صفحه اصلی > پژوهش و مقالات پژوهشی : واکاوی جمع آوری قرآن از دیدگاه علامه شیخ محمد رضا جعفری نجفی

واکاوی جمع آوری قرآن از دیدگاه علامه شیخ محمد رضا جعفری نجفی

چکیده

تاریخ و کیفیت جمع آوری و تدوین قرآن و اینکه نخستین بار توسط چه کسی و با دستور چه شخصی صورت پذیرفته موضوع این مقاله است که از دیدگاه علامه شیخ محمدرضا جعفری بر اساس کتاب «قرآن از تنزیل تا تدوین» بررسی می شود. بر اساس مهم ترین یافته های این نوشتار همۀ آیات قرآن در دوران حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و به دستور ایشان نگاشته شده است اما امکان ندارد شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قرآن را به شکل کتابی که آغاز و پایان آن مشخص باشد، جمع و تنظیم کرده باشد، بلکه این امر باید به دست جانشین الهی آن حضرت صورت پذیرد. البته ریشه قرآن در دوران عثمان، صحیفه های جمع شده در دوران ابوبکر بوده است، اما ماجرای جمع آوری قرآن در دوران خلافت ابوبکر به جهت دسترسی و استفاده عموم مسلمانان از قرآن یا به سبب نگرانی از تحریف یا از بین رفتن قرآن نبوده است.

نویسنده: سید نصر الله موسوی منش[1]

منبع: فصلنامه تخصصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه سال بیست و یکم، شماره ۸۲ «ویژه پژوهشهای حدیثی»، بهار ۱۴۰۳، ص۱۵۰-۱۶۶

واژگان کلیدی: قرآن؛ مصحف؛ جمع آوری قرآن؛ جعفری نجفی، محمدرضا؛ قرآن از تنزیل تا تدوین (کتاب)

مقدمه

اندیشمندان و پژوهشگران علوم قرآنی فریقین بحث جمع آوری و تدوین قرآن را از جهات مختلفی از سوی مورد بحث قرار داده اند. از سویی وجود روایات و متون تاریخی مختلف در این زمینه، موجب ایجاد آراء و دیدگاههای مختلف گردیده است. برخی از این دیدگاه ها عبارت اند از:

  • جمع آوری قرآن در یک مصحف به همراه ترتیب آیات و سوره ها در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صورت گرفته است.
  • جمع آوری آیات در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به صورت نوشته های پراکنده بر روی پوست، استخوان، شاخه های درخت خرما، کاغذ و غیره بوده است.
  • نوشتن کل آیات قرآن در یک مصحف، نخستین بار توسط أمير مؤمنان علیه السلام و بلافاصله پس از رحلت پیامبر گرامی صورت پذیرفته است.
  • جمع آوری قرآن در زمان خلافت ابوبکر به شکل جمع آوری دست نوشته های پراکنده افراد بر روی پوست، استخوان، شاخه های درخت خرما، کاغذ و غیره بوده است.
  • جمع آوری قرآن در زمان خلافت ابوبکر به صورت نوشتن آیات قرآن بر روی صحیفه های مختلف و بدون ترتیب آیات و سوره ها صورت گرفته است.
  • جمع آوری آیات قرآن و نوشتن آنها در یک مصحف به همراه ترتیب آیات و سوره ها در زمان خلافت عثمان رخ داده است.
  • جمع آوری آیات قرآن و نوشتن آنها در یک مصحف به همراه ترتیب آیات و سوره ها در زمان خلافت عثمان رخ داده است.
  • جمع آوری قرآن در زمان خلافت عثمان تنها به صورت جمع کردن مسلمانان بر یک مصحف و وادار کردن آنها به یک قرائت بوده است.

از سوی دیگر، موضوعات مهمی همچون: تحریف یا نفی آن، میزان تطابق قرآن موجود با قرآن نازل شده، حجیت قرآن، زیاده یا نقصان در قرآن، کیفیت ختم قرآن در زمان حال، إجزاء قرائت سوره ها در نمازهای واجب، استنباط احکام فقهی از قرآن و دیگر مسائل، اهمیت این بحث را به خوبی روشن می سازد.

آیت الله شیخ محمدرضا جعفری از علمای متأخر امامیه در کتاب «قرآن از تنزیل تا تدوین» چند موضوع مهم این مبحث را از نگاه روایات اهل سنت ارائه و در این زمینه دیدگاه خاص خود را عرضه کرده اند. در واقع، علامه جعفری به دنبال آن بود که پس از جستجو و تحقیق در منابع روایی اهل سنت و روشن کردن دیدگاه آنان، دیدگاه خاص آنان را با توجه به مبانی و روش شناسی خود تحلیل و ارزیابی کند. این نوشتار بر آن است تا مسأله جمع آوری و تدوین قرآن را از دیدگاه این اندیشمند بزرگ بر اساس کتاب مورد اشاره بررسی کند.

