صفحه اصلی > مقالات پژوهشی : نقش حجج الهی در پیشرفت و بهبود زندگی دنیوی بشر

نقش حجج الهی در پیشرفت و بهبود زندگی دنیوی بشر

چکیده

در جامعه امروز این تفکر شایع شده است که ادیان و حجت‌های الهی کاری به زندگی دنیوی بشر نداشته، فقط مردم را به موضوعات اخروی از قبیل خداشناسی، بهشت و جهنم و مسائلی از این دست دعوت کرده‌اند. این تلقی سبب شده است عموم مردم در برنامه‌های مربوط به زندگی دنیوی، به دنبال آموزه‌ها و معارف دینی نباشند و در نتیجه برای پیشرفت در مسائل مختلف دنیوی تنها به عقل خود رجوع کرده و خود را از حجج الهی در این زمینه مستغنی بدانند. در همین راستا این شبهه ایجاد می‌شود که دین برای امور دنیوی مردم ناقص است. ادعا این است که حجج الهی نه‌تنها در مسائل اخروی، بلکه در امور دنیوی نیز محل رجوع مردم و راهگشا هستند. به گواه تاریخ، اکثر مردمان در زمان‌های مختلف از حجج الهی روی گردانده و به ایشان رجوع نکردند؛ از همین روی، بسیاری از پیشرفت‌ها به وجود نیامد یا همراه کندی میسر شد. با این حال، حجج الهی با توجه به بسترهای موجود، راهکارها و نوآوری‌هایی در مسیر پیشرفت جامعه در زمینه‌های مختلف داشته‌اند. عدم پیروی مردم از حجج الهی، نبود زمینه و بستر مناسب، تحت‌نظر حاکمان بودن و سختی ارتباط مردم با ایشان، مانع نشد تا حجج الهی در زمینه‌های مختلف زندگی مادی بشر نقش مؤثر نداشته باشند. این پژوهش درصدد است با کاوش در روایات و داده‌های تاریخی و ارائه گزارش و تحلیل از آموزه‌ها و برنامه‌های نو و سازنده حجج الهی، نقش ایشان را در پیشبرد و ارتقای سطح دانش و رفاه زندگی بشر نشان دهد. این نوآوری‌ها و طرح‌ها در سه بخش نیازهای زیستی، ایمنی و اجتماعی مرتب شده است.

نویسندگان: علی بابازاده[1] سیدحسن طالقانی[2]

منبع:‌ فصلنامه تحقیقات کلامی، سال یازدهم، شماره چهل و یکم، تابستان 1402

واژگان کلیدی: آورده‌های دین، حجج الهی، فوائد دنیوی امامان، زندگی مادی، پیشرفت جامعه، اختراع و اکتشاف.

مقدمه

بشر امروزه همواره در حال پیشرفت و بهبود حیات دنیوی خود است. علم در موضوعات مختلف گسترش پیدا کرده و در خدمت انسان قرار گرفته تا نیازهای او را برطرف کند. با این توسعه نیازهای مربوط به زیست، ایمنی و اجتماعی بشر به مقدار قابل‌توجهی برطرف شده است. از طرفی، استفاده ناصحیح بشر از علمی که خود آن را گسترش داده، منجر به آسیب‌های جدی به زیست، امنیت و اجتماع بشر گردیده است؛ بنابراین پیشرفت علم غالباً توأم با ضرر بوده است؛ ولی آسایش و رفاه آنها باعث شده است از مضرات و صدماتشان چشم‌پوشی شود. حجج الهی با توجه به شرایط موجود جامعه خود در رفع نیازهای بشر نقش جدی و تأثیرگذار داشته و باعث پیشرفت جامعه بودند. ایشان همچنان‌که برای آخرت و معنویت مردمان تلاش می‌کردند، برای جهات دنیوی و سعادت آنها در این جهان نیز تلاش می‌کردند. پیروی‌نکردن اغلب مردم از ایشان، نداشتن حکومت ظاهری، تحت‌نظر حاکمان بودن و سختی ارتباط مردم با ایشان، مانع نشد تا حجج الهی در زمینه‌های مختلف زندگی مادی بشر نقش مفید نداشته باشند. ایشان برای بهترشدن زندگی مادی بشر نقش اساسی ایفا کردند. طبعاً نقش ایشان بدون ضرر بوده است و این نکته یکی از فرق‌های مهم آنها در تأثیرگذاری با دیگران است؛ ولی هیچگاه از این زاویه به این نقش پرداخته نشده و اثر مستقلی در این موضوع نگاشته نشده است؛ بنابراین ضرورت دارد پژوهشی به این موضوع بپردازد و نقش ایشان را از این بعد پررنگ کند. این اثر ضمن معرفی بعد جدیدی از دین و نقش حجت‌های الهی، پاسخ شبهاتی در زمینه بی‌اثر بودن حجج الهی را نیز می‌دهد. با آشکار شدن اثرات حجج الهی در زندگی مادی بشر، این تفکر که ادیان و حجت‌های الهی کاری به زندگی دنیوی بشر نداشته، فقط مردم را به موضوعات اخروی از قبیل خداشناسی، بهشت و جهنم و مسائلی از این دست دعوت کرده‌اند، برطرف خواهد شد. با جست‌وجویی که نگارنده حول موضوع مربوطه داشت، هیچ اثر مستقلی در این زمینه یافت نشد. چند کتاب در رابطه با اولین‌ها در اسلام وجود دارد؛ مانند الأوائل، ابوهلال عسکری (۳۹۵ق)، محاسن الوسائل فى معرفة الأوائل، محمد بن عبدالله شبلی دمشقی (۷۶۹ق) و الأوائل، محمدتقی تستری (۱۳۷۴). این کتاب‌ها تنها اولین‌ها را جمع‌آوری کرده‌اند و نقش حجج الهی در جهت پیشرفت جامعه در این کتاب‌ها مشاهده نمی‌شود؛ به‌عنوان مثال، مؤلفان کتاب‌های مذکور، اولین‌ها در زمینه‌های مختلف در زمان انبیا، جاهلیت، اسلام، پیامبر، صحابه و تابعین، خلفا و امرا، قضات، ادبا، شعرا، نساء و برخی از اولین‌ها در عجم را جمع‌آوری کرده‌اند.

