقدند که این روح با روح امری یکی است؛ ولی براساس آیات و روایات متعدد و شیوهٔ بیان خداوند و برخی روایات، به نظر می‌رسد که این نوع روح با روح امری متفاوت است. در قرآن نیز در مواردی به این روح اشاره شده و همراه با ملائکه آمده، ولی ممتاز از آنان شمرده شده است (نحل/۲؛ معارج/۴؛ نبأ/۳۸؛ قدر/۴). در برخی از روایات بیان شده که روح ملک است (قمی، ۱۴۰۴: ۲۶/۲، ۲۷۹ و ۳۵۸؛ صفار، ۱۴۰۴: ۴۶۱) و در برخی از روایات بیان شده است که ملک نیست (برقی، ۱۳۷۱: ۳۱۵/۲؛ صفار، ۱۴۰۴: ۲۳۱، ۴۴۲، ۴۵۵؛ عیاشی، ۱۳۸۰: ۳۱۷/۲؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۲۷۳/۱).

به نظر می‌رسد که جمع میان این دو دسته روایات این‌گونه باشد که این روح از جنس ملک است، ولی از ملائکه به شمار نمی‌آید. اهل بیت (علیهم السلام) آنجا که درصدد معرفی حقیقت هستند، می‌فرمایند «ملک» و آنجا که در پی بیان وظایف آن می‌باشند، می‌فرمایند «اعظم من الملائکة». قرینهٔ این سخن آن است که «خلق اعظم من الملائکة» یا «اعظم من جبرئیل و میکائیل» دلیل بر ملک نبودن آن نیست. مزید بر این سخن اینکه امام عمود نور را همین روح می‌داند (صدوق، ۱۳۷۸: ۲۰۰/۲). اگر در برخی از تعابیر به روح امری استفاده شده است، به‌خاطر این است که در برخی از آیات و روایات این نوع، با تعبیر «روح من امره» یا «روح من امرنا» بیان شده است و با خود امر الهی را به همراه دارد. برخی نیز امر را ملکوت معنا کرده و روح امری را روح ملکوتی دانسته‌اند (فیض کاشانی، ۱۴۱۵: ۱۲۷/۳).

براساس روایاتی که بیان شد، می‌توان دریافت روح در روایات سه نوع است:

الف) روحی که به روح‌القدس شناخته می‌شود و در همهٔ انبیا و رسولان وجود دارد. علت اینکه گفته می‌شود این روح در انبیا و رسولان وجود دارد، این می‌باشد که این روح کنار روح شهوت، قدرت و حیات گذاشته شده است و چنانکه این ارواح در انبیا و رسولان از آغاز تولد هست، باید روح‌القدس نیز در انبیا و رسولان وجود داشته باشد (کلینی، ۱۴۰۷: ۲۸۰/۲).

ب) روح‌القدس یا روح امری، روحی است که از امامی به امام بعدی منتقل می‌شود. این روح از لوازم منصب امامت است (مازندرانی، ۱۳۸۲: ۶۴/۶ و ۷۱). بر این اساس، امامان امامت خود را با انتقال روح امری آگاه می‌شدند. آنان برخی از وجوه علم خود را از این روح می‌دانند.

ج) روح سوم با ملائکه همراه است. این روح در شب‌های قدر بر امام هر عصر نازل و در قرآن همیشه با ملائکه مقایسه شده و همراه با آنان نام برده می‌شود. البته گاهی هم به روح‌القدس و گاهی به روح بدون هیچ قیدی معرفی شده است. این روح براساس روایات، مختص پیامبر اکرم و اهل بیت (علیهم السلام) است (صفار، ۱۴۰۴: ۴۶۱)؛ از این رو دیگر انبیا از آن بی‌بهره بوده‌اند.