جمع آوری قرآن در عصر نبوی

کلمه «جمع» در لغت، معانی و مصادیق متعددی دارد. (نک: ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۱، صص۴۷۹ – ۴۸۰؛ فیومی، ال مصباح المنير، ج ۱، صص ۱۰۸ – ۱۰۹؛ أحمد مختار، معجم اللغه العربیه المعاصره، ج ۱، ص ۳۹۲؛ جوهری، الصحاح، ج ۳، ص۱۱۹۸؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۸، ص ۵۳؛ ابن درید، جمهره اللغه، ج ۱، ص ۴۸۳؛ فراهیدی، العین، ج ۱، ص ۲۳۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۱، صص۷۰-۷۱؛ مجمع اللغه العربيه، المعجم الوسيط، ج۱، صص۱۳۴-۱۳۵) منظور از جمع آوری قرآن در عصر نبوی، قرار گرفتن و ترتیب آیات در یک واحد کوچک به نام سوره و ترتیب سوره ها در یک واحد کل به نام قرآن مجید است. آنچه قطعی و مسلّم است اینکه امکان ندارد شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرآن را جمع کرده باشد؛ چرا که آن حضرت از سوی خویش هرگز نمی توانست زمان اتمام و ختم وحی الهی را اعلام کند، مگر اینکه خداوند متعال به ایشان خبر می داد که پس از این دیگر به تو وحی نخواهد شد. اما چنین کاری را خالق یکتا با هیچ پیامبری انجام نداده است، زیرا این کار به معنای اتمام نبوت آن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به شمار می آید و رسول الهی بودن دیگر معنایی نخواهد داشت. جمع با این معنا که هر چه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل می شد، امیر مؤمنان علیه السلام به دستور آن حضرت آنها را می نوشته و سپس این نوشته ها نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گردآوری می شد، صحیح است و بدینگونه بود، اما جمع به معنای اینکه کتابی تنظیم شود که آغاز و پایان آن مشخص باشد، صحیح نیست؛ چرا که معنای این کار آن است که قرآن ساخته خود خاتم أنبياء باشد.

درست همانند شاعری که بخواهد تمام شعرهای خود را گرد آورد. چنین کاری برای او ممکن است، اما اگر فرد دیگری همچون منشی وی بخواهد شعرهای این شاعر را تا وقتی که او در قید حیات است جمع کند، از آنجا که نمیداند این شاعر تا چه زمان زنده است، به قطع نمی تواند ادعا کند که تمام شعرهای این شاعر را گرد آورده است چرا که تا وقتی آن شاعر زنده است ممکن است شعر بسراید و معلوم نیست شعر سرودن این شاعر تا چه زمانی ادامه پیدا کند. بنابراین، چنین جمعی در مورد شعر یک شاعر معنا ندارد، چه رسد به رسولی که منتظر وحی الهی است و آگاه نیست که وحی الهی تا چه زمان ادامه پیدا میکند. (جعفری، قرآن از تنزیل تا تدوین، صص ۳۱-۳۲)

بررسی دلایل طرفداران جمع قرآن در عصر نبوی

طرفداران نظریه جمع آوری و تألیف قرآن در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای دیدگاه خود ادله ی برشمرده اند که مهم ترین ادله آنان به شرح ذیل است:

۱. اطلاق لفظ کتاب بر قرآن

طرفداران نظریه جمع آوری قرآن در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میگویند که «قرآن از خود به کتاب تعبیر کرده است» و کتاب عبارت است از «مجموعه ای از نوشته ها که بر کاغذ یا غیره ثبت شده و دارای ابتدا و انتها باشد». بنابراین، مصحف فعلی در عصر نبوی به همین شکل بوده است (نک: ابن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج ۲، ص ۷۷؛ شرف الدين، أجوبة مسائل جار الله، صص ۳۷.۳۶؛ خویی، البيان في تفسير القرآن، ص۲۵۲) در پاسخ باید گفت: این دلیل مغالطه ای بیش نیست؛ چرا که قرآن از همان آغاز نزول و قبل از نزول تمام آیات نیز از خود به «کتاب» تعبیر کرده است، آنجا که میفرماید:

(الر كِتابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَميد) (ابراهيم، ۱/۱۴)

يا (ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين) (بقره، ۲/۲)

اما در جای دیگر از لفظ «كُتِبَ»[2] و «كِتاباً» استفاده کرده که به معنای تثبیت است. به همین جهت، به نقش (نوشته) کتابت میگویند چون الفاظ در آن ثابت میشود و نمی‌توان آنها را تغییر داد. از این مقدمات معنای کتاب بودن قرآن به دست می آید که قرآن یک سلسله الفاظ خاصی است که تغییر آنها از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز غیر ممکن بوده است. اگر «کتاب» به معنای صفحه نوشته شده باشد جای آن در قلب نمی بود، بلکه جای آن در دستان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود که هیچ وقت در دستان آن حضرت نوشته ای مشاهده نشد. بنابراین، قرآن به معنای نوشته نیست، بلکه به صورت قرائت است و لفظ کتاب در این بحث همان معنای لغوی؛ یعنی «الفاظ تثبیت شده» است. (نک: مصطفوی، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ۱۰، صص ۲۱-۲۳؛ راغب اصفهانی، المفردات في غريب القرآن، ص ۴۲۳؛ قرشی، قاموس قرآن، ج ۶، صص ۸۲ – ۸۳)

۲. روايات ختم قرآن در عصر نبوی

دلیل دیگر طرفداران نظریه جمع آوری قرآن در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، روایاتی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ختم قرآن ترغیب کرده است. (نک: نسایی، السنن الکبری، ج ۷، ص ۲۷۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۳، ص۱۲۹؛ بیهقی، شعب الإيمان، ج ۳، صص۴۲۲، ۴۳۰ و ۴۳۴؛ متقی هندی، کنز العمال، ج ۲، صص۳۴۹ و ۵۹۰) در بررسی این دلیل میگوییم: روایات ختم قرآن از دو صورت خارج نیست: اول: ختم قرآن در عصر نبوی به این معنا که آنچه تا کنون ابلاغ شده و آن مقداری که آن شخص دریافت کرده و حفظ کرده، خوانده شود. دوم: ختم قرآن پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که به معنای خواندن همان قرآن موجود در دست مسلمانان از ابتدا تا انتهاست؛ چرا که قرآن پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، یا جمع عثمان است (که برگرفته از جمع أبوبکر بود) یا جمع امیر مؤمنان علیه السلام است؛ جمع امیرمؤمنان علیه السلام در دسترس مردم نبوده و تنها جمع عثمان در دست آنان بوده است. بدین روی وظیفه مسلمانان خواندن همان قرآن بوده و هست.[3]

