صفحه اصلی > مقالات پژوهشی : منابع علم امام از منظر اندیشمندان مدرسۀ کلامی قم

منابع علم امام از منظر اندیشمندان مدرسۀ کلامی قم

چکیده

برخورداری امام از علمی خاص و ویژه، که از جانب خداوند است، مورد اختلاف متکلمان امامی نیست؛ اما آنان همواره در دو مسئله محوری پیرامون علم امام، اختلاف کرده‌اند؛ یکی گسترۀ علم امام و دیگری منابع علم امام. در روایات، منابع و سرچشمه‌های متعددی برای علم امام بیان شده است. اندیشمندان قم در کتاب‌های خود، روایاتی را ذکر و منابع علم امام را بیان کرده‌اند. این نوشتار با روش توصیفی – تحلیلی، به دنبال پاسخ به این پرسش است که دیدگاه اندیشمندان مدرسه کلامی قم دربارۀ منابع علم امام چه بوده است؟ این پژوهش با بررسی دیدگاه سه شخصیت ممتاز از سه جریان فکری حاکم بر قم، به این نتیجه رسیده است که این جریان‌ها، ضمن پذیرش علم ویژه برای امام، به فراخور رویکردهای خود، در بیان و ذکر منابع علم امام با یکدیگر اختلاف نظر داشته‌اند. «الهامی» و «وراثت» دو عنوان مهم برای منابع علم امام است که این مشایخ در آثار خود به آنها اشاره کرده‌اند.

نویسنده: سید محمدمهدی زیدی[1]

منبع: دوفصلنامه امامت پژوهی سال ششم، شماره ۲۰ صفحه ۶۳-۸۴

کلیدواژه‌ها: علم امام، منابع علم امام، مدرسۀ کلامی قم، برقی، کلینی، صدوق.

مقدمه

مسئله امامت، از جمله آموزه‌های اعتقادی مکتب تشیع می‌باشد و از شاخص‌های تمایز شیعه از دیگر مذاهب اسلامی شمرده می‌شود. شیعه با توجه به جایگاهی که برای امام قائل است، وی را دارای علم ویژه از جانب خداوند می‌داند. با پذیرش علم خاص و ویژه برای امام، اولین سؤال مهم و اساسی این است که منابع و مجاری این علم، کدام است؟

عالمان شیعه به فراخور رویکرد و مدرسه کلامی خود، در پاسخ به این سؤال مهم، با توجه به آنچه در روایات آمده، منابع علم امام را بیان کرده‌اند. در این بین، اندیشمندان مدرسه قم، با توجه به رویکرد حدیثی – کلامی‌شان، اهتمام ویژه‌ای به مسئلۀ علم امام و مسائل مرتبط با آن، از جمله مسئلۀ منابع علم امام داشته‌اند. مدرسه کلامی قم که در حقیقت ادامه دهنده جریان محدث ـ متکلمان مدرسه کوفه بود، دو ویژگی بارز داشت:

  1. نقل میراث حدیثی و پرهیز از نظریه پردازی.
  2. برخورد سخت‌گیرانه در پذیرش احادیث.

اخراج برخی مشایخ از قم با اتهام غلو و نقل از ضعفاء را می‌توان نتیجه ویژگی دوم دانست. سه خط فکری حاکم بر مدرسه قم، ضمن داشتن این دو ویژگی مشترک، در پاره‌ای از باورها و شیوه‌ها با یکدیگر اختلاف نظر داشتند.[2]

این پژوهش با توجه به آثار سه شخصیت ممتاز از سه خط فکری مدرسه قم (احمد بن ابو عبدالله برقی از جریان برقی، محمد بن یعقوب کلینی از جریان ابراهیم بن هاشم و شیخ صدوق از جریان احمد بن محمد بن عیسی اشعری)، منابع علم امام را بررسی و ردیابی کرده است؛ از آن‌جا که باور به بعضی از منابع علم امام، نزد برخی، معیار شناخت غالیان بوده است، این مقاله نشان می‌دهد که این معیار، با توجه به باور مشایخ سه‌گانه مدرسه قم به منابع علم امام، از استحکام چندانی برخوردار نیست. بازشناسی دیدگاه این سه شخصیت، به عنوان مهم‌ترین نمایندگان خطوط فکری مدرسه قم، از آن جهت با اهمیت است که می‌تواند ما را در شناخت دیدگاه مشایخ قم دربارۀ منابع علم امام، که همواره یکی از شاخصه‌های اتهام به غلو بوده است، یاری رساند.

از آن‌جا که محدثان شیعه از نقل روایاتی که به صدور آنها اطمینان نداشتند، خودداری می‌کردند، بیان و نقل روایتی از جانب راوی را می‌توان به معنای اعتقاد به مضمون روایت دانست.[3] با همین استدلال و با توجه به آن چه این سه بزرگوار نقل کرده‌اند، می‌توان به دیدگاه شخصی آنان پی برد. در نقطه مقابل، در مواردی که صاحب اثر از درج گروهی از روایات با مضمونی خاص، با وجود مقتضی و دسترسی به روایات، امتناع کرده است، می‌توان این عدم نقل را اماره‌ای بر عدم پذیرش این مضمون و یا وجود ملاحظاتی در ذهن مؤلف کتاب دانست.

با توجه به اهمیت مبحث علم امام و موضوعات مرتبط با آن، مقالات متعددی با محوریت منابع علم امام به رشته تحریر درآمده است که می‌توان آنها را در چهار دسته کلی جای داد:

دسته اول: مقالاتی که منابع علم امام را به صورت کلی در دو منبع قرآن و روایات جستجو کرده‌اند. «منابع علم امام در قرآن» و «منابع علم اهل بیت (علیهم السلام) در روایات» نمونه‌هایی از این نوع مقالات می‌باشند.

دسته دوم: مقالاتی که به صورت موردی به موضوع منابع علم امام پرداخته‌اند؛ در این نوع مقالات، نویسنده یکی از منابع علم امام را مورد بررسی و کنکاش قرار داده است. «مصحف حضرت علی (علیه السلام) در منابع علم ائمه (علیهم السلام)» نمونه‌ای از این نوع پژوهش‌ها است. این مقاله تنها به بررسی ویژگی‌های مصحف حضرت علی (علیه السلام) و جایگاه آن در منابع علم امام پرداخته است.

دسته سوم: مقالاتی که دیدگاه دو شخص یا دو مدرسه، پیرامون منابع علم امام را مقایسه کرده‌اند. در این بخش می‌توان از مقالۀ «منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد» نام برد؛ در این مقاله نویسنده به بررسی و مقایسه آراء متکلمان مدرسه قم و بغداد پرداخته است.