از مجموع آیات و روایات می‌توان استفاده کرد که نسبت به انبیا و امامان، به چهار روح، روح‌القدس اطلاق می‌شود: ۱. جبرئیل؛ اطلاق روح‌القدس به جبرئیل در آیهٔ ۱۰۲ سورهٔ نحل آمده است. جبرئیل متصدی نازل کردن وحی‌های رسالی و کتب آسمانی بر انبیا و رسولان و انزال قرآن بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده است. وی محتوای وحیانی را بر انبیا نازل می‌کرده و سخنان خدای سبحان را به پیامبران منتقل می‌کرده است. ۲. روح از آغاز تولد؛ انبیا و رسولان و به‌تبع آنان امامان، از آغاز تولد با روح ویژهٔ قدسی همراه هستند که به آن روح‌القدس گفته می‌شود. ۳. روح از آغاز نبوت، رسالت و امامت؛ این روح با انتقال منصب نبوت و امامت منتقل می‌شود؛ ازجمله راه‌های شناخت خود امام به امامت، انتقال این روح است. ۴. روح همراه با ملائکه؛ این روح همیشه با ملائکه است و مختص پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان (علیهم السلام) است.

هریک از این ارواح دارای مأموریت‌ها و وظایفی هستند که در ادامه و در بخش کارکردهای روح به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

۳. کارکردهای روح برای امام (علیه السلام)

کارکردهایی که در این بخش بیان می‌شود، به غیر از جبرئیل مربوط می‌شود؛ چراکه وظایف او در جای خود قابل طرح است. روح که خود دارای انواعی است، وظایفی را برعهده دارد که عبارتند از:

۳-۱. بندگی و عبودیت امام

براساس برخی از روایات، نوعی از روح‌القدس در عالم انوار یا ابدان نورانی همراه با پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) بوده است. این روح‌القدس در آن عالم موجب می‌شده که آنها به بندگی و عبودیت پروردگار بپردازند (کلینی، ۱۴۰۷: ۴۴۲/۱). به نظر می‌رسد که این روح‌القدس، همان روح‌القدسی است که با انتقال نبوت و امامت به امام دیگری منتقل می‌شود؛ زیرا روح‌القدسی که از آغاز تولد با هر امامی است، متعدد خواهد شد؛ ولی روح‌القدسی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امام و از امام به امام دیگری منتقل می‌شود، یک روح است و در این حدیث تصریح شده است که «كانَ مُؤَيَّداً بِرُوحٍ واحِدَةٍ وَ هِيَ رُوحُ الْقُدُسِ». بنابراین، می‌توان گفت که مراد از این روح‌القدس، روحی است که با انتقال امامت منتقل می‌شود.

۳-۲. علم به همهٔ اشیا

مسئولیت دیگری که برای روح‌القدس بیان شده، علم به همهٔ اشیا است. براساس روایات، این نوع از روح‌القدس می‌تواند علم به همهٔ اشیا را به امام اعطا کند. در روایات تعابیر مختلفی برای این مسئولیت روح‌القدس بیان شده است. برخی از روایات از واژهٔ «بروح القدس عَلِمْنَا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى» و برخی دیگر از تعبیر «بِرُوحِ الْقُدُسِ عَلِمُوا جَمِيعَ الْأَشْيَاء» و برخی دیگر از تعبیر «رُوحُ الْقُدُسِ ثَابِتٌ يَرَى بِهِ مَا فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» استفاده کرده‌اند. بنابراین، اینکه گفته می‌شود امام به همهٔ اشیا علم دارد، براساس وجود روح‌القدس است. به نظر می‌رسد این روح، همان روح مشترک میان انبیا، اوصیا و امامان است.

۳-۳. آگاهی به اعمال بندگان

از روایات پیرامون وجود روحِ همراه امام، به‌دست می‌آید که وظیفهٔ آن گزارش اعمال مردم به امام است (صدوق، ۱۳۷۸: ۲۰۰/۲).[9] این گزارش در برخی از روایات مربوط به زمانی است که امام در رحم مادر (صفار، ۱۴۰۴: ۴۴۱)[10] و حین تولد امام (همان، ۴۳۵ و ۴۳۸)[11] است. در برخی از روایات وقتی است که امام به سن جوانی می‌رسد (همان، ۴۳۳ و ۴۳۶)[12] و در برخی از روایات مربوط به زمان انتقال امامت است (همان، ۴۳۴ و ۴۳۷).[13] از مجموع این روایات می‌توان استفاده کرد که این القای علم به اعمال بندگان در مراحل مختلفی صورت می‌گیرد و هر مرحله توسط یک روح قدسی است. یک مرحله آن از روحی است که از ابتدای خلقت با امام همراه بوده و مرحلهٔ بعد آن توسط روح‌القدسی است که از آغاز امامت همراه با امام است، صورت می‌گیرد.