۳. روایات جمع آوری قرآن در عصر نبوی

دلیل دیگر طرفداران نظریه جمع آوری قرآن در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایاتی است که حکایت از جمع آوری قرآن توسط برخی افراد در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میکند. (نک: بخاری، الجامع الصحیح، ج ۵، ص۳۷ و ج۶، ص۱۸۷؛ مسلم نیشابوری، الجامع الصحیح، ج ۷، صص۱۴۹-۱۵۰؛ أحمد بن حنبل، المسند، ج۲۱، صص ۱۱۴ و ۳۷۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۹، ص۱۷۸؛ ابن حبّان، الصحیح، ج ۳، ص ۳۳؛ متقی هندی، کنز العمال، ج ۲، ص ۵۸۹)

در نقد این دلیل بیان چند نکته ضروری است:

اول: طرفداران این نظریه به روایاتی اعتماد کرده اند که از طریق همان ناقلین قرآن به ما رسیده است. قرآنِ موجود به روایت امامان معصوم علیهم السلام، از طریق راویانی همچون زراره، محمد بن مسلم و غیره به دست ما نرسیده، بلکه از همان طریقی به ما رسیده که احادیث بخاری، مسلم و غیره رسیده است. اگر این ناقلین راستگو هستند، در روایات کیفیت جمع آوری قرآن نیز باید سخن آنها را پذیرفت و اگر صادق نیستند چگونه می‌توان به قرآنی که آنها به ما تحویل داده اند اعتماد کرد؟

دوم: با فرض پذیرش روایات جمع آوری قرآن در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، باید گفت: نام های وارد شده در این روایات، محدودند و نهایت مطلبی که میرسانند این است که افرادی در آن دوران قرآن را گرد آورده اند، اما قرآنِ موجود جمع آوری هیچ یک از این افراد نیست.

سوم: اگر روایاتی جمع آوری قرآن توسط افرادی در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را برسانند، نشان میدهند که بسیاری از آنان علاوه بر آنچه میشنیدند، عنایت داشتند به اینکه بخشهایی را نیز به حافظه بسپارند، اما دلیلی بر این گفته وجود ندارد که هر چه بوده را حفظ کرده اند و هیچ آیه ای از آنها فوت نشده است.

در نتیجه باید گفت: راهی نیست جز اینکه قرآن باید به خط أمير مؤمنان علیه السلام نوشته و تنظیم گردد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز در لحظات آخر عمر شریف خود به ایشان فرمود: «ای علی علیه السلام، قرآن به صورت نوشته های پراکنده در صحیفه ها، حریر و کاغذ پشت رختخواب من است، پس آن را بردارید و جمع نمایید و همان گونه که یهود تورات را تضییع نمودند آن را تضییع نکنید»[4] که پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همان نوشته ها مصحف أمير مؤمنان علیه السلام شد؛ اما با کمال تأسف این قرآن نه به دست کسی غیر از آن حضرت رسید و نه قرآن ایشان را کسی پذیرفت.

جمع نشدن قرآن و ملازم نبودن آن با بی توجهی پیامبر

جمع نشدن قرآن توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هرگز به معنای بی توجهی یا بی مسئولیتی آن حضرت در این خصوص نیست. به دیگر عبارت: جمع نشدن قرآن توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تفریط در أمر اُمّت نبوده، بلکه عکس این قضیه باعث تفریط در امر رسالت الهی می شد؛ چرا که آن حضرت بر اساس آیاتی همچون:

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ … (مائده، ۶۷/۵)

الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ الله … (احزاب، ۳۹/۳۳)

بنا بود حامل وحی الهی باشد نه قائل آيات.

جمع آوری توسط «مبلغ وحی الهی» معنایی ندارد؛ چرا که اگر این کار صورت بگیرد، بدین معنا خواهد بود که پس از این دیگر وحیی نازل نخواهد شد و این امر هرگز در اختیار شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نبوده است. بنابراین کار جمع آوری آیات باید به دست جانشینی آمین بر دین و وحی الهی همانند خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صورت پذیرد (نک: جعفری، قرآن از تنزیل تا تدوین، صص ۵۲-۵۳)

پیام رسول خدا از سپردن جمع قرآن به امیرمؤمنان

سپردن جمع آوری قرآن به امیرمؤمنان علیه السلام از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دو پیام دارد: یکی اینکه قرآن از عترت قابل انفکاک نیست؛ دوم اینکه تنها راه رسیدن به قرآن، امامت و ولایت است. در توضیح این دیدگاه باید گفت: از جمله اسبابی که باعث شد خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم پس از رحلت خویش جمع آوری قرآن را به امیرمؤمنان علیه السلام بسپارند، تثبیت این نکته بود که این دو ثقل و یادگار (قرآن و عترت) از هم قابل تفکیک نیستند؛ یعنی اگر کسی به امام معصوم علیه السلام مراجعه نکند، قرآن نیز در دست او نخواهد بود. در واقع اگر مسلمانان به آن شخصی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان «یادگار دوم»[5] تعیین و معرفی کرده رجوع نکنند، آن قرآنی را که حضرتش خواسته، در دست ندارند.