البته الاوائل تستری کمی مفصل‌تر است و نسبت به اولین‌ها در جنگ‌ها، علوم، فرقه‌ها، صناعات، اقتصاد و سیاست، گزارشی تاریخی ارائه کرده است. یکی از اهداف مهم از برانگیخته شدن حجج الهی آوردن اعتقادات صحیح، احکام دقیق و اخلاق نیکو است.[3] حاصل شدن جامعه‌ای پیشرفته بر پایه عدالت در گرو اجرایی‌شدن این سه مهم در کنار تبعیت مطلق از حجج الهی است. حجج الهی در کنار این سه امر، با توجه به بسترهای موجود، راهکارها و نوآوری‌هایی در مسیر پیشرفت جامعه در زمینه‌های مختلف داشته‌اند. برای رسیدن به این مدینه فاضله، رجوع مردم به امام لازم است[4] و علاوه بر مسائل اخروی، در رفع معضلات مادی و بهبود و پیشرفت امور دنیوی خود نیز باید از ایشان کمک بگیرند. امام صادق (علیه السلام) در رابطه با علم صحیحی که مردم می‌توانستند از حجج الهی دریافت کنند، می‌فرماید: «اگر مردم به امامان روی نیاورند و حق آنان[5] را انکار کنند، ایشان نیز ساکت می‌شوند؛ درحالی‌که علم مردم به بقای اولی و تکاملی بسیار کمتر از آن چیزی است که نزد امامان است.» (طبرسی، ۱۴۰۳ق، ۲: ۳۳۷) ایشان در ادامه می‌فرماید: «حجج الهی مردم را به‌سوی مصالح و منافع راهنمایی می‌کنند؛ همچنین اموری که به‌وسیله آن، بقا ممکن و در ترک آن فنا به وجود می‌آید را بیان می‌فرمایند.» (همان) به گواه تاریخ و گزارش‌هایی که در کتاب‌های آسمانی و روایات دینی آمده است، بشر در طول تاریخ از حجج الهی روی گردانده و از ایشان تبعیت نکردند. از همین روی بسیاری از پیشرفت‌ها به وجود نیامد یا همراه با کندی میسر شد. این عدم پیروی مردم از حجج الهی، عدم زمینه و بستر مناسب، تحت‌نظر حاکمان جور بودن و سختی ارتباط مردم با ایشان، مانع نشد تا حجج الهی در زمینه‌های مختلف زندگی مادی بشر نقش مثبت نداشته باشند.

۱. نیازهای زیستی

۱-۱. خوراک

اولین و ضروری‌ترین نیاز انسان برای بقا و ادامه حیات، خوراک است. انسان برای رشدونمو به خوراک و برای سلامتی، به تغذیه سالم و مفید نیاز دارد. بشر با پیشرفت در این زمینه و با امتحان‌کردن انواع مختلف خوراکی‌ها، آن را گسترش و توسعه داد. حجج الهی نسبت به هر دو بخش، یعنی اصل خوراک و تغذیه سالم رفع نیاز کرده‌اند. حضرت ابراهیم (علیه السلام) اولین کسی بود که ذرت، هویج و شلغم به عمل آورد (ابن‌بابویه، ۱۳۸۵، ۲: ۵۷۵). زردآلو را نیز اولین بار یکی از پیامبران کاشت کرد (همان، ۲: ۵۷۴). حضرت ایوب (علیه السلام) اولین کسی بود که عدس کشت کرد (برقی، ۱۳۷۱ق، ۲: ۵۰۵). علامه مجلسی در مورد کشت عدس می‌نویسد: «ظاهر حدیث آن است که این دانه پیشتر نبوده و به برکت آن حضرت به ثمر رسیده است.» (مجلسی، ۱۳۸۴، ۱: ۵۶۳) این مواد علاوه بر خواص نافع و طعم جدید با تلفیق آن با دیگر خوراکی‌ها زمینه برای تنوع غذایی گوناگون شد. به‌عنوان نمونه، شکر پایه بسیار از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها است. این خوراکی توسط حضرت سلیمان (علیه السلام) تولید شد (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۱۲: ۴۹۳).[6] از طرفی برخی از نوشیدنی‌ها مانند مسکرات که باعث ازبین‌رفتن موقت قوه تعقل می‌شود، ممنوع شده است؛ زیرا علاوه بر آسیب به بدن[7] باعث فساد در زمین حتی قتل می‌شود. (ابن‌بابویه، ۱۳۸۵، ۲: ۴۷۶) همچنین حجج الهی خوردن برخی از حیوانات، مردار (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۱۲: ۲۱۱) و حیوانی در ذبح آن دستور دین رعایت نشده است[8] را به دلیل مضرات جسمی، ممنوع کردند. نسبت به بخش دوم حجج الهی دستوراتی نو در رابطه با چگونگی استفاده و خواص مواد خوراکی فرموده‌اند. این بخش بسیار مفصل و گسترده است. برای اطلاع بیشتر به دو کتاب طب‌الائمه و طب‌الرضا رجوع شود.

۱-۲. پوشاک

پوشش انسان و چگونگی آن، از نیازهای ضروری برای بقا و حیات شمرده می‌شود. حجج الهی اولین کسانی بودند که برای پوشش انسان قدم برداشتند. حضرت ادریس (علیه السلام) اولین کسی بود که خیاطی می‌کرد. قبل از ایشان مردم از پوست حیوانات بدون طراحی خاصی به‌عنوان پوشش استفاده می‌کردند (راوندی، ۱۴۰۹ق-ب: ۷۹). به نظر می‌رسد حضرت ادریس (علیه السلام) نوعی پارچه و ملزومات دوخت نیز اختراع کردند؛ ولی در گزارش‌های تاریخی نوع پارچه‌ای که از آن برای دوخت استفاده می‌کرد یا چگونگی دوخت، طراحی لباس و ملزومات خیاطی ذکر نشده است. به‌طور طبیعی، این حرفه هر چه جلوتر می‌رفت، پیشرفته‌تر می‌شد. بعدها امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای استحکام و کیفیت بیشتر دوخت به شخصی که خیاطی می‌کرد، چنین فرمودند: «نخ‌ها را محکم و درزها را باریک و سوزن‌ها را نزدیک به هم فرو کن.» (أبی فراس، ۱۴۱۰ق، ۱: ۴۲)

حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیز اولین کسی بود که لباس زیرین پوشید. ایشان زائد بر سایر البسه‌ای که می‌پوشید، لباسی دیگر که کوچک‌تر از شلوار بود به پا نمود. این جامه تا سر زانوهای وی را می‌پوشاند (ابن‌بابویه، ۱۳۸۵، ۲: ۵۸۵). در مورد پوشش پا نیز حضرت ابراهیم (علیه السلام) اولین کسی بود که نعلین پا کرد (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۱۳: ۶۸). قبل از حضرت ابراهیم (علیه السلام) مردم از چرم یا وسیله به‌عنوان پوشش پا استفاده می‌کردند. ایشان این صنعت را با طراحی نوع خاصی از کفش به نام نعلین که امروزه نیز استفاده می‌شود، گسترش داد.

۱-۳. بهداشت

بدیهی است که بشر برای ادامه حیات، طول عمر و ازدیاد نسل به بهداشت نیاز دارد. رعایت مسائل بهداشتی همواره با سلامتی انسان گره‌خورده است؛ بنابراین حجج الهی فراوان بدان سفارش می‌کردند (طبرسی، ۱۴۱۲ق، ۱: ۴۰) و در این راستا قدم برداشتند. به‌طور طبیعی با رعایت توصیه‌های بهداشتی از بروز بیماری‌های مختلف پیشگیری شده و سلامتی انسان تضمین می‌گردد. صابون را حضرت سلیمان (علیه السلام) ابداع (تستری، ۱۳۷۲: ۴۳۳) و نوره به دستور ایشان ساخته شد (طبرسی، ۱۳۷۲، ۷: ۳۵۱). از سنت‌های دیگری که حجج الهی بنا نهادند مسواک بود (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۱۳: ۱۴۹) تا جایی که امام صادق (علیه السلام) برای آن ۹ فایده بهداشتی بیان فرمودند (همان، ۱۳: ۱۵۱). از اهمیت‌دادن به مسائل بهداشتی در زمان‌های دور بسیار استفاده می‌شود که حجج الهی چه نقشی در رابطه با تأسیس و گسترش بهداشت داشتند.[9] نکته مهمی که باید بدان توجه داشت این بود که بهداشتی که حجج الهی به آن تأکید داشتند علاوه بر خاصیت پیشگیری و درمان، بدون ضرر بود. بعدها که بشر در این موارد ورود کرده و آن را گسترش داد، غالباً همراه ضرر بوده است. تغییر وسیله مسواک از چوب به پلاستیک از این موارد بود.