۳-۴. القای پاسخ سؤال‌های جدید

براساس روایات هرگاه موضوع جدیدی برای امام مطرح شود که امام عالم به آن نباشد، روح‌القدس به امام القا کرده و امام از او تلقی می‌کند. روایات متعددی در منابع گوناگون با اسناد متعدد نقل شده است که امامان پاسخ به سؤالات جدید را از طریق روح‌القدس بیان می‌کنند (صفار، ۱۴۰۴: ۴۵۱، «باب فی الائمة ان روح القدس یتلقاهم اذ احتاجوا الیه»، در این باب ۱۳ حدیث جمع‌آوری شده است؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۳۹۷/۱، سه حدیث نقل شده است؛ حلی، ۱۴۲۱: ۴۵، پیرامون این موضوع سه حدیث نقل کرده است).[14] از این روایات می‌توان برداشت کرد که این وظیفه برعهدهٔ روح‌القدسی است که از آغاز تولد تا پایان عمر با امام همراه است. شاهد این سخن آن است که در برخی از روایات آمده که امیرمؤمنان (علیه السلام) پیش از امامت خویش نیز تأییدات روح‌القدسی داشته است و در سفرهایی که از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اعزام می‌شده، از روح‌القدس پاسخ سؤالات و پرسش‌های مردم را دریافت می‌کرده است (صفار، ۱۴۰۴: ۴۵۲؛ حلی، ۱۴۲۱: ۴۶). بنابراین می‌توان دریافت که این روح‌القدس متفاوت است با روح‌القدسی که طبق روایات، بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امیرمؤمنان (علیه السلام) منتقل خواهد شد.

۳-۵. نزول تقدیرات در شب قدر بر امام

براساس آیات قرآن، تقدیرات سالیانه بر قلب پیامبر و امام توسط ملائکه و روح نازل می‌شود. این روح با سایر روح‌ها متفاوت است؛ زیرا این روح با ملائکه بوده و با آنها مقایسه شده (نحل/۲؛ معارج/۴؛ نبأ/۳۸؛ قدر/۴؛ صفار، ۱۴۰۴: ۲۲۰-۲۲۴؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۲۴۸/۱ و ۲۴۹) و برخلاف سایر روح‌ها که با روح ایمان، حیوان و قدرت مقایسه می‌شود، این روح به اندازه‌ای مهم است که در برخی از احادیث به روح اختصاصی پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) معرفی شده است (صفار، ۱۴۰۴: ۴۶۰؛ عیاشی، ۱۳۸۰: ۳۱۷/۲؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۲۷۳/۱).[15]

۳-۶. تسدید و تأیید نبی و امام

در برخی از روایات، وظیفهٔ روح‌القدس را تسدید و تأیید نبی و امام معرفی کرده‌اند. تسدید و تأیید به این معناست که وقتی نبی و یا امام بر عبادت و اجرای فرامین الهی تصمیمی گرفتند، مانع ورود وساوس شیطانی و نفسانی شده (مجلسی، ۱۴۰۴: ۲۴۹/۲) و او را در این تصمیم محکم و استوار کرده و به این کار ترغیب می‌کنند (صفار، ۱۴۰۴: ۴۵۵). این وظیفهٔ همهٔ انواع روح‌هاست. در برخی روایات روح‌القدس را مایهٔ تسدید و تأیید معرفی کرده‌اند (صدوق، ۱۳۹۵: ۴۲۹/۲)[16] و برخی دیگر از روایات، روح امری را مایهٔ تسدید معرفی کرده‌اند (صفار، ۱۴۰۴: ۴۵۵-۴۶۱؛ عیاشی، ۱۳۸۰: ۳۱۷/۲؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۲۷۳/۱).[17] بدیهی است که اشتراک در عمل مایهٔ اتحاد در ذات نمی‌شود و اینکه دو عمل همانند تسدید رخ می‌دهد، بدین‌معنا نیست که عامل آن دو یکی خواهد بود. از سوی دیگر، در برخی موارد به جهت اینکه همهٔ روح‌ها تحت عنوان روح‌القدس نیز گنجانده می‌شوند، فعل یک روح را به روح دیگر نیز می‌توان نسبت داد.