بنابراین، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کاری انجام دادند که کسی جز از راه امامت نتواند به قرآن برسد و لذا هر آنچه مربوط به قرآن باشد (همانند جمع آوری آن، ثواب قرائت، ختم، تفسیر، احکام و…) تنها از راه پذیرش امامت و ولایت قابل دسترسی خواهد بود. بر این اساس، اگر کسی در حال حاضر بخواهد به کتاب الهی عمل کند، تا ولایت دوازده امام معصوم علیهم السلام را نپذیرد و راه آن بزرگواران را نپیماید، نمی تواند ادعا کند که به کتاب الهی عمل کرده است؛ چرا که هیچ راهی برای رسیدن به کتاب الهی جز این راه وجود ندارد. به یقین، اهل بیت علیهم السلام همین قرآن را قرائت میکردند و به آن استدلال می نمودند و تمام روایات امامیه که در آنها استدلال قرآنی آمده از همین قرآن مجید بوده است. به همین جهت، شیعیان دوازده امامی در مورد قرآن کنونی هیچ نگرانی ندارند؛ چون در تمام زمانها به دستور امامان معصوم علیهم السلام خود که عمل بر اساس همین قرآن موجود است، پایبند بوده اند. (نک: جعفری، قرآن از تنزیل تا تدوین، صص ۶۰-۶۱)

جمع آوری قرآن در دوران ابوبکر

دیدگاه بسیاری از اندیشمندان اهل سنت چنین است که جمع آوری قرآن در زمان خلافت أبو بكر صورت پذیرفته است، اما در کیفیت و چگونگی آن با یکدیگر اختلاف دارند. اختلاف دیدگاه این اندیشمندان به سبب اختلاف در روایات وارد شده در موضوع مورد بحث است. در منابع حدیثی آنان روایت مشهور و مفصلی از زید بن ثابت نقل شده که چگونگی جمع آوری قرآن در آن دوران را شرح میدهد. (نک: بخاری، الجامع الصحیح، ج ۶، ص۷۱ و ج ۹، صص ۷۴-۷۵؛ بیهقی، السنن الکبری، ج ۲، صص ۶۰-۶۱؛ أحمد بن حنبل، المسند، ج۱، ص۲۳۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج ۵، صص۱۴۶-۱۴۹؛ سیوطى، الإتقان في علوم القرآن، ج ۱، صص ۱۶۰-۱۶۱؛ مزی، تهذیب الکمال، ج ۱۹، صص۲۰۸-۲۰۹)

در ابتدا باید گفت: مصحفِ موجود یا همان مصحفی که خلفا جمع کرده اند، ریشه اش دست نوشته های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نبوده است تا بتوان ادعا کرد حتی یک کلمه از آن آیاتی که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده از آن کم نشده باشد، بلکه ریشه اش همان جمع زید بن ثابت – قطب حرکت جمع آوری قرآن از آغاز (دوره أبوبكر) تا سرانجام (دوران عثمان) ـ است. بنابراین، همان کس که مصحف کنونی از دستش به ما رسیده، همو نیز کیفیت آن را بیان کرده است.

گفته شده نخستین اقدام بر جمع مصحفِ فعلی در زمان أبوبکر بوده است. برخی نیز گفته اند به زمان عمر کشیده شد و عمر نیز در این راستا اقدامی انجام داد. دومین یا سومین مرحله جمع آوری که شکل موجود را به آن داد زمان عثمان بود. آنچه گفته شد بر اساس تاریخ جمع آوری قرآن قطعی است، هر چند اگر کسی بخواهد سخنی بر مبنای خاصی بگوید تا هیچ غیر مسلمانی نتواند اشکال کند، می‌تواند ادعا کند که مصحفِ عثمانی کنونی در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نوشته شده است، اما چنین ادعایی با اینکه آسان است با واقعیت سازگاری ندارد.

با توجه به این نکته خواهیم گفت، برداشت کلی از مضمون روایت زید بن ثابت چنین است: پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و به خلافت رسیدن ابوبکر، کشتار أهل يمامه اتفاق افتاد که بنابر گفته اهل سنت چهارصد نفر از حافظان و قاریان قرآن در این جنگ کشته شدند. از سویی در این مدت سؤالی ایجاد شد که آیا امکان دارد خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، نه خود حافظ قرآن باشد و نه نسخه ای از قرآن آن حضرت در اختیار داشته باشد؟ لذا أبوبكر تصمیم گرفت قرآن را به این منظور گرد آورد تا چیزی در اختیار داشته باشد و در مقابل پرسشگری مربوط به قرآن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پاسخی داشته باشد (نک: جعفری، قرآن از تنزیل تا تدوین، صص۱۴۱-۱۴۳).

نکاتی از روایت زید بن ثابت

از فرازهای مختلف روایت زید بن ثابت نکات مهمی برداشت می شود؛ از جمله:

۱- پس از آنکه کشتار در جنگ یمامه قاریان و حافظان قرآن را فرا گرفت، ابوبکر برای متقاعد کردن زید بن ثابت به جمع آوری قرآن، به او میگوید:

«وَ إِنِّي أَخْشَى أَنْ يَسْتَحِرَّ الْقَتْلُ بِالْقُرَّاءِ فِي المَوَاطِنِ فَيَذْهَبَ كَثِيرٌ مِنَ القُرْآنِ»

(من بیم دارم که همین وضعیت و فراگیری در سایر موقعیت های جنگی شامل قاریان قرآن شود و با کشته شدن حافظان قرآن، آیات فراوانی نیز از بین برود).

باید گفت: چگونه می‌توان اثبات کرد که در مجموع حافظه آن چهارصد قاری و حافظ قرآن که در جنگ کشته شدند، آیات بیشتری افزون بر آنچه در زمان جمع آوری قرآن از نوشته ها و حافظه دیگران گردآوری شد، وجود نداشته است و آنچه در حافظه آنان بوده، همان است که به ما رسیده است؟

2 – أبوبکر پس از اینکه شرح ماجرا را برای زید بن ثابت بیان میکند، از قصد خود پرده برداشته و به زید چنین میگوید: «فَتَتَبَّعِ الْقُرْآنَ فَاجْمَعْهُ» (پس قرآن را تتبع کن و آن را گرد آور). زید در اینجا نقل میکند:

«فَوَاللَّهِ لَوْ كَلَّفَنِي نَقْلَ جَبَلٍ مِنَ الْجِبَالِ مَا كَانَ أَثْقَلَ عَلَيَّ مِمَّا أَمَرَنِي بِهِ مِنْ جَمْعِ القُرْآنِ» (به خدا سوگند، چنانچه جابه جایی یکی از کوه ها را به من می سپردند، بر من سنگین تر از تکلیف و بار سنگین جمع آوری قرآن که بر دوشم گذاشته اند نبود).