دسته چهارم: مقالاتی که کتاب محور بوده و منابع علم امام را در یک کتاب مشخص بررسی کرده‌اند؛ برای نمونه می‌توان به مقاله «بررسی منابع علم امام با تکیه بر روایات بصائر الدرجات» اشاره کرد؛ در این مقاله نویسنده منابع علم امام را تنها در کتاب بصائر الدرجات جستجو کرده است.

پژوهش حاضر، در اصل موضوع با مقالات فوق اشتراک دارد و در پاره‌ای موارد، از آنها استفاده کرده است. در پژوهش‌های پیشین، موضوع به صورت کلی بررسی شده و شخصیت‌های مورد پژوهش، از همه جریان‌های حاکم بر مدرسه قم انتخاب نشده است؛ اما مقاله پیش رو با نگاهی جزئی‌تر و دقیق‌تر و با انتخاب سه نماینده شاخص از سه خط فکری مدرسه قم، سعی دارد به نتیجه مشخصی از بررسی آراء و نظریات مدرسه قم پیرامون منابع علم امام برسد.

پیش‌تر در پژوهشی مستقل، نشان داده شده که در مدرسه قم، سه خط فکری متمایز، قابل شناسایی است که به لحاظ مؤلفه‌های فکری و روشی، اختلافاتی داشته‌اند.[4] در ادامه از هر خط فکری، نماینده‌ای که دارای اثر موجود باشد، معرفی شده و مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

۱. احمد بن محمد برقی

احمد بن محمد بن خالد برقی، از اصحاب امام جواد و امام هادی (علیهما السلام) بود.[5] او و پدرش محمد بن خالد برقی را می‌توان سرآغاز یک خط فکری متمایز در قم دانست. ویژگی این پدر و پسر نقل از ضعفا و مجاهیل و اعتماد بر اخبار مرسل بود و به همین دلیل، احمد مورد طعن و تضعیف برخی از علمای رجال قرار گرفت.[6] وی دارای تألیفات زیادی در موضوعات گوناگون بوده است، اما تنها اثر باقیمانده از این عالم بزرگ، کتاب شریف «المحاسن» است که بخشی از آن به دست ما رسیده است؛ به همین دلیل برای یافتن دیدگاه وی، علاوه بر کتاب المحاسن به کتب روایی دیگر، از جمله بصائر الدرجات و الکافی و آثار شیخ صدوق، که روایات برقی را در خود جای داده‌اند، مراجعه شده است.

۲. محمد بن یعقوب کلینی

ثقة الاسلام، محمد بن یعقوب کلینی، از شخصیت‌های مهم و مؤثر در مدرسه قم محسوب می‌شود. کتاب گران‌مایه و بی‌بدیل کافی از آثار ارزشمند اوست. وی را می‌توان میراث‌دار خط فکری ابراهیم بن هاشم در قم دانست که متأثر از اندیشه‌های هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن بود. بررسی اسناد و مضامین نقل شده در کافی، قرابت فکری کلینی به علی بن ابراهیم و جریان متکلمان کوفه را نشان می‌دهد.[7]

۳. شیخ صدوق

ابوجعفر محمد بن علی، معروف به شیخ صدوق، محدثی بزرگ با آثار متعدد و ارزشمند است. ایشان در بین بزرگان قم از جهت حفظ احادیث و کثرت معلومات، نظیر نداشت[8] و حدود سیصد اثر از خود به یادگار گذاشته است.[9] با بررسی اندیشه شیخ، وی را می‌توان از خط فکری احمد بن محمد بن عیسی دانست؛ گرچه شیخ صدوق تحت تأثیر خطوط دیگر، تا اندازه‌ای از این خط فکری فاصله گرفت. ویژگی بارز این خط فکری، تقابل جدی با جریان غلو و تمایز فکری با جریان متکلمان نظریه پرداز بوده است.[10]

منابع علم امام

بدون شک دانش اهل بیت (علیهم السلام) همچون علوم متعارف بشری، که از طریق اکتساب و حواس پنج‌گانه و تفکر و استدلال حاصل می‌شود، نبوده است و امام به صورت ویژه‌ای از دانش الهی بهره‌مند می‌شد. در روایات اهل بیت (علیهم السلام) برخی از منابع و وسائط بهره‌مندی امام از دانش الهی بیان شده است.

با توجه به روایات، بحث منابع علم امام را می‌توانیم تحت دو عنوان کلی «منابع الهامی یا غیرمکتوب» و «منابع میراثی یا مکتوب» مطرح کنیم. در ادامه، این دو عنوان و مشخصه‌هایی که در روایات برای هر یک از آنها بیان شده است، بررسی می‌شود.

۱- منابع الهامی

منابع الهامی سرچشمه‌هایی الهی است که از آنها آموزه‌هایی بر قلب و جان ائمه (علیهم السلام) افاضه می‌شود. از این نوع علم با نام‌های علم لدنی، ربانی و موهبتی نیز یاد شده است. در ادامه به برخی از این منابع اشاره می‌شود.

۱-۱- تحديث

در بعضی روایات، ائمه (علیهم السلام) به عنوان «محدَّث» معرفی شده‌اند. طبق تعریف روایی، «محدث» کسی است که فرشته با او سخن می‌گوید و او نیز صدای ملک را می‌شنود، بدون آنکه او را مشاهده کند و یا در خواب ببیند؛[11] در این هنگام وقار و سکینه‌ای به امام داده می‌شود و به واسطه آن، می‌فهمد که این سخن از جانب ملک است.[12] کلینی[13] ذیل دو باب با عناوین «بَابُ الْفَرْقِ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَالْمُحَدَّث» و «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (علیهم السلام) محَدَّثُونَ مُفَهَمُون»[14] روایات محدث بودن[15] ائمه (علیهم السلام) را نقل کرده که در مجموع، نُه روایت می‌باشد.

در برخی روایات، علم و دانش اهل بیت (علیهم السلام) را به سه وجه یا گروه تقسیم کرده‌اند. با ملاحظه مجموعه این روایات، می‌توان علم امام را به «آگاهی از گذشته»، «آگاهی از حال» و «آگاهی از آینده» تقسیم کرد. کلینی این دسته از روایات را در بابی با عنوان «بَابُ جِهَاتِ عُلُومِ الْأَئِمَّةِ» گردآوری کرده است.[16]

علم به گذشته توسط پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای ائمه (علیهم السلام) تفسیر شده و آن چه مربوط به آینده است، در چیزی تدوین و مکتوب شده است؛ اما علم روزانه یا حادث، در روایات با تعبیر «قذف (نکت) فی القلوب و نقر فی الاسماع» تبیین شده است. این علم توسط ملک در دل الهام و در گوش القاء می‌شود.[17] در روایات، نکت در قلب و نقر در اذن، بهترین نوع از انواع دانش اهل بیت (علیهم السلام) دانسته شده است؛[18] افزون بر آن، این دو از نشانه‌های محدث بودن نیز معرفی شده‌اند.[19] این مطلب در روایت برقی که صفار آن را در کتاب بصائر الدرجات نقل کرده نیز قابل مشاهده است.[20]

هم چنین در روایتی که کلینی از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده، آمده است که ابوبصیر پس از شنیدن این سخن امام که فرمودند: «علم تورات و انجیل و زبور و هر آن چه در الواح بوده، نزد ما است»، از ایشان سؤال می‌کند که آیا به راستی علم همین است؟ امام در پاسخ می‌فرمایند: «این علم کامل نیست، بلکه علم کامل آن است که روز به روز و ساعت به ساعت پدیدار می‌شود».[21] این گزارش اهمیت تحدیث از دیدگاه کلینی را بیشتر آشکار می‌سازد.