۱-۴. نوآوری در طب

دانش طب از علوم بسیار مهم، ضروری و کاربردی شمرده می‌شود. هدف این دانش حفظ سلامت و درمان بیماری‌ها است. طبیب به‌عنوان کسی که مسئول حفظ صحت و درمان جسم است، رسالت بسیار سنگینی بر عهده دارد. از این رو امیر مؤمنان (علیه السلام) طبیب جاهل را زندانی می‌کرد (ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۳: ۳۱)؛ زیرا تخصص و تعهد در کار پزشکی ضروری است؛ بنابراین احتیاج به علم طب همواره موردنیاز بوده و هست. حجج الهی برای رفع این نیاز نیز توصیه‌هایی فرمودند. بخشی از احادیث امامیه اختصاص در رابطه با علم طب وارد شده است و این نشان‌دهنده اهتمام حجج الهی به طب است.

۱-۴-۱. پیشگیری

موارد پیشگیری بسیار زیاد است که حجج الهی مهم‌ترین آن را کم‌خوری می‌دانند. ایشان به کم‌خوری تأکید بسیاری دارند و فوائد فراوانی را برای آن ذکر فرموده‌اند (تمیمی آمدی، ۱۴۱۰ق: ۳۲۰). توصیه و تشویق به ختنه‌کردن پسران نیز یکی دیگر از موارد پیشگیری است. حضرت ابراهیم (علیه السلام) اولین کسی بود که مردم را به ختنه امر فرمود (ابن‌بابویه، ۱۳۸۵، ۲: ۵۹۶؛ امام رضا (علیه السلام)، ۱۴۰۶ق: ۶۶). حجج الهی از زمان حضرت آدم (علیه السلام) به این مهم سفارش می‌کردند. حضرت ابراهیم (علیه السلام) اولین کسی بود که این عمل را سنت قرار داد. علم جدید نیز ختنه را بسیار پرفایده می‌داند و دانشمندان معتقدند که ختنه کردن، باعث پیشگیری از بیماری‌های مربوطه می‌شود.[10] ترکیب برخی گیاهان، استفاده برخی از میوه‌ها و توصیه به رعایت اموری دیگر نیز در پیشگیری از بسیاری بیماری‌ها مؤثر هستند.[11]

۱-۴-۲. درمان

دستورات طبی بسیار زیادی از سوی حجج الهی برای درمان انواع بیماری وارد شده است، البته اغلب مواردی که برای درمان سفارش شده است، برای فرد سالم نیز خاصیت پیشگیری دارد. حجامت یکی از مواردی است که هم اکیداً بدان توصیه شده است و هم خاصیت درمانی برای بیمار و پیشگیری برای فرد سالم دارد. حجامت انواع مختلف دارد که معروف‌ترین آن حجامت میان دو کتف است. امام رضا (علیه السلام) یکی از خواص آن را درمان تپش قلب می‌داند (امام رضا (علیه السلام)، ۱۴۰۲ق: ۵۶). علم پزشکی رایج نیز آن را تأیید کرده و اثرات فراوانی از جمله کاهش دردهای شانه، درد ناشی از آنفولانزا، درد قسمت فوقانی کمر،[12] درمان دیابت،[13] درمان زونا،[14] اثرات مثبت روی افسردگی،[15] کاهش سندرم مرگ ناگهانی نوزاد، زنده‌ماندن کودکان نارس[16] و در مجموع آن را در درمان بیش از ۵۰ نوع بیماری مؤثر دانسته است.[17]

۱-۵. مهندسی سازه‌های عظیم

مهندسی و ساخت سازه‌های عظیم از دیگر نقش‌های حجج الهی در زمینه پیشرفت در صنعت کشتی‌سازی، سدسازی و ساخت بناهای بسیار بزرگ و مواردی از این قبیل بود. حضرت نوح (علیه السلام) اولین کسی بود که کشتی بسیار عظیمی ساخت (عیاشی، ۱۳۸۰ق، ۲: ۱۴۵). ایشان برای ساخت این کشتی از چوب درخت نخل استفاده کرد (همان). این کشتی عظیم حدود ۶۰۰ متر طول، ۴۰۰ متر عرض و ۴۰ متر ارتفاع داشت (قمی، ۱۴۰۴ق، ۱: ۳۲۷). طبعاً ساخت چنین کشتی‌ای که قرار بود در طوفان‌های دریا شناور بماند، نیاز به طراحی بسیار دقیق و مهندسی پیشرفته و پیچیده‌ای داشت. بعدها حضرت سلیمان (علیه السلام) این صنعت را گسترش داد و در جنگ‌های دریایی از آن استفاده کرد (طبرسی، ۱۳۷۱، ۲: ۳۶۲). حضرت یوسف (علیه السلام) برای حفظ گندم‌ها در زمان خشکسالی دستور دادند تا سیلوهایی برای گندم درست کنند. علامه مجلسی می‌فرماید: «به نظر می‌رسد ایشان اولین کسی بودند که سیلو برای گندم درست کرد.» (مجلسی، ۱۳۸۴، ۱: ۴۹۴) حضرت ذوالقرنین (علیه السلام) اولین کسی بود که دژی محکم میان دو کوه در مقابل حمله یأجوج و مأجوج ساخت (عیاشی، ۱۳۸۰ق، ۲: ۳۴۳). ایشان این سد عظیم را از قطعات آهن و مس گداخته ساختند (کهف: ۹۴-۹۶). امروزه این مهندسی برای ساخت سد و حفظ آب استفاده می‌شود. حضرت ذوالقرنین (علیه السلام) همچنین برای نخستین بار مسجدی بسیار عظیم، طراحی کرده و ساخت. طول این مسجد ۲۰۰ متر، عرض آن ۱۰۰ متر، ارتفاع آن ۵۰ متر و پهنای دیوارش ۱۱ متر بود. کیفیت ساخت این بنای بزرگ بدین‌صورت بود که ایشان دستور دادند چون از ساختن دیوارها فارغ شدید، درون آن را از خاک پر کنید تا جایی که با دیوارها برابر شود. سپس فرمود مقداری طلا و نقره را به اندازه سر ناخن خرد کنید و با خاک‌ها مخلوط سازید. سپس دستور داد تیرهایی از مس برای سقف مسجد بسازید و روی دیوارها نصب کنید و ورقه‌هایی از مس را روی آنها بیندازید. سپس به ورقه‌ها و تیرها طوری حرارت بدهید که با هم متصل شده و بچسبند؛ به‌طوری‌که پشت بام مسجد همانند زمینی هموار درآید. سپس دستور داد فقرا بیایند و خاک‌های مخلوط با طلا را بردارند. فقرا در نقل و خالی کردن خاک‌ها از فضای درونی مسجد بر یکدیگر سرعت می‌جستند. مسجد را طبق این نقشه ساختند و فقرا خاک‌ها را بیرون بردند و سقف برجا ماند و فقرا به ثروت رسیدند (راوندی، ۱۴۰۹ق-الف، ۳: ۱۱۷۵). در زمان سلطنت و پادشاهی حضرت سلیمان (علیه السلام)، صنعت تحولی عجیب داشت. برای اولین بار فلز مس در این دوران کشف شد. خداوند در قرآن مجید می‌فرماید: «معدن مس را برای او ذوب گردانیدیم.» (سبأ: ۱۲) امروزه از مس در صنعت‌های مختلف استفاده‌های فراوانی می‌شود. این فلز، راه را برای بسیاری از پیشرفت‌ها هموار کرد. اینکه حضرت سلیمان (علیه السلام)، مس را در اختیار داشت، معلوم می‌شود که ایشان در زمینه‌های مختلفی از آن استفاده‌های فراوانی می‌کرده است. شاید به همین علت باشد که علامه مجلسی می‌نویسد: «در زمان حضرت سلیمان (علیه السلام) صنعت‌های عجیبی پیدا شد.» (مجلسی، ۱۳۸۴، ۲: ۹۶۰) از دیگر صنعت‌های زمان آن حضرت، ساخت خانه‌ای شیشه‌ای بود که روی آب تعبیه شده بود (نمل: ۴۴). این نیز از پیشرفت‌های آن زمان محسوب می‌شد.