از این فراز آشکار میشود که زید، خود تا آن روز قرآن را جمع آوری نکرده بود؛ چرا که در غیر این صورت، آنها از آنجا که به زید اعتماد کامل داشتند باید میگفتند: قرآن خود را بیاور تا از آن نسخه برداری کنیم. اما سنگینی ای که زید از آن سخن میگوید بدان جهت بوده که حاکمان وقت به کسانی که کل قرآن نزد آنها بوده دسترسی نداشته اند. در واقع تنها کسی که به یقین کل قرآن نزد ایشان بوده و حاکمان به قرآن وی دسترسی نداشته اند، همان کسی بود که خلافت را از او گرفته اند. در آن روز همه میدانستند قرآنی که به دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نوشته میشد نزد امیر مؤمنان علیه السلام است؛ از این رو، خلفا به ناچار باید از تکه پاره های موجود که یقین به نقص آنها داشته‌اند[6]، قرآن را گردآورند.

۳- زید بن ثابت در پاسخ به آنچه أبوبکر قصد کرده بود، چنین میگوید:

«قُلْتُ: كَيْفَ تَفْعَلَانِ شَيْئاً لَمْ يَفْعَلْهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وآله وَسَلَّمَ؟» (گفتم: چگونه می خواهید کاری را انجام دهید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، آن را انجام نداده است؟).

نکته قابل تأمل در این جمله آن است که اهل سنت برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کاتبان وحیی بر می شمارند (نک: زحیلی، التفسير المنير، ج۱، ص۲۰ و ج ۲۸، ص۴۰؛ تونسي، التحرير والتنوير، ج۳۰، ص ۱۱۸؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۴، ص ۳۴۸؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۱۵۳؛ ابن جوزی، کشف المشكل من حديث الصحیحین، ج ۲، ص ۹۶)، از جمله خود زید که در ابتدای همین روایت مورد بحث آمده است. بنابراین، اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کاتبان وحی داشته، چگونه ممکن است که ایشان آیات پراکنده قرآن را در یک انبان یا پارچه و غیره گرد نیاورده باشد؟ پس این جمله چه معنایی دارد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چه کاری را انجام نداده است؟ اگر منظور این است که آن حضرت قرآن را ننوشته، این امر با مدعای آنان مبنی بر بودن کاتبان وحی سازگاری ندارد. اما چنانچه کاتبان وحی به دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هر آنچه را نازل می شد نوشته و این نوشته ها دست خلفا بوده، سنگینی ای که زید از آن سخن میگوید برای چیست؟ اگر مراد از کاری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را انجام نداده بی عنایتی به وحی بوده است، این نیز برخلاف مدعای آنهاست؛ چرا که بودن چندین کاتب وحی برای حضرت نشانه عنایت ایشان به قرآن است.

اگر منظور این باشد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پایان قرآن را اعلام نفرموده است و به همین جهت قرآن در یک مصحف که پایان آن مشخص باشد جمع نگردید، چنین سخنی صحیح است؛ چرا که پایان قرآن معلوم نبود و با رحلت آن بزرگوار و انقطاع وحی، پایان آن نیز معلوم گردید، اما خود خلفا به جز کاری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم انجام داد کار دیگری انجام ندادند، آنها تنها قرآن را در یک انبان، پارچه و غیره جمع کردند و حتی برای آن ابتدا و انتهایی ذکر نکردند. بنابراین، لازمه سخن آنان اعتراف به این است که آن کاری که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم انجام داده در دسترس آنها نبوده است.

۴- زید بن ثابت در پایان روایت میگوید:

«وَكَانَتِ الصُّحُفُ الَّتِي جُمِعَ فِيهَا الْقُرْآنُ عِنْدَ أَبِي بَكْرٍ حَتَّى تَوَفَّاهُ اللهُ، ثُمَّ عِنْدَ عُمَرَ حَتَّى تَوَفَّاهُ اللهُ، ثُمَّ عِنْدَ حَفْصَةَ بِنْتِ عُمَرَ» (صحیفه هایی که آیات قرآن در آنها جمع آوری شد نزد ابوبکر بود تا وقتی که از دنیا رفت، سپس نزد عمر تا وقتی که از دنیا رفت و پس از آن به حفصه دختر عمر رسید).

از ظاهر این گفته روشن میشود که غیر از زید بن ثابت و افرادی که او نام می برد، کسی دیگر این قرآن را ندیده است تا صحت آن تأیید شود؛ چرا که هدف ابتدایی خلفا از جمع آوری قرآن دسترسی مسلمانان به قرآن نبود، بلکه هدف آنان از این جمع آوری رفع اشکال وارد شده بر خلیفه بابت حافظ نبودن و نداشتن قرآن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. از این رو، تا قبل از جنگ یمامه و قبل از کشته شدن دوستان خلیفه (یا به تعبیری محافظان نظام جدید) که در کنار او بودند، خلیفه هر سؤالی درباره قرآن را به آنان ارجاع میداد و هیچگاه سؤال کنندگان را به أمير مؤمنان علیه السلام ارجاع نمی داد.