برخلاف کلینی که اهتمام ویژه‌ای نسبت به روایات تحدیث داشته است، صدوق در آثار خود اشاره‌ای به تقسیم‌بندی سه‌گانه علوم و بحث «نکت و نقر» نکرده است؛ عنوان تحديث و محدث بودن در آثار وی پرتکرار نیست و او از نقل عمده این روایات اجتناب کرده است. صدوق نه تنها باب مستقلی در آثار خود به روایات تحديث و نکت و نقر اختصاص نداده، بلکه در چند اثر خود پیرامون علم امام، بیان و توضیحی دارد که در آنها، تنها به علم وراثتی اشاره کرده و علم امام را وراثت از پیامبر دانسته است. البته صدوق در چند مورد، روایاتی که در آنها ائمه (علیهم السلام) محدث معرفی شده‌اند را بیان کرده است.[22] وی روایتی از امام رضا (علیه السلام) نقل می‌کند که در آن، یکی از علائم امام «محدث بودن» معرفی شده است.[23]

روایات فراوان دیگری تحت عناوینی دیگر در جوامع حدیثی، گرد آمده که در آنها، مصادیق علم تحدیثی امام بیان شده است. در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود.

۱-۱-۱- آگاهی از اعمال بندگان (عرضه اعمال و عمود نور)

آگاهی از اعمال و افعال بندگان، یکی از شئون علم امام است. در روایات دو طریق برای آگاهی امام از اعمال بندگان بیان شده است. در برخی روایات عنوان شده که اعمال بندگان، از جانب خداوند بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و سلم و ائمه (علیهم السلام) عرضه می‌شود. می‌توان گفت که این اطلاعات، از زمره علوم الهامی است که ملائکه به امام اطلاع می‌دهند. کلینی روایات این موضوع را ذیل «بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِيِّ (صلی الله علیه وآله وسلم) و سلم وَ الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام)» گردآوری کرده است. در این روایات بیان شده که اعمال و رفتار انسان‌ها، چه خوب و چه بد،[24] هر شب و روز بر اهل بیت (علیهم السلام) عرضه می‌شود.[25] در روایتی، زمان آن هر صبح بیان شده است.[26] صدوق نیز همسان با کلینی روایاتی با این مضامین نقل کرده است.[27]

در لسان روایات، یکی دیگر از طرق آگاهی امام بر اعمال و رفتار انسان‌ها «عمود نور» یا «منار نور» بیان شده است. گرچه کلینی بابی را به روایات آن اختصاص نداده، اما ذیل باب موالید ائمه (علیهم السلام)، پنج روایت در این موضوع آورده است.[28] مجموع این روایات می‌رساند که وقتی امام به امامت می‌رسد، خداوند مناری از نور را در هر شهری برایش برپا می‌دارد که می‌تواند اعمال و کردار بندگان را در آن مشاهده کند.[29]

صدوق تنها به بیان یک روایت در این موضوع بسنده کرده است. وی در باب علامت‌های امام از امام رضا (علیه السلام) روایتی نقل کرده که در آن، یکی از صفات امام این‌گونه بیان شده که او اعمال و افعال بندگان را در ستونی از نور می‌بیند و بر آن چه بدان احتیاج دارد، آگاهی می‌یابد. گاهی آن نور برای او گسترده می‌شود و آن چه که باید بداند را می‌داند و گاه از او گرفته می‌شود و در نتیجه، آن چه را که لازم نیست، نمی‌داند.[30]

از احمد برقی روایتی در این موضوع یافت نشد، اما دیدگاه کلینی و صدوق در این موضوع، نزدیک به هم است.

۲-۱-۱ – عروج روح امام به عرش، جهت ازدیاد علم

برخی از روایات صادره از اهل بیت (علیهم السلام) حاوی این نکته است که علم ایشان، اگر افزایش نیابد، از بین خواهد رفت. برقی از امام صادق (علیه السلام) روایتی نقل کرده که در آن، بر این مطلب تصریح شده است.[31] کلینی نیز هم‌نظر با برقی، این روایات را در «باب لَوْلَا أَنَّ الْأَئِمَّةَ (علیهم السلام) يَزْدَادُونَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَهُم» بیان کرده است.[32] در روایتی، راوی پس از شنیدن این سخن، از امام سؤال می‌کند که آیا چیزی بر علم شما افزوده می‌شود که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آن را نمی‌دانست؟ امام (علیه السلام) در پاسخ می‌فرمایند: هرگاه بنای افزایش علم باشد، ابتدا آن را بر پیامبر عرضه می‌کنند، سپس بر امامان، یکی پس از دیگری عرضه می‌شود.[33]

در روایاتی بیان شده است که روح ائمه (علیهم السلام) در هر شب جمعه به عرش عروج می‌کند و پس از افزایش علم به ابدانشان بازمی‌گردد و اگر چنین نباشد علمشان نابود می‌شود.[34] بنابر گزارش کلینی، در هر شب جمعه، روح انبیاء و اوصیاء، به همراه روح امام هر زمان، به آسمان می‌روند تا به عرش پروردگار برسند. در آن‌جا هفت دور طواف می‌کنند و بعد از طواف، کنار هر ستونی دو رکعت نماز می‌خوانند و بازمی‌گردند. روح امام وقت نیز در حالی برمی‌گردد که مقدار زیادی به علمش افزوده شده است.[35]

از مجموع این روایات، استفاده می‌شود که این علم نیز از نوع علوم الهامی است. این نمونه از روایات که در آثار برقی و کلینی آمده، در آثار شیخ صدوق گزارش نشده است.