۳-۷. عصمت امام

از برخی روایات روح‌القدس چنین به‌دست می‌آید، روح‌القدسی که از ابتدای تولد با امام همراه است، مسئولیت عصمت و محفوظ ماندن امام از معاصی، گناهان و خطاها را برعهده دارد. این مطلب با تعابیر مختلفی همچون «وَ رُوحُ الْقُدُسِ مَنْ سَكَنَ فِيهِ فَإِنَّهُ لَا يَعْمَلُ بِكَبِيرَةٍ أَبَداً» (صفار، ۱۴۰۴: ۴۴۷)، یا با عبارت «إِنَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ يُصِيبُهُ الْحَدَثَانُ إِلَّا أَنَّ رُوحَ الْقُدُsِ لَا يَلْهُو وَ لَا يَلْعَبُ» (همان؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۲۷۲/۱)، یا با عبارت «فَرُوحُ الْقُدُسِ مِنَ اللَّهِ وَ سَائِرُ هَذِهِ الْأَرْوَاحِ يُصِيبُهَا الْحَدَثَانِ فَرُوحُ الْقُدُسِ لَا يَلْهُو وَ لَا يَتَغَيَّرُ وَ لَا يَلْعَبُ» (صفار، ۱۴۰۴: ۴۴۷) و یا با جملهٔ «رُوحُ الْقُدُسِ لَا يَنَامُ وَ لَا يَغْفُلُ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَسْهُو» (همان؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۲۷۲/۱) بیان شده است. در تمام این عبارات به یک نکتهٔ مهم توجه شده است و آن، اینکه سایر ارواح همانند روح حیات، قدرت و شهوت دارای غفلت، سهو و نسیان هستند و موجب می‌شوند که صاحب آن روح دچار غفلت شود و در بستر غفلت گناه، خطا و نسیان محقق می‌شود؛ ولی روح‌القدس روحی است که هرگز غفلت، لهو و لعب، سهو و نسیان در او راه ندارد و مانع می‌شود که صاحب روح مرتکب گناه شود. با این توضیح، می‌توان دریافت که روح‌القدس نبی و امام را به ترک گناه وادار نمی‌کند تا اختیار از آنها سلب شود، بلکه روح‌القدس زمینهٔ ایجاد گناه – که غفلت، سهو و لهو و لعب است – را برطرف کرده و چون زمینه برطرف شود، جایی برای تحقق گناه، خطا و نسیان وجود ندارد.

نتیجه‌گیری

براساس منابع وحیانی، روح‌القدس دارای انواعی است و هر بخشی از آن، مسئولیتی ویژه را برعهده دارد. این انواع روح به امداد معصومان و امامان (علیهم السلام) می‌آیند. در آیات و روایات، جبرئیل نیز به روح‌القدس یا روح‌الامین نامیده می‌شود که در این مقاله مقصود نبوده است. نوعی از این روح میان همهٔ برگزیدگان و حجج الهی مشترک است و دو نوع دیگر آن، به پیامبر اکرم و امامان (علیهم السلام) اختصاص دارد. روحی که براساس روایات مشترک میان همهٔ انبیا، رسولان و امامان است، هرگز غفلت بر آن عارض نمی‌شود و لهو و لعب و غفلت او را دربر نمی‌گیرد. از این رو یکی از عوامل تحقق عصمت در انبیا و امامان وجود چنین روحی است. دو نوع روحی که به پیامبر و امامان اختصاص دارد به روح امری و روح همراه با ملائکه نامیده شده است. طبق آیات و روایات، روح امری با روح همراه با ملائکه دو نوع متفاوت هستند که هرکدام دارای ویژگی‌ها و وظایف اختصاصی‌اند. به نظر می‌رسد، برخی از مقامات پیامبر و ائمه (علیهم السلام) به‌واسطهٔ وجود چنین روح‌هایی است و با پذیرش وجود آنها استبعاد وجود چنین مقاماتی از امامان برطرف خواهد شد. هریک از روح‌ها، دارای وظایف و کارکردهایی برای امام هستند که نمونه‌های آن تحقق عبودیت و بندگی، اعطای علم و عصمت، آگاهی به پاسخ پرسش‌های جدید و اشراف بر اعمال بندگان است.