هنگامی که جنگ یمامه رخ داد و قاریان و حافظانی که در کنار خلیفه بوده اند کشته شدند، ارجاع دادن امکان پذیر نبود. لذا حاکمان باید به فکر چاره ای می افتادند و چیزی را جمع می کردند تا خود را از این اشکال بزرگ رها سازند. اما قاریان و حافظان بزرگ، دیگر نه از أبوبكر فرمان پذیری داشتند و نه آن گونه که منافع خلیفه اقتضا میکرد، کار را انجام می دادند، لذا جمع آوری قرآن را به زید بن ثابت سپردند؛ چون او منافع خلفا را در مسیر سیاسی به درستی میفهمید و آنها را حفظ میکرد. این همان معنای تعبیر خطاب به اوست که: «إِنَّكَ رَجُلٌ ، شَابٌ ، عَاقِلٌ، وَلَا نَتَهِمُكَ». متون تاریخی نیز این ادعا را تأیید میکنند.

از مطالب یاد شده می‌توان نتیجه گرفت که ماجرای جمع آوری قرآن در دوران خلافت أبوبكر، به جهت دسترسی و استفاده عموم مسلمانان از قرآن یا به سبب نگرانی از تحریف یا از بین رفتن قرآن و غیره نبوده، بلکه جمع آوری تنها به سبب منافع شخصی حاکمان و سرپوش گذاشتن بر اعمال آنان بوده است.

جمع آوری قرآن در زمان خلافت عثمان

نسبت به موضوع جمع آوری قرآن در زمان خلافت عثمان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی بر این باورند که قرآن توسط او گردآوری شد. بر اساس برخی دیدگاه های دیگر، عثمان تنها مسلمانان را بر یک مصحف جمع کرد و به یک قرائت وادار ساخت، اما در هر صورت ریشه قرآن در دوران خلافت عثمان، همان صحیفه های جمع شده در زمان خلافت ابوبکر بوده است.

در منابع روایی اهل سنت روایت مفصلی از انس بن مالک نقل شده که جمع آوری قرآن در دوران عثمان را توضیح میدهد (نک: بخاری، الجامع الصحیح، ج ۶، صص۱۸۳-۱۸۴؛ سیوطی، الإتقان في علوم القرآن، ج۱، صص ۱۶۴ – ۱۶۵؛ ابن أبی داود، المصاحف، ص۸۸) با بررسی این روایت، نکات بسیاری از آن استخراج میشود که در اینجا تنها به دو نکته مهم آن اشاره می شود. ۱- در روایت مورد بحث چنین آمده است: «فَأَفْزَعَ حُذَيْفَةَ اخْتِلَافُهُمْ فِي الْقِرَاءَةِ» (اختلاف قرائت مردم موجب نگرانی شدید حذیفه شد).

درباره این کلام باید گفت: ریشه ماجرا به دوران خلافت عمر بن خطاب بر میگردد، آنجا که به صحابه بزرگ، اجازه خروج از مدینه و رفتن به اطراف بلاد اسلامی را نمی داد؛ بلکه این اجازه را تنها به کسانی میداد که از سوی آنان خطری متوجه حکومت نمی شد؛ مشروط بر اینکه فقط قرآن برای مردم بخوانند و حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل نکنند. افرادی که در بلاد اسلامی منتشر شده بودند، نیز به میزان علم و شیوه یادگیری خود قرآن را آموزش میدادند. این مسأله بر میزان، کیفیت و چگونگی یادگیری دانش آموختگان اثر میگذاشت و باعث میشد سوره های قرآن به شکل متفاوت و با اختلاف در تعداد و ترتیب آیات قرائت شوند. این نکته به مرور زمان باعث اختلاف، نزاع و گاهی نیز باعث کشتار می شد. البته اهل سنت این اختلاف را ناشی از همان اختلاف در نزول قرآن بر «سبعة أحرف» میدانند، اما اختلاف در نزول قرآن بر «سبعة أحرف»، ارتباطی به اختلاف در ترتیب سوره ها و تعداد آیات ندارد. بنابراین، اگر در آن زمان یک قرآن متواتر در دست مسلمانان بود، نباید چنین اختلافی که خود اهل سنت نیز به آن اذعان دارند، به وجود می آمد. (نک: جعفری، قرآن از تنزیل تا تدوین، صص۱۸۶-۱۸۷)

۲- در جمله دیگر از روایت مورد بحث، عثمان به آن گروه سه نفره قریش که قرار بود به همراه زید بن ثابت قرآن را از صحیفه های ابوبکر نسخه برداری کنند، می گوید: «إِذَا اخْتَلَفْتُمْ أَنْتُمْ وَزَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ فِي شَيْءٍ مِنَ القُرْآنِ فَاكْتُبُوهُ بِلِسَانِ قُرَيْشٍ، فَإِنَّمَا نَزَلَ بِلِسَانِهِمْ» (اگر در آیاتی از قرآن با زید بن ثابت اختلاف کردید، آیات را به گویش قریش بنویسید؛ چرا که قرآن به گویش آنان نازل شده است).

درباره این گزارش باید گفت: ظاهراً مراد از «نسخه برداری» رونوشت است، چون قرار بود مصحف عثمان از روی صحیفه های نوشته شده در زمان خلافت أبوبكر نسخه برداری شود. به همین جهت عثمان آن صحیفه ها را از حفصه مطالبه کرد، پس نوشته ای در مقابل بوده است. در این صورت اختلافی به وجود نمی آمد تا به گویش قریش نوشته شود؛ چرا که برای اطمینان، پس از پایان کار می‌توانستند دو نسخه را با هم مقایسه کنند و از صحت نسخه نوشته شده آگاه شوند.

اما می‌توان جمله عثمان را بر این معنا حمل کرد که قریش الفاظی دارد که عرب های غیر قریش معنای آنها را نمیدانند. در این صورت اختلاف در معنای کلمه خواهد بود و اختلاف در معنا هیچ تأثیری در نوشتن کلمه نخواهد گذاشت؛ چرا که بحث در اختلاف آوای صوتی نیست، بلکه در نوشتن کلمه است که رموز خطی (شکل نوشتن حروف) یکی بوده است. بدین روی نسخ کنندگان باید کلمه را به هر شکلی که در صحیفه ها نوشته شده بود، رونوشت میکردند که در این صورت هیچ اختلافی به وجود نمی آمد.