۲-۱- روح القدس

«روح القدس» از واژگان مشترک میان آیات و روایات است. ترکیب روح القدس، اضافه موصوف به صفت است (الروح القدوس) و به معنای روحی که مرتبه‌ای خاص از روح است و وظیفه‌ای منحصر به فرد بر عهده دارد و دارای قداست و طهارت است، می‌باشد.[36] طبق روایات، در انبیاء و اوصیاء، پنج روح وجود دارد که یکی از آنها «روح القدس» است.[37] البته در برخی از روایات، تصریح شده است که این روح، مختص پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) بوده و بعد از ایشان در خدمت اهل بیت (علیهم السلام) است.[38]

کلینی در کتاب شریف کافی، دو باب با عناوین «بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الْأَرْوَاحِ الَّتِي فِي الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام)» و «بَابُ الرُّوحِ الَّتِي يُسَدِّدُ اللهُ بِهَا الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام)» آورده و در مجموع، نُه روایت ذیل این دو باب نقل کرده است. در این روایات، روح القدس موجودی بزرگ‌تر و عظیم‌تر از جبرئیل و میکائیل معرفی شده است که همراه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه (علیهم السلام) بوده و ایشان را حمایت و پشتیبانی کرده و از اخبار آگاه می‌ساخت.[39] این روح، خواب و غفلت و بازی و سرگرمی و فراموشی ندارد[40] و اهل بیت (علیهم السلام) به وسیله آن، امور و مطالب زیر عرش تا زیر خاک را می‌دانند.[41] برخی از روایات هم بیان می‌دارند که هرگاه پیش‌آمدی برای ائمه (علیهم السلام) رخ دهد که علم به آن ندارند، روح القدس آن را به ایشان القاء می‌کند.[42]

امام صادق (علیه السلام) در پاسخ شخصی که از منبع و چگونگی علم امام سؤال کرد، فرمودند:

… پیامبر در حالی بود که نمی‌دانست کتاب و ایمان چیست تا این‌که خداوند روحی را که در قرآن از آن یاد کرده است، مبعوث کرد و چون آن را به وی وحی کرد، علم و فهم را به وسیله آن آموخت و این روحی است که خدا به هر کس که بخواهد عطا می‌کند و چون آن را به بنده‌ای عطا کرد، به او فهم می‌آموزد.[43]

شب‌های قدر یکی از زمان‌هایی است که در آن، روح و ملائکه بر امام نازل شده و امورات آن سال را برای امام تفسیر می‌کنند.[44]

مجموعه این روایات، نشان دهنده آن است که ائمه (علیهم السلام) از طریق روح القدس، علوم الهی را دریافت می‌کردند و روح القدس مأمور راهنمایی و تأیید علمی ائمه (علیهم السلام) بوده است. با توجه به روایات این دو باب کتاب کافی، می‌توان «روح القدس» را از منابع مهم علم امام از دیدگاه کلینی به شمار آورد.

برقی در باب «العلل» کتاب شریف المحاسن، روایتی را نقل کرده که در آن، امام صادق (علیه السلام) ضمن بیان جریان ولادت امام کاظم (علیه السلام)، به بزرگ‌تر بودن روح القدس از جبرئیل و ملائکه اشاره کرده و بیان می‌دارند، هنگامی که امام متولد می‌شود، خداوند علم اولین و آخرین را به او عطا می‌کند و او را مستحق زیارت روح القدس در شب قدر می‌کند.[45] صفار نیز در کتاب بصائر الدرجات روایتی از برقی نقل کرده که در آن به القای علم توسط روح القدس تصریح شده است.[46]

شیخ صدوق نیز وجود روح القدس در انبیاء و ائمه (علیهم السلام) را از اعتقادات مکتب تشیع دانسته است.[47] وی بیان می‌کند که خداوند، روح القدس را قبل از خلقت انبیاء خلق کرده و به وسیله آن انبیاء و حجت‌هایش را تأیید[48] و موفق کرده و آنها را از کید و وسوسه‌های شیطان باز می‌دارد و با خطورات صادق که در دل آنها می‌افکند، امداد و یاری‌شان می‌کند.[49] او معتقد است که امام و روح القدس هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نمی‌شوند.[50] صدوق به تربیت علمی ائمه توسط روح القدس تنها در یک جا اشاره می‌کند و آن، در نقل جریان ولادت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که امام حسن عسکری (علیه السلام) خطاب به عمه گرامیشان، حکیمه می‌فرمایند:

… این روح القدس است که همراه با ائمه بوده و محافظ ایشان است و در کارها موفقشان می‌دارد و به آنها علم می‌آموزد.[51]

با توجه به آن چه صدوق در آثار خود درباره روح القدس آورده، این نکته پرواضح است که وی، اگرچه همراهی روح القدس با ائمه (علیهم السلام) را پذیرفته است، اما همانند کلینی آن را به علم امام مرتبط نکرده و به کارکرد آن در ازدیاد علم امام تصریح نکرده است.

۲- منابع میراثی

نوع دیگری از علوم در اختیار امامان، علومی است که از پیامبر و انبیاء گذشته به آنها ارث رسیده و نزد آنان محفوظ است. این علوم به صورت مکتوب نزد اهل بیت (علیهم السلام) نگهداری شده و به امام بعدی، یکی پس از دیگری، منتقل می‌شود. در ادامه، به بحث وراثت – که یکی از منابع مهم علم امام به شمار می‌آید ـ و مکتوبات موجود نزد ائمه (علیهم السلام) پرداخته می‌شود.

روايات متعددی مشتمل بر این مطلب است که علم نزد انبیاء و ائمه از بین نمی‌رود و به ارث منتقل می‌شود و عالمی از اهل بیت (علیهم السلام) نمی‌میرد، جز این که کسی را به جای گذارد که مانند او یا آن چه خدا بخواهد، بداند.[52] در برخی روایات آمده است، علمی که با حضرت آدم فرود آمد از بین نرفته و به ارث گذاشته شده است و علی (علیه السلام) عالم این امت است و هیچ عالمی از ما نمی‌میرد مگر اینکه کسی که علم او را داراست، جانشین او شود.[53] طبق گزارش صفار از برقی، اهل بیت (علیهم السلام) علم را از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و علی بن ابی طالب (علیه السلام) به ارث برده‌اند.[54]

در روایتی که کلینی در باب «أَنَّ الْأَئِمَّةِ وَرَثَةُ الْعِلْمِ يَرِثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً الْعِلْمِ» نقل کرده، علم پیامبر به نهری بزرگ تشبیه شده است که مردم آن را رها کرده و رطوبت را می‌مکند. خداوند علم تمام پیغمبران را برای پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) جمع کرد و آن حضرت همه آن علوم را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) منتقل کرد.[55]

در روایات دیگری نیز، مسئله وراثت علم از پیامبر و انبیاء و اوصیاء، بیان شده است. کلینی این روایات را در باب «أَنَّ الْأَئِمَّةَ (علیهم السلام) وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ (صلی الله علیه وآله وسلم) وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم» گردآوری کرده است. در نامه‌ای که امام رضا (علیه السلام) به یکی از اصحابشان نوشته‌اند، بیان شده که بعد از وفات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ما اهل بیت وارثان او هستیم؛ پس ما امینان خدا در زمین هستیم و علم بلاها و مرگ‌ها و نسب‌های عرب نزد ما است.[56] در روایت دیگری از امام باقر (علیه السلام) آمده است که به راستی علی بن ابی طالب (علیه السلام) علم همه اوصیاء و هر کس که پیش از او بوده را به ارث برده بود و محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) علم همه انبیاء و مرسلین پیش از خود را به ارث برده بود.[57] هم چنین به تصریح روایات، خداوند هیچ چیزی به انبیاء عطا نفرمود مگر اینکه همه آن را به حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) عطا کرده و پیامبر از همه انبیاء داناتر است.[58]