منابع

  • قرآن کریم.
  1. ابن بابویه، محمد بن علی، الاعتقادات، قم: کنگرهٔ جهانی شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  2. ـــــــــــــــ. الأمالی، ترجمه: آیت الله کمره‌ای، تهران: کتابخانهٔ اسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.
  3. ـــــــــــــــ. الخصال، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم: انتشارات جامعهٔ مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  4. ـــــــــــــــ. عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، تصحیح: سید مهدی حسینی لاجوردی، تهران: انتشارات جهان، ۱۳۷۸ق.
  5. ـــــــــــــــ. کمال الدین و تمام النعمة، قم: دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
  6. ـــــــــــــــ. معانی الأخبار، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم: مؤسسهٔ انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ش.
  7. ابن فارس، احمد، معجم مقائیس اللغة، تصحیح: هارون عبدالسلام محمد، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  8. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  9. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، تحقیق: جلال‌الدین محدث، قم: دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۷۱ش.
  10. ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تصحیح: عبدالزهراء حسینی، قم: دارالکتاب اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  11. حلی، حسین بن سلیمان، مختصر البصائر، تصحیح: مشتاق مظفر، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
  12. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، تصحیح: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  13. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، بیروت – دمشق: دار الشامیة – دار العلم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  14. صفار، ابوجعفر محمد بن حسن بن فروخ قمی، بصائر الدرجات، تصحیح: میرزا محسن کوچه‌باغی تبریزی، قم: کتابخانهٔ آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  15. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  16. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تصحیح: فضل‌الله طباطبایی یزدی و هاشم رسولی، تهران: ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  17. طیب اصفهانی، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: اسلام، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
  18. عیاشی، ابوالنضر محمد بن مسعود بن عیاش سلمی، تفسیر العیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: چاپخانهٔ علمیه، ۱۳۸۰ق.
  19. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم: هجرت، چاپ دوم، بی‌تا.
  20. فیض کاشانی، محمدمحسن، تفسیر الصافی، تصحیح: حسین اعلمی، تهران: مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  21. ـــــــــــــــ.، الوافی، اصفهان: کتابخانهٔ امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
  22. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم: دار الهجرة، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  23. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق: سید طیب موسوی جزائری، قم: دارالکتاب، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
  24. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، تصحیح: محمد کاظم، تهران: مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الارشاد الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  25. کوفی اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، تصحیح: غلام‌رضا عرفانیان یزدی، قم: المطبعة العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.
  26. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۳۶۵ش.
  27. مازندرانی، ملامحمدصالح، شرح اصول الکافی، تعلیق: میرزا ابوالحسن شعرانی، تصحیح: سید علی آشور، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
  28. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت: مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  29. ـــــــــــــــ. مرآة العقول، تصحیح: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  30. مسعودی، علی بن الحسین، اثباة الوصیة، قم: انصاریان، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.
  31. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.