می‌توان گفت: این سخنان تنها برای پرده پوشی از هدف اصلی گوینده است. نپذیرفتن قرآن أمير مؤمنان علیه السلام، شرکت ندادن صحابه بزرگ در این رونویسی، اعتنا نکردن به نگاشته های دیگر صحابه در این رونویسی، اختلاف مصحفهای دیگران با مصحف جمع شده، سوزاندن سایر مصحف ها و نوشته های صحابه، حذف شأن نزول ها و تأویل ها از مصحف جمع آوری شده و بسیاری از شواهد دیگر مؤید این ادعا هستند. (نک: جعفری، قرآن از تنزیل تا تدوین، صص۱۸۹-۱۹۱)

نتیجه گیری

از این نوشتار می‌توان چنین نتیجه گرفت: موضوع قطعی و مورد پذیرش فریقین این است که تمام آیات قرآن در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نگاشته شده و نزد آن حضرت نگه داری میشد؛ اما برای ادعای ترتیب آیات و قرار گرفتن آنها در یک واحد کوچک به نام سوره و ترتیب سوره ها در یک واحد کل به نام قرآن مجید و نگاشتن آنها در یک مصحف که ابتدا و انتهای آن مشخص باشد، ادله کافی و قانع کننده ای وجود ندارد و تمام ادله اقامه شده در این زمینه مورد خدشه و مناقشه قرار گرفته است. اساساً رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قائل آیات نبود، بلکه حامل و مبلغ وحی الهی بود، لذا انجام چنین کاری توسط شخص ایشان باعث تفریط در امر رسالت الهی میشد؛ چرا که اگر این کار صورت می پذیرفت، معنای آن چنین می بود که از این پس دیگر وحیی نازل نخواهد شد. چنین امری علاوه بر نامعقول بودن آن از سوی خداوند متعال، هرگز در اختیار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نبوده است.

پس بر اساس این مبنا باید کار جمع آوری و تدوین قرآن به دست جانشین امین بر دین و وحی الهی همانند خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صورت پذیرد. رسول گرامی نیز در واپسین لحظات عمر شریف خویش کار جمع و تنظیم کل آیات قرآن پراکنده در صحیفه ها، حریر، کاغذ و غیره را که نزد خود نگه داری میشد، به امیرمؤمنان علیه السلام سپرد که پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همان نوشته ها مصحف أمير مؤمنان علیه السلام شد، اما با کمال تأسف این قرآن نه به دست کسی غیر از آن حضرت رسید و نه قرآن ایشان را کسی پذیرفت.

ریشه قرآن کنونی نیز که به عثمان نسبت داده می شود، صحیفه های جمع آوری شده در زمان خلافت ابوبکر میباشد که کیفیت جمع آوری آن نیز از طریق همان جمع کنندگان شرح و توضیح داده شده است.

 

فهرست منابع

قرآن مجید

ابن أبی داود: عبدالله بن سلیمان (۳۱۶ ق)، المصاحف، تحقیق: محمد بن عبده، قاهره ـ الفاروق الحديثة، چاپ اول، ۱۴۲۳ق/۲۰۰۲م.

ابن جوزی: عبدالرحمن بن علی (۵۹۷ ق)، كشف المشكل من حديث الصحيحين، تحقیق: علی حسین البواب، الرياض – دارالوطن، چاپ اول، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.

ابن حبان: محمد بن حبان (۳۵۴ ق)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق: شعيب الأرنؤوط، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.

ابن درید: محمد بن حسن (۳۲۱ ق)، جمهرة اللغة، تحقيق: رمزی منیر بعلبکی، بیروت – دارالعلم للملايين، چاپ اول، ۱۹۸۷م.

ابن شهر آشوب: محمد بن علی (۵۸۸ق)، متشابه القرآن ومختلفه، تهران – مكتبه بوذر جمهری، ۱۳۲۸ش.

ابن عساکر: علی بن حسن (۵۷۱ق)، تاريخ مدينة دمشق، تحقيق: عمرو بن غرامة العمروى، بيروت – دارالفکر، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.

ابن فارس: أحمد بن فارس (۳۹۵ ق)، معجم مقاييس اللغة، تحقيق: عبدالسلام محمد هارون، مكتبة الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق.

ابن كثير: إسماعيل بن عمر (۷۷۴ ق)، تفسیر القرآن العظيم (تفسير ابن كثير)، تحقيق: يوسف عبدالرحمن المرعشلي، بيروت ـ دارالمعرفة، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.

ابن منظور: محمد بن مکرم (۷۱۱ ق)، لسان العرب، بيروت – دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.

أحمد بن حنبل: أحمد بن محمد (۲۴۱ ق)، المسند (مسند أحمد)، تحقيق: شعيب الأرنؤوط – عادل مرشد و…، موسسه الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۱م.

أحمد مختار: أحمد مختار عبدالحمید عمر (۱۴۲۴ق)، معجم اللغة العربية المعاصرة، بی جا، عالم الكتب، چاپ اول، ۱۴۲۹ق/۲۰۰۸م.

بخاری: محمد بن إسماعيل (۲۵۶ ق)، الجامع الصحیح (صحیح البخاری)، تحقیق: محمد زهير بن ناصر الناصر، بیجا دار طوق النجاة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.

بيهقی: أحمد بن حسین (۴۵۸ ق)، السنن الكبرى، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بيروت ـ دارالكتب العلمیة، چاپ سوم، ۱۴۲۴ق/۲۰۰۳م.