در مجموعه‌ای از روایات، بیان شده که پیامبر به امیرالمؤمنین (علیه السلام) هزار باب از علم و دانش را تعلیم داده است. این روایات به روایات «ألف باب» شهرت دارند.[59] صدوق در کتاب الخصال، در بابی با عنوان «علم رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) علياً (علیه السلام) ألف باب یفتح کل باب ألف باب» این روایات را گردآوری کرده است؛ البته در آثار دیگر وی نیز، برخی از این روایات به صورت پراکنده موجود است.[60] کلینی نیز در کتاب کافی، اگرچه برای این روایات عنوانی اختصاص نداده، اما آنها را نقل کرده است.[61]

موضوع واحدی که در همه این روایات بیان شده این است که پیامبر گرامی اسلام (علیه السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) هزار باب از علم و دانش را آموخت که از هر باب، هزار باب علم گشوده می‌شود.[62] در برخی روایات «هزار حدیث» یا «هزار کلمه» نیز آمده است. از این ابواب، تنها یک یا دو باب برای مردم گفته شده است.[63] به فرموده امام صادق (علیه السلام) کسی جز ائمه (علیهم السلام) این علم و دانش را ندارد.[64] هم چنین طبق روایت اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ابواب تعلیمی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ابواب حلال و حرام و آن چه گذشته و آن چه تا روز رستاخیز رخ خواهد داد و نیز دانش سرآمد مرگ‌ها و بلاها و فصل الخطاب را شامل می‌شود.[65]

طبق آن چه گفته شد، پرواضح است که نزد برقی، کلینی و صدوق، «وراثت» از منابع مهم علم امام به شمار می‌آید. هم چنین از اهتمام ویژه‌ای که شیخ صدوق در تبویب احادیث «ألف باب» نشان داده، این نکته قابل استفاده است که از دیدگاه وی، «وراثت علم» مهم‌ترین منبع علم ائمه (علیهم السلام) محسوب می‌شود. وی در آثار خود و در مقام‌های مختلف بر این نکته تصریح و تأکید کرده است. به عقیده او، جانشین پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) باید کسی باشد که در علم شریعت و مصالح دین و دنیا، به مخلوقی چون ما محتاج نباشد؛ پس علم امامت باید به طور کامل از خدا و شخص رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم به دست آید و امام بدین‌وسیله به حقایق، تنزیل، تفسیر، تأویل، معانی، ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه، حلال، حرام و دستورات قرآن دانا و آگاه باشد.[66] هم چنین خبر دادنِ امام قبل از وقوع پیشامدها، به واسطه اخباری است که از طریق پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) دریافت کرده است؛ اطلاعاتی که جبرئیل از جانب خدا برای پیغمبر آورده بود، مربوط به حوادثی است که تا روز قیامت پدید خواهد آمد.[67]

افزون بر این مطالب، در روایتی که صدوق از امام صادق (علیه السلام) گزارش کرده، بیان شده است که زمین هیچ‌گاه نمی‌تواند از عالمی آگاه به حلال و حرام و آن چه مردم به آن احتیاج دارند، خالی باشد و این علم از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ارث رسیده است.[68] کلینی این روایت را در کافی نقل نکرده است.

۱-۲- قرآن

از مهم‌ترین منابع مکتوب نزد اهل بیت (علیهم السلام)، قرآن کریم است که ایشان در روایات متعدد، علم آن را به خود نسبت داده‌اند؛ کلینی در باب «أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ (علیهم السلام) وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّه» به نقل برخی از این روایات پرداخته است. طبق گزارش کلینی، تنها کسانی که قرآن را همان‌گونه که نازل شده، حفظ کرده‌اند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه بعد از ایشان هستند.[69] برخی از روایات، علم جامع به ظاهر و باطن قرآن کریم را از دیگران سلب کرده و به ائمه (علیهم السلام) اختصاص داده‌اند.[70] در قرآن، خبر آسمان و زمین و گذشته و آینده آمده و به فرموده خدای متعال، بیان هر چیزی در آن هست. طبق فرموده امام صادق (علیه السلام) علم این کتاب از آغاز تا پایانش نزد ائمه (علیهم السلام) وجود دارد، چنان که گویی بر کف دست آنان است.[71]

برقی در کتاب المحاسن افزون بر بیان روایاتی که «تبیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ» بودن قرآن را بیان می‌کنند، روایاتی را نیز آورده که در آن به علم ائمه (علیهم السلام) به باطن و تفسیر قرآن نیز تصریح شده است.[72]

در آثار صدوق نیز به این مطلب تصریح شده است که «علم الکتاب» نزد ائمه (علیهم السلام) بوده[73] و در روایات، ایشان با عبارت «تبیین کنندگان قرآن» توصیف شده‌اند.[74]

گرچه در آثار برقی و صدوق روایاتی که در آن، ائمه (علیهم السلام) علم خود را به قرآن استناد داده باشند (مانند آن چه از کافی گفته شد) بیان نشده است، اما از مجموع روایاتی که در آثار این دو بزرگوار موجود است، انکار این مطلب دشوار است؛ بلکه با در نظر گرفتن مجموعه روایات، می‌توان مستند بودن علم ائمه به قرآن را نیز به دست آورد.

۲-۲- كتب خاص

در پاره‌ای از روایات، ائمه (علیهم السلام) علم خود را به کتب و صحیفه‌هایی مستند کرده‌اند که آنها را به ارث برده‌اند. در این روایات از کتاب جفر، مصحف على (علیه السلام) و مصحف فاطمه (علیها السلام) یاد شده است. ائمه (علیهم السلام) با وجود این نوشته‌جات، بی‌نیاز از مردم هستند و مردم به آنها احتیاج دارند.[75] کلینی در بابی با عنوان «فِيهِ ذِكْرُ الصَّحِيفَةِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَة (علیها السلام)» این روایات را گردآوری کرده و صدوق نیز در آثار خود به این روایات اشاره کرده است.