۱-۶. کشاورزی

حجج الهی در کشاورزی نیز هم شروع‌کننده بودند و هم باعث رشد و توسعه آن شدند. در گزارش‌های تاریخی آمده است نخستین کسی که آب را در نهر جاری ساخت و به سمت زمین‌های کشاورزی هدایت کرد و درخت کاشت و به آبادانی زمین پرداخت نبیط پیامبر بود (تستری، ۱۳۷۲: ۴۳۴). با توجه به این گزارش می‌توان ادعا کرد که اولین کسی که کشاورزی را شروع کرد حضرت نبیط بود؛ زیرا مهم‌ترین و اولیات در شروع کشاورزی، مواردی است که در گزارش آمده بود. همچنین می‌توان چنین نتیجه گرفت که او به دانه برای کاشت نیز دسترسی داشته است. بعدها کشاورزی توسط دیگر حجج الهی گسترش پیدا کرد و موانع رشد سالم محصولات کشاورزی برطرف شد. اولین کسی که علت کرم‌دار شدن میوه‌ها را بیان کرد، حضرت عیسی (علیه السلام) بود. ایشان علت را چنین فرمود: «وقتی درختان را می‌کارید ابتدا خاک ریخته و سپس آب می‌ریزید؛ در حالی که این‌طور نیست، بلکه سزاوار است که اول آب پای ریشه درختان ریخته شود، سپس خاک بریزید تا در مویه‌ها کرم پیدا نشود.» (ابن‌بابویه، ۱۳۸۵، ۲: ۵۷۴) حضرت یوسف (علیه السلام) نیز اولین کسی بود که برای فاسد نشدن گندم‌ها برای مدت زمان طولانی، دستور داد گندم‌ها را از خوشه‌ها جدا نکنند (یوسف: ۴۷؛ بحرانی، ۱۳۷۴، ۳: ۱۷۲). اگر گندم را از خوشه‌ها جدا کنند، توسط سوس[18] و سایر آفات خورده می‌شود (اشکوری، ۱۳۷۳، ۲: ۵۲۵).

۲. نیازهای ایمنی

۲-۱. امور نظامی

از ضروریات هر حکومتی، تشکیل ارتشی قوی برای امنیت‌بخشی به جامعه و دفع دشمنان خارجی است. بدیهی است هر حکومتی که از جهت نظامی و امنیت داخلی قدرتمند باشد، خطرات کمتری سرزمینش را تهدید می‌کند. از روایات و گزارش‌های تاریخی، تنها ساخت ادوات جنگی و روش‌های جنگیدن توسط حجج الهی به‌خصوص امیر مؤمنان (علیه السلام) به دست ما رسیده است.

۲-۱-۱. ادوات جنگی

حضرت داود (علیه السلام) اولین کسی بود که زره ساخت (انبیا: ۸۰). آهن را فتیله می‌کرد و به‌صورت حلقه درمی‌آورد و بهم می‌بافت (طبرسی، ۱۳۷۲، ۷: ۹۲). او زره‌های فراخ می‌ساخت و حلقه‌ها را درست اندازه‌گیری می‌کرد (سبأ: ۱۱). در نتیجه هم سبک بود و هم استحکام داشت (طبرسی، ۱۳۷۲، ۷: ۹۲). قبل از حضرت داود (علیه السلام) از صفحه‌های آهن به‌عنوان زره استفاده می‌کردند؛ ولی به دلیل سنگینی زیاد توان جنگیدن از جنگجو گرفته می‌شد. در نتیجه جنگیدن برایشان سخت می‌گشت (مجلسی، ۱۳۸۴، ۲: ۹۰۰).

۲-۱-۲. شیوه‌های جنگیدن

از دیگر تأثیرهای حجج الهی در امور نظامی، شیوه‌ها و تاکتیک‌های جنگی، چگونگی تجهیز سپاه، دستورالعمل‌ها، زمان جنگ و دیگر راهکارها برای غلبه بر دشمن بود. از شیوه‌ها و تاکتیک‌های جنگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) این بود که ایشان هنگامی که لشکری را به‌سویی گسیل می‌داشت، امیری برایشان می‌گماشت و از کسان مورد اعتماد خود، شخصی را روانه می‌کرد تا از احوال آن امیر جست‌وجو کند و پیامبر را بیاگاهاند (حمیری، ۱۴۱۳ق: ۳۴۲). این کار باعث می‌شد در صورت خیانت فرماندهان، به‌سرعت اقدامات لازم انجام شود تا لشکر شکست نخورد. اما توصیه‌ها و دستورالعمل‌های جنگی بسیاری برای چگونه به جنگ دشمن رفتن از امیر مؤمنان (علیه السلام) به دست ما رسیده است که هر کدام دقیق و کارآمد محسوب می‌شوند. برخی از این دستورات از جهت تقویت روانی و نترسیدن سربازان و برخی دیگر شیوه و تاکتیک‌های جنگی بود. عمل به این دستورالعمل‌ها بود که باعث پیروزی سپاه حضرت در سه جنگ جمل، صفین و نهروان شد. امیر مؤمنان (علیه السلام) در این رابطه چنین فرمودند: «وقتی بر دشمن وارد شدید یا دشمن بر شما وارد شد، باید لشگرگاه شما در محلی بلند یا دامنه کوه‌ها یا بین رودها قرار گیرد تا شما را مدد باشد و از دسترسی دشمن جلوگیری کند. باید جنگ شما (با دشمن) از یک‌سو یا دوسو باشد؛ (زیرا لازمه جنگیدن از چند طرف پراکندگی و ضعف و شکست است). بر قله کوه‌ها و فراز تپه‌ها نگهبانانی بگمارید تا دشمن از نقطه خطر یا محلی که مورد اطمینان شما است، به شما حمله نکند. بدانید جلوداران لشگر دیدبانان ایشانند و دیدبانان جلوداران لشگر، جاسوسان هستند (یعنی باید چند تن جاسوس جلو و دیدبانان لشگر دنبال آنها و لشگر پس از ایشان بروند تا از کار دشمن آگاه بوده در هر موضوع دانسته اقدام نمایند). از پراکندگی و تفرقه بپرهیزید. هرگاه فرود آیید، همگان فرود آیید و زمانی که کوچ می‌کنید همه کوچ نمایید. چون شب فرا رسد، نیزه‌ها را گرداگرد خود (دایره‌وار) قرار دهید (تا اگر دشمن شبیخون زند، وسایل دفاع در دسترس باشد). خواب را نچشید (به خواب راحت نروید)، مگر اندک یا مانند آب در دهان گردانیدن و بیرون ریختن. (چرت بزنید نه به آسوده بخوابید شاید دشمن بیدار و درصدد شبیخون باشد).» (شریف رضی، ۱۴۱۴ق: ۳۷۱، ۳۷۲، ۹۷ و ۱۸۰)