بيهقی: أحمد بن حسین (۴۵۸ ق)، شعب الإيمان، تحقيق: عبدالعلی عبدالحمید حامد، رياض – مكتبة الرشد/ بومبای هند ـ الدارالسلفية، چاپ اول، ۱۴۲۳ق/۲۰۰۳م.

تونسی: محمد طاهر بن محمد (۱۳۹۳ق)، التحرير والتنوير، تونس ـ الدار التونسية، ۱۹۸۴ق.

جعفری: محمدرضا بن نصرالله (۱۳۸۹ش)، قرآن از تنزیل تا تدوین، تحقیق: سید نصر الله موسوی منش، تهران ـ تک، چاپ اول، ۱۳۹۹ش.

جوهری: إسماعيل بن حماد (۳۹۳ ق)، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربية، تحقيق: أحمد عبدالغفور العطار، بيروت ـ دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.

خويي: أبوالقاسم بن علي اكبر (۱۴۱۳ق)، البيان في تفسير القرآن، بيروت – دارالزهراء، چاپ چهارم، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.

راغب اصفهانی: حسین بن محمد (۵۰۲ ق)، المفردات في غريب القرآن، بی جا، دفتر نشر کتاب، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

زبیدی: محمد مرتضی (۱۲۰۵ق)، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق: علی شیری، بیروت – دارالفکر، ۱۴۱۴ق/ ۱۹۹۴م.

زحيلی: وهبة بن مصطفى (۱۴۳۶ق)، التفسير المنير في العقيدة والشريعة والمنهج، دمشق – دار الفكر المعاصر، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.

سيوطى: عبدالرحمن بن أبي بكر (۹۱۱ق)، الإتقان في علوم القرآن، تحقيق: سعيد المندوب، بيروت – دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م.

شرف الدين: عبدالحسين بن يوسف (۱۳۷۷ق)، أجوبة مسائل جار الله، صيدا – مطبعة العرفان، چاپ دوم، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۳م.

طبرانی: سليمان بن أحمد (۳۶۰ ق)، المعجم الكبير، تحقیق: حمدی عبدالمجيد السلفي، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، بی تا.

فراهيدی: خليل بن أحمد (۱۷۰ق)، العين، تحقيق: مهدى المخزومي و إبراهيم السامرائي، قم ـ مؤسسه دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.

فیض کاشانی: محمد بن مرتضی (۱۰۹۱ق)، التفسير الصافي، تحقيق: حسين ،أعلمى، تهران ـ مكتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق/۱۳۷۴ش.

فیض کاشانی: محمد بن مرتضی (۱۰۹۱ق)، الوافي، تحقيق: ضیاء الدین حسینی، اصفهان – مكتبة الإمام أمير المؤمنین علی العامة، چاپ اول، ۱۴۰۶ق/ ۱۳۶۵ش.

فيومى: أحمد بن محمد (حدود ۷۷۰ ق)، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي، بيروت ـ المكتبة العلمية، بيتا.

قرشی: على أكبر بن محمد (معاصر)، قاموس قرآن، تهران – دار الكتب الإسلامية، ۱۳۵۴ش.

قمى: على بن إبراهيم (قرن ۴)، تفسير القمي، تحقيق: سيد طيب موسوی جزائری، مطبعة النجف/منشورات مكتبة الهدى، ۱۳۸۷ق.

متقی هندی: علی بن حسام الدین (۹۷۵ق)، کنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، تحقیق: بکری حیانی و صفوة السقا، بيروت – مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.

مجلسی: محمد باقر (۱۱۱۱ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تحقیق: جمعی از محققان، بيروت – دار إحياء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.

مجمع اللغة العربية (ابراهيم مصطفى – أحمد زيات – حامد عبد القادر – محمد النجار): المعجم الوسيط، قاهره – دارالدعوة، بی تا.

مزی: یوسف بن عبدالرحمن (۷۴۲ ق)، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، تحقيق: بشار عواد معروف، بيروت – موسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.

مسلم نیشابوری: مسلم بن الحجاج (۲۶۱ ق)، الجامع الصحيح (صحیح مسلم)، بیروت – دارالفکر، بی تا.

مصطفوی: حسن (۱۳۳۴ق)، التحقيق في كلمات القرآن الکریم، تهران – مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.

نسايی: أحمد بن شعيب (۳۰۳ ق)، السنن الكبرى، تحقیق: حسن عبدالمنعم شلبي، بيروت ـ مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۱م.

هيثمی: على بن أبي بكر بن سليمان (۸۰۷ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت ـ دارالكتب العلمية، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.

[1] پژوهشگر علوم اسلامی بنیاد فرهنگ جعفری mosavimanesh14@gmail.com

[2] يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ . سوره بقره، ۱۸۳/۲.

[3] إِنَّ الصَّلاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً. سوره نساء، ۱۰۳/۴.

[4] «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ لِعَلِيٍّ علیه السلام: يَا عَلِيُّ الْقُرْآنُ خَلْفَ فِرَاشِي فِي الصُّحُفِ، وَالْحَرِيرِ، وَالْقَرَاطِيسِ ، فَخُذُوهُ وَاجْمَعُوهُ وَلَا تُضَيِّعُوهُ كَمَا ضَيَّعَتِ الْيَهُودُ التَّوْرَاةَ…». (مجلسى، بحار الأنوار، ج ۸۹، ص۴۸؛ قمی، تفسیر القمي، ج ۲، ص۴۵۱؛ فیض کاشانی، التفسير الصافي، ج۱، ص۴۰؛ همو، الوافي، ج ۹، ص۱۷۸۰)

[5] دوم به لحاظ موقعیت نیست، بلکه به لحاظ شمارش است.

[6] . شاهد این مطلب آن است که بر اساس روایات اهل سنت، تا زمان عثمان، آیه ای از سوره احزاب در قرآن جمع آوری شده در دوران أبوبكر، وجود نداشت.

دیدگاهتان را بنویسید