أ) مصحف على (علیه السلام)

«جامعه» که «مصحف على (علیه السلام)» یا «کتاب علی (علیه السلام)» نیز نامیده می‌شود، از عناوینی است که در روایات مربوط به علم امام، بر آن تأکید شده است. بنابر گزارش کلینی، این کتاب به انشای رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) و به خط امیرالمؤمنین (علیه السلام) نوشته شده و اندازۀ آن، هفتاد ذراع است؛[76] این تعبیر، حجیم و قطور بودن این کتاب را می‌رساند. در این صحیفه، تمام مسائل حلال و حرام، حتی جریمه یک خراش و نیز تمام احتیاجات و نیازهای مردم موجود است.[77] شیخ صدوق روایتی در مورد نشانه‌های امام نقل کرده که در آن، داشتن «الجامعة» – که اندازه آن هفتاد ذراع است و در آن تمام نیازهای بشر ثبت شده است – از علامت‌های سی‌گانه امام دانسته شده است؛[78] هم چنین در روایتی آمده است که هیچ کس جز پیغمبر و وصی پیغمبر، نمی‌تواند در آن بنگرد.[79]

عبارت «جریمه یک خراش»،[80] که تقریباً در تمامی روایات آمده است، اشاره به این مطلب است که این صحیفه، حاوی تمام مسائل فقهی مورد نیاز مردم می‌باشد. این مطلب، در روایات فقهی متعددی که کلینی و صدوق نقل کرده‌اند، قابل مشاهده است؛ در این روایات، ائمه (علیهم السلام) بسیاری از فروعات و مسائل فقهی را به «کتاب علی (علیه السلام)» استناد داده‌اند.[81] هم چنین بنابر آن چه برقی از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است، در این کتاب سزای یک تازیانه و نصف تازیانه نیز آمده است.[82] ائمه (علیهم السلام) علاوه بر مسائل فقهی، در موارد دیگری نیز کلام خود را به کتاب علی (علیه السلام) ارجاع داده و فرموده‌اند که در کتاب علی (علیه السلام) این‌گونه آمده است؛ این روایات، مسائل اعتقادی[83] و اخلاقی[84] را شامل می‌شود.

ب) مصحف فاطمه (علیها السلام)

یکی دیگر از منابع مکتوبی که ائمه (علیهم السلام) از آن سخن گفته‌اند، «مصحف فاطمه (علیها السلام)» است. بر اساس گزارش کلینی، پس از شهادت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) حزن و اندوه فراوانی بر قلب حضرت فاطمه (علیها السلام) وارد شد؛ از این رو، جبرئیل امین برای عرض تعزیت و تسلی خاطر آن حضرت، بر ایشان وارد می‌شد و از جایگاه پدر و آینده ذریه و فرزندانشان خبر می‌داد و کلماتی از جانب خداوند به ایشان القاء و تحدیث می‌کرد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز هر آن چه حضرت زهرا (علیها السلام) می‌شنید را می‌نوشت و از آن نوشته‌ها، صحیفه‌ای تهیه شد. به فرموده امام صادق (علیه السلام) اندازه این صحیفه سه برابر قرآن است، ولی یک حرف از قرآن در آن نیست؛[85] در این صحیفه چیزی از حلال و حرام نیامده، بلکه در آن علم مربوط به پیشامدها بیان شده است؛[86] هم چنین نام هر پادشاهی که بر روی زمین به پادشاهی می‌رسد به همراه نام پدرش در آن صحیفه نوشته شده است.[87] در روایتی که صدوق از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده نیز به این نکته تصریح شده است.[88]

جایگاه دیگری که صدوق در آن به «مصحف فاطمه (علیها السلام)» اشاره کرده، روایتی است که دارا بودن مصحف فاطمه (علیها السلام) را یکی از علامت‌های امام معرفی کرده است؛[89] وی به توصیفات دیگری که کلینی از این مصحف بیان کرده، اشاره‌ای نکرده است.

ت) کتاب جفر

در پاره‌ای از روایات، از کتابی به نام «جفر» یاد شده است. این کتاب مخزنی است از چرم که پر از علم و دانش است[90] و علم انبیاء و اوصیاء و علم عالمان گذشته بنی‌اسرائیل در آن است.[91] هم چنین قضاوت‌های امیرالمؤمنین (علیه السلام) و احکام میراث در آن ذکر شده است.[92] در برخی روایات، دو جفر به نام‌های «جفر سفید» و «جفر سرخ» ذکر شده است. بنابر گزارش کلینی، جفر سفید، زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم، حلال و حرام و مصحف فاطمه (علیها السلام) را در بردارد و جفر سرخ شامل سلاح پیامبر است و آن تنها برای خون‌خواهی گشوده می‌شود.[93] شیخ صدوق نیز در آثار خود گزارش‌هایی از کتاب «جفر» بیان کرده است. طبق گزارش او، داشتن کتاب «جفر اکبر» و «جفر اصغر» از نشانه‌های مخصوص امام است که یکی از پوست بز بوده و دیگری از پوست گوسفند است و در آن همه دانش‌ها وجود دارد؛ حتی دیه خراش یا اثری که شخصی بر بدن کسی ایجاد می‌کند و دیه یک تازیانه و نیم تازیانه و یک سوم تازیانه در آن موجود است.[94] افزون بر این، این کتاب حاوی علم منایا و مرگ و میرها و آن چه تاکنون اتفاق افتاده و آن چه تا قیامت اتفاق خواهد افتاد، بوده که خداوند عزوجل علم آن را به محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) ایشان اختصاص داده است.[95] از ویژگی‌های دیگر این کتاب این است که همانند جامعه، تنها پیامبر یا وصی پیامبر می‌تواند در آن بنگرد.[96] در روایتی امام صادق (علیه السلام) پس از بیان ویژگی‌های کتاب جفر می‌فرمایند:

امروز صبح در کتاب جفر نگریستم و در آن درباره تولد قائم ما و غیبت او و طول عمر و گرفتاری مؤمنان در آن زمان و شک‌هایی که از طولانی شدن غیبت در دل‌هایشان پدید می‌آید و بیشترشان از دین بازگردند، تأمل کردم.[97]

علاوه بر آن چه گفته شد، صحیفه‌های دیگری نیز نزد اهل بیت (علیهم السلام) وجود دارد که طبق گزارش صدوق، در یک از آنها، اسماء شیعیان ایشان تا روز قیامت و در صحیفه دیگری، اسامی دشمنان ایشان تا روز قیامت ثبت شده است.[98] کلینی از این صحیفه‌ها گزارشی نیاورده است.

از آن چه تاکنون گفته شد، این‌گونه برداشت می‌شود که سه کتاب مذکور، از سرچشمه‌های علم امام به شمار می‌آیند؛ با توجه به روایتی که کلینی در شروع «باب فِيهِ ذِكْرُ الصَّحِيفَةِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَة (علیها السلام)» بیان کرده است، می‌توان به اهمیت این سه کتاب در دیدگاه او پی برد؛ در این روایت، راوی از امام سؤال می‌کند که آیا علم کامل و حقیقی این است؟ امام در جواب می‌فرمایند: این علم است، ولی علم کامل نیست. علم کامل و حقیقی آن است که در هر شب و روز، درباره موضوعی پس از موضوع دیگر و چیزی پس از چیز دیگر، تا روز قیامت برای ما پدید می‌آید.[99]

نتیجه‌گیری

اندیشمندان قم در آثار خود، منابع و سرچشمه‌های متعددی برای علم امام بیان کرده‌اند. با توجه به مطالبی که تاکنون بیان شد، «تحدیث و الهام» و «وراثت» دو عنوان مهم در منابع علم امام به شمار می‌آیند.