۲-۲. قضاوت

یکی از حیاتی‌ترین مناصب حکومت، قضاوت است. چراکه خون، آبرو و اموال مردم تحت حکم قاضی است. بنابراین نسبت به انتخاب قاضی، شرایط و احکام قضاوت، باید با احتیاط و دقت لازم عمل شود تا حقی ضایع نگردد. حجج الهی در مورد این بخش با اهمیت و مسائل مربوط به آن نیز قوانینی وضع فرمودند.

۲-۲-۱. قاضی و شرایط حکم کردن

نسبت به انتخاب قاضی همچنین شرایط و حالات او در حین قضاوت حتی به جزئیات تأکید شده است. قاضی نباید یکی از دو طرف دعوا را به‌عنوان میهمان قبول کند. (ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۳: ۱۲) چرا که ممکن است این میهمانی در حکم او اثر داشته باشد. نباید عجله کند و قبل از شنیدن سخن طرفین دعوا حکم کند. (همان، ۳: ۱۳) نباید در مجلس قضاوت با کسی زمزمه کند. (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۱۴: ۶۵۵) این کار باعث می‌شود اذهان طرفین دعوا مشوش گردد. قاضی حق ندارد در حال خشم و غضب داوری کند، بلکه در صورت خشم باید از جا برخیزد و مجلس قضاوت را ترک کند و چند قدم بردارد تا غضبش فروکش کند (ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۳: ۱۴). همچنین نباید در حال گرسنگی و چرت حکم کند (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۱۴: ۶۵۲؛ ر.ک ابن‌حیون، ۱۳۸۵ق، ۲: ۵۳۷)؛ زیرا این حالات در حکم او تأثیر منفی می‌گذارد. قاضی حتی در نگاه کردن به طرفین دعوا نیز باید مساوات را رعایت کند. یعنی نباید برای هیچ‌یک خصوصیتی در نشست‌وبرخاست و تعارفات قائل باشد (ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۳: ۱۴). او باید به اخلاق نیک قضاوت کند تا نزدیکان امید بی‌جا در تجاوزکاری نبندند و بیگانگان و دشمنان هم از عدل مأیوس نشوند (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۱۴: ۶۵۲). همچنین نباید کسی را با برهنه‌کردن، ترساندن، زندانی‌کردن، تهدیدکردن (همان، ۱۴: ۲۴۵) یا کتک‌زدن مجبور به اعتراف کنند. اگر به جرمی اقرار کند، علیه او چیزی مؤثر نیست و حدّی بر او جاری نمی‌شود (ابن‌حیون، ۱۳۸۵ق، ۲: ۴۶۶). یکی از شرایط قاضی، مذکر بودن است و در شریعت اسلامی زنان نمی‌توانند به‌عنوان قاضی منصوب شوند. (ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۴: ۳۶۴) به نظر می‌رسد یکی از دلایل این محدودیت، غلبه احساس بر عقل در اغلب بانوان است. قوانین اهل بیت (علیهم السلام) با توجه به موضوع حکم به دائمی و غالبی تقسیم می‌شود. غلبه احساس بر عقل در زنان غالبی است. یعنی دید اغلب زنان به قضایا احساسی است و به‌ندرت زنانی یافت می‌شوند که عقلشان بر احساسشان حاکم باشد. بنابراین حکم هم نسبت به اکثر وضع می‌شود و از آنجا که در منصب قضاوت امور احساسی جایگاهی ندارد و این منصب جایگاه امور مهمی چون، خون، مال و آبروی مؤمن است، زنان از تصدی چنین منصبی منع شده‌اند، البته این منع نقیصه‌ای برای ایشان نیست؛ زیرا خداوند بر اساس حکمت خویش، احساس و عواطف را در زنان بیشتر قرار داده است تا در جایگاهی که در زندگی دارند، بهتر ایفای نقش کنند.[19]

۲-۳. قوانینی برای بازدارندگی از جرم

لازم است در هر حکومتی قوانینی بازدارنده از جرم وضع شود. حاصل شدن جامعه‌ای با امنیت به همراه کاهش جرم و جنایت وابسته به وضع قوانینی این‌چنینی است. این قوانین نسبت به جرم‌های مختلف شدت و ضعف پیدا می‌کند. حجج الهی در این رابطه و نسبت به کیفیت اجرای آن، قوانینی وضع فرموده‌اند. به دو نمونه مهم اشاره می‌کنیم:

۲-۳-۱. زندانی کردن

یکی از راه‌های بازدارنده از جرم، زندانی کردن است. تمامی حکومت‌ها در زندان کردن مجرم مشترک هستند. فرق در کیفیت و کمیت آن است؛ یعنی چه افرادی با چه جرمی و چه شرایطی مستحق زندان‌رفتن هستند. امیر مؤمنان (علیه السلام) می‌فرماید: «بر امام واجب است که سه گروه را حبس کند: ۱) علمای فاسق، ۲) پزشکان جاهل و ۳) کسانی که ورشکسته شده‌اند، اما هنوز از این و آن اخاذی می‌کنند و بر بدهی خود می‌افزایند یا بدهکارانی که با وجود دارایی بدهی خود را به تأخیر می‌اندازند.» (ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۳: ۳۱) از زندانی‌کردن این سه دسته، اهمیت و مسئولیت کار ایشان نیز مشخص می‌شود. در واقع سلامت اعتقادی، جسمانی و اقتصادی جامعه مرهون عهده‌داران این سه حوزه است. کسی که به‌عنوان عالم دینی شناخته می‌شود و مردم، دین را به او می‌شناسند، نباید حرکتی خلاف دین انجام دهد؛ چه بسا عموم مردم نسبت به دین بدبین شده و به انحراف کشیده شوند. طبیب جامعه نیز همین‌طور است. کار او صحت و سلامتی مردم است؛ بنابراین تخصص و تعهد در کارش ضروری است. امیر مؤمنان (علیه السلام) سه گروه دیگر را نیز زندانی می‌کرد: ۱) غاصب، ۲) کسی که مال یتیمی را به ستم خورده است و ۳) کسی که او را بر امانتی امین دانسته‌اند و او امانت را از بین برده است. اگر حضرت برای این شخص مالی می‌یافت، آن را می‌فروخت (طوسی، ۱۴۰۷ق، ۶: ۲۹۹). سیره امیر مؤمنان (علیه السلام) در برخورد با زندانیان این‌گونه بود که از بیت‌المال آنان را اطعام می‌داد (همان، ۶: ۱۵۳). ایشان در جایی فرمود: «احسان به زندانی بر زندانبان واجب است.» (حمیری، ۱۴۱۳ق: ۸۷) از آنجا که حضرت برای احسان به زندانی از کلمه وجوب استفاده می‌کنند، اهمیت احسان بر زندانی روشن می‌شود. ایشان همچنین نسبت به لزوم نفقه مرد به زن می‌فرمود: «مرد بر دادن نفقه به همسرش مجبور می‌شود، اگر انجام ندهد زندانی می‌گردد.» (ابن‌اشعث، بی‌تا: ۱۰۹) امیر مؤمنان (علیه السلام) پیوسته شهادت‌دهنده به باطل (دروغ) را دستگیر می‌کرد، اگر بازاری بود به بازارش می‌فرستاد تا او را بگردانند، پس از آن چند روزی زندانی‌اش می‌کرد، سپس او را آزاد می‌ساخت (طوسی، ۱۴۰۷ق، ۶: ۲۸۰). پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد اتهام قتل، متهم را شش روز زندانی می‌کرد. اگر اولیای مقتول شاهد و دلیلی می‌آوردند، به آن حکم می‌فرمود، وگرنه متهم را آزاد می‌نمود (همان، ۱۰: ۱۷۵).

۳. نیازهای اجتماعی

۳-۱. حقوق و روابط اجتماعی حاکم و رعیت

برای نظم و عدم هرج‌ومرج در امور حاکم و رعیت، نیاز به تنظیم حقوقی در این رابطه است. حجج الهی بر این حقوق تأکید داشتند و برنامه‌های حکومتی خود را بر اساس این حقوق استوار می‌کردند. امام باقر (علیه السلام) در این رابطه چنین می‌فرماید: «حق امام (و حاکم جامعه) بر مردم این است که از او بشنوند و فرمان برند. حق رعیت بر امام، آن است که (بیت‌المال را) میان آنها برابر تقسیم کند و با رعیت به‌عدالت رفتار کند.» (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۲: ۳۴۲) از این رو، اگر امام حقوق مردم – که مهم‌ترین آن تقسیم عادلانه بیت‌المال است – را به شکل صحیح انجام دهد و در مقابل، رعیت تابع فرامین حاکم جامعه باشند، مشکلات و ناخشنودی‌های حاکم و رعیت از بین خواهد رفت.

۳-۱-۱. چگونگی تقسیم بیت‌المال

از دیگر نقش‌های حجج الهی، اصلاح روش تقسیم بیت‌المال بود. از آنجایی که بیت‌المال حق عموم مردم است، حاکم جامعه باید نهایت دقت خود را جهت رعایت عدالت و مساوات در تقسیم آن به کار گیرد و در موارد مصرف آن بسیار دقت کند. بنابراین بیت‌المال طبق صلاح و تصمیم حاکم باید هم در منافع عمومی جامعه صرف شود هم سهم هر شخص جدا پرداخت شود.[20] از گزارش‌های موجود در احادیث فقط روش تقسیم بیت‌المال توسط امیر مؤمنان (علیه السلام) به دست ما رسیده است. با شروع خلافت حضرت، ایشان در تقسیم بیت‌المال شیوه خلفا را ملغی و روش پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در دستور کار گرفتند. روش پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آغاز بر عدالت‌محوری و مساوات بود؛ ولی عمر در زمان خلافتش می‌گفت کسانی که سوابق اسلامی نصیب آنان گشته را بر دیگران مقدم می‌دارم و به آنان مبلغ بیشتری می‌دهم. خلفا بیت‌المال را بر سبیل ارث تقسیم می‌کردند؛ یعنی همان‌طور که در ارث، نزدیکان بیشتر سهم می‌برند، کسانی هم که سابقه بیشتری داشتند، سهم بیشتری می‌بردند (طوسی، ۱۴۰۷ق، ۶: ۱۴۶). طبیعتاً بازگشت روش تقسیم بیت‌المال به زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر اشراف‌زادگان سنگین بود؛ از همین رو بر امیر مؤمنان (علیه السلام) سخت اعتراض می‌کردند و باعث مشکلاتی بر حضرت شدند. با این حال، حضرت از شیوه خود دست برنداشتند. اصلاح تقسیم بیت‌المال باعث شد تا در زمان خلافت اندک ایشان، وضع معیشتی عموم جامعه سامان یابد و اختلاف طبقات اقتصادی کم شود. امیر مؤمنان (علیه السلام) بیت‌المال را یکسان بین مردم تقسیم می‌فرمود؛ به‌طوری‌که میان غنی و ندار، آزاد و برده سیاه فرقی قائل نمی‌شد (مفید، ۱۴۱۳ق-الف: ۱۵۱). به طلحه و زبیر که از اشراف بودند، همان مقدار می‌داد که به برده آزاد شده داده بود. وقتی با تندی به ایشان گفتند که چرا در تقسیم بیت‌المال میان همه مساوات برقرار می‌کند و سابقه و شرافت افراد را در نظر نمی‌گیرد، ایشان فرمود: «آیا به من امر می‌کنید تا با ستم‌کردن در حق کسانی که بر آنان حکومت دارم، پیروزی بجویم؟!» (شریف رضی، ۱۴۱۴ق: ۱۸۳؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: طوسی، ۱۴۰۷ق، ۶: ۱۴۶؛ ۱۰: ۱۵۱؛ مفید، ۱۴۱۳ق-ب: ۱۷۵؛ شریف رضی، ۱۴۱۴ق: ۳۷۷؛ ابن‌حیون، ۱۳۸۵ق، ۱: ۳۸۴؛ طوسی، ۱۴۱۴ق: ۴۰۴ و ۶۸۶؛ دیلمی، ۱۴۱۲ق، ۲: ۳۲۱؛ کلینی، ۱۴۲۹ق، ۱۵: ۱۷۵؛ ثقفی، ۱۳۹۵ق، ۱: ۴۵، ۵۱، ۵۲، ۵۴، ۵۵، ۵۸، ۶۳، ۶۴، ۶۶ و ۷۰)

۳-۱-۲. برخورد با خیانت‌کاران

حجج الهی در مورد کیفیت مجازات فردی که در یکی از بخش‌های حکومتی، خیانتی کرده یا حقی را ضایع ساخته است، دستور می‌فرمودند نسبت به کار خلافی که مرتکب شده است، مجازات شود تا دیگران طمع در خیانت نکنند. در دوران حکومت امیر مؤمنان (علیه السلام) به آن حضرت خبر رسید که ابن‌هرمه، مأمور حکومتی ناظر بر بازار اهواز، مرتکب خیانتی شده است. حضرت پس از اطلاع، به رفاعه، فرماندار خود در اهواز نوشت او را به‌سختی و به‌کیفیتی که حضرت بیان فرمودند مجازات کن (ابن‌حیون، ۱۳۸۵ق، ۲: ۵۳۲). بنابراین برخورد و مجازات شدید با خائنان اموال مردم، راه را بر خیانت‌های بعدی می‌بندد و سبب می‌شود انگیزه و جرأت عُمال حکومتی بر خیانت نیز سرکوب گردد.