[1] دانش‌آموختهٔ سطح چهار امامت تبیینی، مرکز تخصصی امام‌شناسی، بنیاد فرهنگ جعفری، انجمن علمی امامت حوزه، قم، ایران. saahmadi110@yahoo.com

[2] مقالهٔ «تطبیق جایگاه و نقش روح‌القدس در مقارنهٔ انجیل، قرآن و روایات»، نوشتهٔ شاکر اشتیجه، فاطمه، حسنی بافرانی، طلعت، پژوهش‌های اعتقادی کلامی، ش۱۵، پاییز ۱۳۹۳ش. مقالهٔ «تحلیل و بررسی ماهیت روح‌القدس از منظر عقل و دین»، اثر یعقوبیان، محمدحسن، مجلهٔ عقل و دین، ش۸، سال ۱۳۹۲ش. مقالهٔ «ویژگی‌ها و مصداق روح‌القدس در قرآن و حدیث»، روحی برندق، کاووس، حاجی‌خانی، علی، بیدسرخی، علی، حدیث و اندیشه، دورهٔ ۹، ش۱۸، ۱۳۹۳ش. مقالهٔ «معناشناسی روح در قرآن کریم»، نوشتهٔ شاکر، محمدتقی، سبحانی، محمدتقی، دوفصلنامهٔ مطالعات قرآن و حدیث، دورهٔ ۹، ش۱، ۱۳۹۴ش. مقالهٔ «چیستی و مختصات روح امری در قرآن»، روحی برندق، کاووس، حاجی‌خانی، علی، بیدسرخی، علی، آموزه‌های قرآنی، ش۲۵، ۱۳۹۶ش. مقالهٔ «ویژگی‌های روح (موضوع آیهٔ یسئلونک عن الروح) از دیدگاه قرآن و حدیث»، اثر فقهی‌زاده، عبدالهادی، پهلوان، منصور، روحی دهکردی، مجید، پژوهش‌های قرآن و حدیث، دورهٔ ۴۵، ش۲، ۱۳۹۱ش. مقالهٔ «بررسی چندمعنایی واژهٔ روح در ترجمه‌های قرآن کریم»، اثر فتاحی‌زاده، فتحیه، حسینی، لینا سادات، افسردیر، حسین، مطالعات ترجمهٔ قرآن و حدیث، دورهٔ ۲، ش۳، ۱۳۹۴ش. مقالهٔ «چیستی و مختصات روح امری یا ملکوتی در روایات اهل بیت»، نوشتهٔ روحی برندق، کاووس، حاجی‌خانی، علی، بیدسرخی، علی، علوم حدیث، دورهٔ ۲۱، ش۷۹، ۱۳۹۵ش. مقالهٔ «چیستی روح‌القدس و آثار آن»، اثر قیوم‌زاده، محمد، شاکر اشتیجه، محمدتقی، اندیشهٔ نوین دینی، سال هشتم، ش۳۰، ۱۳۹۱ش.

[3] «روح از دیدگاه قرآن»، محقق: طوبی کرمانی، راهنما: احمد بهشتی، مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، تاریخ دفاع: ۱۳۶۸ش. «خلقت روح در آیات و روایات»، محقق: فاطمه سادات حاجی سید جوادی، راهنما: عباس همامی، مشاور: مجید معارف، مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، تاریخ دفاع: ۱۳۸۲ش. «روح‌القدس در قرآن کریم با تأکید بر ماهیت و کارکردها»، محقق: حسین افتخاریان، راهنما: امیر دیوانی، مقطع کارشناسی ارشد، مؤسسه امام خمینی (ره)، دفاع: ۱۳۸۶ش. «تطبیق جایگاه و نقش روح‌القدس در مقارنهٔ انجیل، قرآن و روایات»، محقق: فاطمه شاکر اشتیجه، راهنما: طلعت حسنی بافرانی، مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه قم، دفاع: ۱۳۹۳ش.

[4] علامه طباطبایی (ره) «نصب روحا» را به نزع خافض دانسته و مفعول‌به «أوحینا» همان قرآن خواهد بود؛ ولی برخی معتقدند مفعول‌به «اوحینا» همان «روحا» است (ر.ک: طباطبایی، ۱۳۹۰: ۷۶/۱۸).

[5] «لِأَنَّ أَرْوَاحَهُمْ مِنْ رُوحِ اللَّهِ تَعَالَى وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا.»

[6] «…إِنَّ فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْحَيَاةِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ…»

[7] «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ عَلَى خَمْسَةِ أَرْوَاحٍ… وَ رُوحِ الْقُدُسِ فَرُوحُ الْقُدُسِ مِنَ اللَّه.»