کلینی در کتاب «الکافی» روایات متعددی را درباره این دو موضوع بیان کرده است؛ اما با دقت در روایاتی که در مورد «تحدیث و الهام» نقل کرده است، روشن می‌شود که از نظر وی «تحدیث و الهام» نسبت به دیگر منابع علم امام، منبع مهم‌تری می‌باشد. صدوق محدث بودن ائمه (علیهم السلام) را انکار نمی‌کند؛ ولی با توجه به آن چه وی در آثار متعدد خود بدان تصریح کرده و بر اساس روایاتی که نقل کرده است، این مطلب کاملاً مشهود است که از دید وی، «وراثت» مهم‌ترین سرچشمه دریافت علوم برای امام است.

کمبود منابع و نیز مشترک بودن عنوان «احمد بن محمد» بین احمد برقی و احمد اشعری، مانع پی بردن به دیدگاه واقعی برقی در باب منابع علم امام شد؛ اما از آن‌جا که از وی، هم دربارۀ منابع الهامی و هم در بحث وراثت، روایت نقل شده است، می‌توان گفت که او نیز به هر دو نوع منابع علم امام، باور داشته است.

از نتایج دیگر این نوشتار می‌توان به این نکته اشاره کرد که اندیشمندان قم، با وجود اختلافاتی که در ذکر و اهمیت منابع علم امام داشته‌اند، برخورداری امام از علمی خاص و ویژه – که از جانب ملک تحدیث می‌شود و امام از طریق آن با عالم ملکوت در ارتباط است و از گذشته و آینده خبر دارد – را امری حتمی می‌دانسته‌اند و انتساب این علم به امام را غلو نمی‌شمرده‌اند.

فهرست منابع

کتاب‌ها

  • ابن غضائری، احمد بن حسین، الرجال، چاپ اول: دار الحدیث، قم، ۱۳۶۴ش.
  • برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، چاپ دوم: دار الکتب الإسلامیة، قم، ۱۳۷۱ق.
  • صدوق، محمد بن على، إعتقادات الإمامیة، چاپ دوم: کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۴ق.
  • ————، التوحید، چاپ اول: جامعه مدرسین، قم، ۱۳۹۸ق.
  • ————، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، چاپ دوم: دار الشریف الرضی للنشر، قم، ۱۴۰۶ق.
  • ————، علل الشرائع، چاپ اول: کتابفروشی داوری، قم، ۱۳۸۵ش.
  • ————، الأمالي، چاپ ششم: کتابچی، تهران، ۱۳۷۶ش.
  • ————، الخصال، چاپ اول: جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۲ش.
  • ————، عيون أخبار الرضا (علیه السلام)، چاپ اول: نشر جهان، تهران، ۱۳۷۸ق.
  • ————، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ دوم: تهران، ۱۳۹۵ق.
  • ————، معاني الأخبار، چاپ اول: جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۳ق.
  • ————، من لا یحضره الفقیه، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۳ق.
  • صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمد (علیهم السلام)، چاپ دوم: مکتبة آیة الله المرعشي النجفي، قم، ۱۴۰۴ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، فهرست، چاپ اول: مکتبة المحقق الطباطبائي، قم، ۱۴۲۰ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافي، چاپ چهارم: دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۴۰۷ق.
  • نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشي، چاپ ششم: دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۵ش.

مقالات

  • حسینی، سید علی رضا و حمادی، عبدالرضا، «جایگاه نقد محتوایی در اعتبارسنجی احادیث شیعه»، نشریه پژوهشهای قرآن و حدیث، بهار و تابستان ۹۳.
  • طالقانی، سید حسن، «مدرسه کلامی قم»، نشریه نقد و نظر، شماره ۶۵، بهار ۱۳۹۱.
  • قیوم‌زاده، محمود و شاکر، محمدتقی، «چیستی روح القدس و آثار آن»، فصلنامه اندیشه نوین دینی، شماره ۳۰، پاییز ۱۳۹۱.

[1] دانشجوی کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب دانشگاه جامعة المصطفی؛ پژوهشگر بنیاد فرهنگ جعفری Mahdi_zaidi88@yahoo.com

[2] ر.ک: طالقانی، سید حسن، «مدرسه کلامی قم»، مجله نقد و نظر، ۷۶/۶۵.

[3] ر.ک: حسینی، سید علی رضا، «جایگاه نقد محتوایی در اعتبارسنجی احادیث شیعه»، نشریه پژوهشهای قرآن و حدیث، دوره ۴۷، ش ۱.

[4] ر.ک: طالقانی، سید حسن، «مدرسه کلامی قم»، مجله نقد و نظر، ۶۵ / ۷۶.

[5] طوسی، محمد بن حسن، الرجال، ص ۳۷۳ و ۳۸۳.

[6] نجاشی، احمد بن علی، رجال، ص ۷۷ ؛ طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص ۵۳؛ ابن غضائری، احمد بن حسین، رجال، ۱/ ۳۹.

[7] در این باره رک: طالقانی، سیدحسن، همان، مجله نقد و نظر، ش ۶۵.

[8] طوسی، محمد بن حسن، همان، ص ۴۴۲.

[9] همان، ص ۴۴۳.

[10] در این باره رک: طالقانی، سید حسن، همان، مجله نقد و نظر، ش ۶۵.

[11] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۱۷۶ – ۱۷۷.

[12] همان، ۲۷۱/۱، ح ۴.

[13] اگرچه کلینی به لحاظ زمانی، متأخر از برقی است، اما علت شروع بحث از کلینی، در دسترس بودن آثار ایشان و نظم و تبویب ویژه وی در کتاب کافی است.

[14] همان، ۱ / ۱۷۶.

[15] همان، ۲۷۰/۱.

[16] همان، ۲۶۴/۱.

[17] همان، ۱/ ۲۶۴، ح۱.

[18] صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص ۳۲۴، ح ۱۲ – ۱۳.

[19] همان، ص ۳۲۶، ح ۳.

[20] کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱ / ۲۲۵.

[21] همان، ۲۶۴/۱.

[22] صدوق، محمد بن علی، الخصال، ۲/ ۴۸۰؛ همو، عيون أخبار الرضا (علیه السلام)، ٢ / ٢٠؛ همو، کمال الدین، ۱/ ۳۰۵.