۳-۱-۳. استثناءهای پرداخت بدهی و بدهکار ورشکسته

از دیگر اموری که حجج الهی بدان دستور می‌فرمودند این بود که برخی از اموال بدهکار از پرداختی‌های بدهی او استثناء می‌شود. یکی از آن موارد خانه بدهکار است. بنابراین بر بدهکار لازم نیست که خانه‌اش را برای پرداخت بدهی بفروشد. همچنین حاکم یا طلبکار نیز حق ندارند خانه بدهکار را مصادره کنند (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۹: ۵۸۹ و ۵۹۴ و ۱۰: ۲۹۳؛ ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۳: ۱۹۰). این مسئله آنجا با اهمیت می‌شود که امام صادق (علیه السلام) به برید عجلی که از ایشان پرسیده بود من به یتیمان بدهکارم و می‌ترسم که اگر مزرعه‌ام را بفروشم، دست‌خالی بمانم، فرمود: «مزرعه‌ات را نفروش، بلکه بخشی از آن را بفروش و مقداری از بدهی را پرداخت کن و بخشی را نگه دار.» (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۹: ۵۸۹) اگر خانه بدهکار بزرگ است؛ به‌طوری‌که صاحب آن می‌تواند به بخشی از آن بسنده کند، وظیفه دارد در همان مقداری که نیاز دارد، ساکن شود و با بقیه آن بدهی‌اش را بپردازد. همچنین اگر خانه‌ای ارزان‌تر برای وی کافی و در شأن او است، باید خانه گران را بفروشد و با بهایش خانه‌ای برای سکونت خریداری کند و با باقیمانده آن بدهی‌اش را بپردازد (ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۳: ۱۹۰؛ طوسی، ۱۴۰۷ق، ۶: ۱۹۸). یکی دیگر از استثناءهای بدهی خوراک بدهکار است. بر بدهکار لازم نیست از خوراک معمول و در شأنش صرف‌نظر کند و طلبش را بپردازد (طوسی، ۱۴۰۷ق، ۶: ۱۹۴). از دیگر فرمایش‌های حجج الهی، طریقه برخورد با بدهکار ورشکسته است. امیر مؤمنان (علیه السلام) بدهکار را بازداشت می‌کرد، آنگاه درباره او تحقیق می‌کرد. اگر مال داشت، به طلبکار می‌پرداخت و اگر مالی نداشت، به آنان می‌فرمود اگر می‌خواهید او را اجیر کنید (همان، ۶: ۱۹۶ و ۶: ۳۰۰)، البته این مورد برای وقتی است که بدهکار مانعی نمی‌بیند تا خودش به جای بدهی برای طلبکار کار کند؛ ولی قاعده کلی همان بود که سابق عرض شد؛ یعنی طلبکار باید به بدهکار مهلت دهد. اگر باز مالی به دست نیاورد و شرایط پرداخت از بیت‌المال را داشت، بدهی را امام از بیت‌المال می‌پردازد.

۳-۱-۴. حقوق بازنشستگی

از نوآوری‌هایی که امیر مؤمنان (علیه السلام) برای دنیا به یادگار گذاردند، پایه‌گذاری حقوق بازنشستگی و ازکارافتادگی بدون پرداخت حق بیمه بود. ایشان در کوچه‌ها راه می‌رفت که دیدند پیرمرد کور سالخورده‌ای از مردم گدایی می‌کند. حضرت از مردمی که پیرامون او بودند، پرسید: این کیست؟ گفتند: ای امیرمؤمنان پیرمردی مسیحی و از کار افتاده است. امام با عصبانیت فرمود: «تا جوان بود، از او کار کشیدید و حالا که پیر شده رهایش کردید؟» سپس برای آن مرد از بیت‌المال به‌صورت مادام‌العمر مقرّری تعیین نمودند (طوسی، ۱۴۰۷ق، ۶: ۲۹۳). امروزه همین سیاست حضرت به‌صورت بیمه بازنشستگی در تمام ممالک جهان پیاده شده است.

۳-۱-۵. مستحقان وام از بیت‌المال

از مهم‌ترین مسائلی که حاکم جامعه باید بدان بپردازد و قانونی دقیق برای آن وضع کند، مستحق وام از بیت‌المال است. این قانون باید به شکلی باشد که وام به صاحب واقعی آن برسد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) یکی از مستحقان وام را کسی می‌داند که بیش از چهل روز گوشت نخورده است و توان خرید آن را ندارد (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۱۲: ۴۲۰). امام صادق (علیه السلام) علت استحقاق او را عوارض سوء اجتماعی می‌داند؛ زیرا کسی که ۴۰ روز خوردن گوشت را ترک کند، بدخلق شده و عقلش فاسد می‌شود (ابنابسطام، ۱۴۱۱ق: ۱۳۹). بدیهی است مردمی که به علل مختلف توان خرید گوشت را ندارند، بدخُلق شده و به‌تبع، آثار بد آن در خود شخص، خانواده و جامعه پدید می‌آید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای دفع این آثار و سلامت روانی جامعه چنین دستوری دادند. بنابراین ریشه یکی از رفتارهای مخاطره‌انگیز جامعه، نتیجه توجه نداشتن به همین نکته است.