[8] «قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِينَ فَكَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ… وَ كَانَ مُؤَيَّداً بِرُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ هِيَ رُوحُ الْقُدُسِ فَبِهِ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ وَ عِتْرَتُهُ.»

[9] «فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَيَّدَنَا بِرُوحٍ مِنْهُ مُقَدَّسَةٍ مُطَهَّرَةٍ لَيْسَتْ بِمَلَكٍ لَمْ تَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى إِلَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ هِيَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا تُسَدِّدُهُمْ وَ تُوَفِّقُهُمْ وَ هُوَ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.»

[10] «فَإِذَا اسْتَقَرَّتْ فِي الرَّحِمِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً نَصَبَ اللَّهُ لَهُ عَمُوداً مِنْ نُورٍ فِي بَطْنِ أُمِّهِ يَنْظُرُ مِنْهُ مَدَّ بَصَرِهِ.»

[11] «فَإِذَا وَضَعَتْهُ سَطَعَ لَهُ نُورٌ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَإِذَا دَرَجَ رُفِعَ لَهُ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ يَرَى بِهِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ.»؛ «فَإِذَا وَضَعَتْهُ رُفِعَ لَهُ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ فِيمَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ.»

[12] «فَإِذَا شَبَّ وَ تَرَعْرَعَ نُصِبَ لَهُ عَمُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ يَنْظُرُ بِهِ إِلَى أَعْمَالِ الْعِبَادِ.»؛ «فَإِذَا شَبَّ رَفَعَ اللَّهُ فِي كُلِّ قَرْيَةٍ عَمُوداً مِنْ نُورِ مَقَامِهِ فِي قَرْيَةٍ وَ يَعْلَمُ مَا يُعْمَلُ فِي الْقَرْيَةِ الْأُخْرَى.»

[13] «فَإِذَا قُضِيَتْ إِلَيْهِ الْأُمُورُ رُفِعَ لَهُ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ يَرَى بِهِ أَعْمَالَ الْخَلَائِقِ.»؛ «فَإِذَا قَامَ بِالْأَمْرِ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ فِي كُلِّ قَرْيَةٍ عَمُوداً مِنْ نُورٍ يُبْصِرُ بِهِ مَا يَعْمَلُ أَهْلُهَا فِيهَا»؛ «فَإِذَا صَارَ الْأَمْرُ إِلَيْهِ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ عَمُوداً مِنْ نُورٍ يُبْصِرُ بِهِ مَا يَعْمَلُ بِهِ أَهْلُ كُلِّ بَلْدَةٍ.» همچنین: «فَإِذَا صَارَ الْأَمْرُ إِلَيْهِ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ عَمُوداً مِنْ نُورٍ يُبْصِرُ بِهِ مَا يَعْمَلُ أَهْلُ كُلِّ بَلْدَةٍ.» (کلینی، ۱۴۰۷: ۳۸۷/۱).

[14] «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَجَّهَ عَلِيّاً علیه السلام إِلَى الْيَمَنِ لِيَقْضِيَ بَيْنَهُمْ فَقَالَ عَلِيٌّ فَمَا وَرَدَتْ عَلَيَّ قَضِيَّةٌ إِلَّا حَكَمْتُ فِيهَا بِحُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ صَدَقُوا قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ وَ لَمْ يَكُنْ أُنْزِلَ الْقُرْآنُ كُلُّهُ وَ قَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) غَائِباً عَنْهُ فَقَالَ تَتَلَقَّاهُ بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ.»

[15] «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ وَ لَيْسَ كُلُّ مَا طُلِبَ وُجِدَ.»

[16] «هَذَا رُوحُ الْقُدُسِ الْمُوَكَّلُ بِالْأَئِمَّةِ علیهم السلام يُوَفِّقُهُمْ وَ يُسَدِّدُهُمْ وَ يُرَبِّيهِمْ بِالْعِلْمِ.»

[17] «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ وَ لَيْسَ كُلُّ مَا طُلِبَ وُجِدَ.»

دیدگاهتان را بنویسید