[23] همو، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ١ / ٢١٣.

[24] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱ / ۲۲۰، ح ۶.

[25] همان، ۱/ ۲۱۹، ح ۴.

[26] همان، ۱ / ۲۱۹، ح ۱.

[27] صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ۱ / ۱۹۱؛ همو، معاني الاخبار، ۱/ ۵۷۸؛ همو، الامالي، ص ۵۶۳.

[28] کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۳۸۵.

[29] همان، ۳۸۷/۱.

[30] صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ۱ / ۲۱۴ – ۲۱۵. در «خصال»، قسمت انتهای روایت از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است؛ همو، الخصال، ۲/ ۵۲۸.

[31] صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص ۳۹۵، ح ۲.

[32] کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۲۵۴.

[33] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۲۵۵، ح ۳ – ۴.

[34] همان، ۲۵۴/۱.

[35] همان، ۲۵۳/۱.

[36] قیوم‌زاده، محمود و شاکر، محمدتقی، «چیستی روح القدس و آثار آن»، فصلنامه اندیشه نوین دینی، ۳۰ / ۸۸.

[37] کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۲۷۲، ح ۲.

[38] صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص ۴۶۱؛ کلینی، محمد بن يعقوب، همان، ۱/ ۲۷۲، ح ۳.

[39] کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۲۷۳/۱.

[40] همان، ۱/ ۲۷۲، ح ۳.

[41] همان، ۱/ ۲۷۲، ح ۲.

[42] همان، ۱/ ۳۹۸، ح ۳ – ۴.

[43] همان، ۱ / ۲۷۳ – ۲۷۴، ح ۵.

[44] همان، ۱/ ۲۴۸.

[45] برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ۲/ ۳۱۵.

[46] صفار، محمد بن حسن، همان، ۴۵۱/۱.

[47] صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، ص ۵۰.

[48] همو، الخصال، ۲ / ۵۲۸؛ همو، عيون أخبار الرضا (علیه السلام)، ١ / ٢١٣.

[49] همو، التوحيد، ص ۱۲۹.

[50] همو، علل الشرایع، ١/ ١٢٣.

[51] همو، کمال الدین، ۲/ ۴۲۹.

[52] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۲۲۱ – ۲۲۲؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ۱/ ۲۲۳، ح ۱۳ – ۱۴.

[53] کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۲۲۲، ح ۲.

[54] صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص ۳۲۶ – ۳۲۷، ح ۳.

[55] کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱/ ۲۲۳، ح ۶.

[56] همان، ۱/ ۲۲۳ – ۲۲۴.

[57] همان، ۲۲۴/۱.

[58] همان، ۱ / ۲۲۵ – ۲۲۶.

[59] در این باره ر.ک: شاکر، محمدتقی، «پژوهشی در روایات ألف باب»، فصلنامه علوم حدیث، ش ۶۶.

[60] صدوق، محمد بن علی، الامالي، ص ۶۳۸.

[61] کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱ / ۲۳۹ و ۲۹۶؛ همان، ۸ / ۱۴۷.

[62] صدوق، محمد بن علی، الخصال، ۲ / ۶۴۲ – ۶۵۲؛ کلینی، محمد بن يعقوب، همان، ۱/ ۲۳۹ و ۲۹۶ و ۲۹۷.

[63] همان، ۱/ ۲۹۷، ح ۹.

[64] صدوق، محمد بن علی، الخصال، ۲/ ۶۴۷، ح ۳۷.

[65] همان، ۲ / ۶۴۳، ح ۲۲؛ همان، ۲/ ۶۴۶، ح ۳۰.

[66] همو، کمال الدین، ۲/ ۶۶۱: فعلم الإمامة كله من الله عزوجل و من رسول الله (ص).

[67] همو، معاني الأخبار، ص ۱۰۲؛ همو، الخصال، ۲/ ۴۲۸.

[68] همو، کمال الدین، ۱/ ۲۲۳، ح ۱۵.

[69] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱ / ۲۲۸.

[70] همان، ۱ / ۲۲۹.

[71] همان.

[72] برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ۲۷۰/۱ و ۲۷۳.

[73] صدوق، محمد بن علی، الامالي، ص ۵۶۵.

[74] همو، الخصال، ۲ / ۴۷۹.

[75] کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۲۴۱/۱ – ۲۴۲، ح ۶.

[76] همان، ۱ / ۲۳۹، ح ۱.

[77] همان، ۱ / ۲۳۹، ح ۱ و ۵ – ۶.

[78] صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ۴ / ۴۱۹، همو، الخصال، ۲/ ۵۲۸.

[79] همو، عيون أخبار الرضا (علیه السلام)، ٣١/١.

[80] «حَتَّى الْأَرْشُ فِي الْخَدْش.»

[81] ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۳/ ۱۷۵ و ۵۰۵؛ همان، ۴/ ۳۸۹؛ همان، ۵/ ۱۳۶؛ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقيه، ۳ / ۳۲۹ – ۳۳۰ و ۴۱۶ و ۴۵۲؛ همان، ۴/ ۷۵ و ۱۵۰؛ همو، معاني الأخبار، ص ۲۱۷.

[82] برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ۲۷۳/۱.

[83] ر.ک: کلینی، محمد بن يعقوب، همان، ۱/ ۴۰۷؛ صدوق، محمد بن على، التوحيد، ص ۴۵۹، باب النهي عن الكلام و الجدال والمراء في الله.

[84] ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۲/ ۱۳۶ و ۳۴۷؛ صدوق، محمد بن علی، ثواب الأعمال، ص ۲۲۰ و ۲۳۳.

[85] کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۱ / ۲۴۰، ح ۲؛ همان، ۲۴۱/۱، ح ۵.

[86] همان، ۱/ ۲۳۹، ح ۱.

[87] همان، ۱/ ۲۴۰، ح ۲.

[88] همان، ۱/ ۲۴۲، ح ۸.

[89] صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ١/ ٢٠٧.

[90] همو، من لا یحضره الفقیه، ۴ / ۴۱۹؛ همو، الخصال، ۲/ ۵۲۸.

[91] کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ۲۴۱/۱، ح ۵.

[92] همان، ۱/ ۲۳۹، ح ۱.

[93] همان، ۲۴۱/۱، ح ۴.

[94] صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ۴ / ۴۱۹؛ همو، الخصال، ۲ / ۵۲۸.

[95] همو، کمال الدین، ۲/ ۳۵۳.

[96] همو، عيون أخبار الرضا (علیه السلام)، ٣١/١.

[97] همو، کمال الدین، ۲/ ۳۵۳.

[98] همو، من لا یحضره الفقیه، ۴ / ۴۱۹؛ همو، الخصال، ۲ / ۵۲۸.

[99] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱/ ۲۳۹ – ۲۴۰، ح ۱.

دیدگاهتان را بنویسید