۳-۱-۶. شرایط وام و برخورد حاکم با بدهکاران

حجج الهی بسیار به قرض دادن تأکید داشتند تا جایی که قرض دادن را بر صدقه ترجیح می‌دادند. (ابن‌بابویه، ۱۴۰۶ق: ۱۳۸) از طرفی چون این عمل محل خلف وعده و اختلاف است، تدوین قانونی هم برای آن ضروریست. از این رو حجج الهی برای آن قوانینی برشمردند: نوشتن سند (بقره: ۲۸۲ و ۲۸۳ و ابن‌بابویه، ۱۳۸۵، ۲: ۵۵۳)، مهلت دادن به بدهکار تنگدست (ابن‌بابویه، ۱۴۰۶ق: ۱۳۹) از جمله این قوانین است؛ ولی مهم‌ترین آن این است که بر امام و حاکم جامعه با شرایطی که ذکر می‌شود لازم است بدهی بدهکارانی که توان پرداخت دین خود را ندارند، بپردازد. احادیث فراوانی وجود دارد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیر مؤمنان (علیه السلام) که حکومت ظاهری را در اختیار داشتند، به این روش عمل می‌کردند. اگر بدهکار یا کسی که از بیت‌المال وام گرفته است، از دنیا برود بر حاکم و امام جامعه لازم است بدهی او را پرداخت کند. امام کاظم (علیه السلام) در این زمینه می‌فرماید: «اگر کسی در به دست آوردن روزی‌اش شکست خورد و موفق به تحصیل آن نشد، به حساب خداوند و پیامبر برای قوت و غذای خانواده‌اش وام بگیرد. پس اگر توان پرداخت آن را نداشت و از دنیا رفت، امام و پیشوای جامعه، باید آن را بپردازد و اگر نپردازد، حاکم گناهکار است؛ زیرا خداوند در قرآن می‌فرماید: همانا صدقات (زکات) برای تهیدستان، بینوایان، کارگزاران آنان، جلب قلوب کافران، آزادی بردگان و بدهی‌وامداران است.» (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۹: ۵۸۰؛ توبه: ۶۰) یکی از آن موارد، دادن بدهی بدهکاران است. البته با شرایطی که امام رضا (علیه السلام) در روایت مفصلی، بخشی از آن را بیان می‌فرماید (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۹: ۵۸۱ و ۲: ۳۴۹). شرط دیگر پرداخت بدهی بدهکار توسط امام این است که در راه اسراف و فساد مصرف نکرده باشد. در این زمینه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «هر مؤمنی که بمیرد و وامی به جا گذارد که در اسراف و فساد نبوده باشد، بر امام است که آن را بپردازد و اگر نپرداخت گناهش بر او است؛ زیرا خدا در قرآن می‌فرماید: همانا صدقات برای تهیدستان، بینوایان، کارگزاران آنان، جلب قلوب کافران، آزادی بردگان و بدهی‌وامداران است و او از قرض‌داران است و نزد امام سهمی دارد و اگر امام آن را نگه دارد گناهش بر او است.» (همان، ۲: ۳۴۷) (برای اطلاع بیشتر ر.ک: طوسی، ۱۴۰۷ق، ۶: ۲۱۱؛ کلینی، ۱۴۲۹ق، ۲: ۳۴۷). امیر مؤمنان (علیه السلام) درباره بدهکاری که در پرداخت بدهی‌اش کوتاهی کرده بود، حکم کرد که وی را زندانی کنند؛ سپس به وی دستور دهند تا اموالش را میان طلبکاران تقسیم کند و اگر از انجام این کار خودداری کند، بخشی از اموالش فروخته و میان طلبکاران تقسیم می‌شود (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۶: ۲۳۲). البته این برای شخصی است که توان پرداخت بدهی را دارد و عمداً طلبش را پرداخت نمی‌کند. (برای اطلاع بیشتر نسبت به حقوق و روابط اجتماعی حاکم و رعیت ر.ک: مجلسی، ۱۴۰۳ق، ۲۷: ۲۴۲).

۳-۲. تجارت

از اموری که حجج الهی بدان اهتمام ورزیده و مردم را ترغیب و تشویق بدان فرمودند، تجارت و دادوستد است. اهمیت کسب‌وکار تا آنجا مهم شمرده شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «من دشمن دارم آن کس را که کار را ترک کند و دهان به روی آسمان بگشاید و بگوید: خداوندا، مرا روزی ده.» (ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۳: ۱۹۲) از آنجایی که غالباً تجارت محل نزاع و اختلاف فراوان است؛ وضع قوانینی برای آن ضروری می‌شود. حجج الهی در این رابطه نیز قوانینی برای پیشگیری از اختلاف و عدم زیان فروشنده و خریدار وضع کردند و دستور به یادگیری آن دادند. امیرالمؤمنین بر فراز منبر دو مرتبه فرمودند: ای گروه تجار، اول یاد گرفتن احکام معاملات، بعد تجارت. (همان، ۳: ۱۹۴) نتیجتاً با اعمال این قوانین زمینه‌های فساد و سرقت در معاملات کاسته می‌شود. این ضوابط در غالب سه بخش آداب و قواعد تجارت، قوانین فسخ معامله و معاملات ممنوع آورده و تحلیل می‌شود.

۳-۲-۱. آداب و قواعد تجارت

برای جلوگیری از اختلاف در معاملات، تنظیم سند و شاهد گرفتن بر آن لازم است (بقره: ۲۸۲ و ۲۸۳). حضرت آدم (علیه السلام) اولین کسی بود که برای جلوگیری از اختلاف در معاملات، دستور نوشتن سند داد (ابن‌بابویه، ۱۳۸۵، ۲: ۵۵۳). پیمانه و ترازو از ابزاری بود که حجج الهی آن را وارد معاملات کردند. این کار سبب شد تا معامله دقیق باشد و کسی متضرر نشود. اوّل کسی که پیمانه و ترازو ساخت و از آن استفاده کرد، حضرت شعیب بود (راوندی، ۱۴۰۹ق-ب: ۱۴۲). بعد از گذشت قرن‌ها هنوز پیمانه و ترازو کاربرد دارد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یادگیری و عمل به پنج شرط منع ربا، منع سوگند، پنهان‌نمودن عیب کالا، مدح کالا هنگام فروش و پست کردن آن هنگام خرید برای کسی که می‌خواهد وارد معامله شود را لازم دانستند. ایشان تأکید کردند هر کس این پنج شرط را رعایت نکند، نه بخرد و نه بفروشد (ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۳: ۱۹۴). پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در خصوص معامله و سودخواهی با منزل شخصی، مزرعه و آب، چنین فرمودند: «هر کس خانه‌ای را بفروشد و پولش را در خرید خانه دیگری مصرف نکند، برای وی برکت نخواهد داشت.» (ابن‌ابی‌جمهور، ۱۴۰۵ق، ۱: ۱۰۸) این سفارش پیامبر راه‌حل بسیاری از مشکلات است؛ چرا که اگر شخصی منزلش را بفروشد و خانه‌ای دیگر تهیه کند، خوب است؛ ولی اگر پول فروش خانه‌اش را در راه تجارت مصرف کند، خطر بزرگی مرتکب شده است؛ زیرا ممکن است از آن تجارت سالم خارج نشود و خانه‌اش را از دست بدهد و زیان ببیند. در مورد فروش مزرعه و آب هم حضرت صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «اگر با آن مال، مثلش را خریداری نکند، پولش نابود می‌شود.» (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۹: ۵۷۴) دو نکته در اینجا وجود دارد: اولاً باید توجه داشت که منع امام غالبی است؛ یعنی کسانی که برای ثروت و سود بیشتر منزل خود را می‌فروشند هم دچار نگرانی و اضطراب شده و هم خطر بزرگی می‌کنند و احتمال از دست دادن آن زیاد است. ثانیاً این توصیه برای کسانی است که بیش از یک خانه، مزرعه یا آب ندارند. امیر مؤمنان (علیه السلام) هر روز اول صبح به بازار می‌رفت، بر سر هر رهگذری می‌ایستاد و فریاد می‌زد: «ای جماعت تجار با روی خوش، زبان نرم و حسن خلق با مشتریان و مراجعه‌کنندگان روبه‌رو شوید. خود را با بردباری بیارایید و از ستم دوری کنید. با مظلومان انصاف داشته باشید. به ربا نزدیک نشوید. پیمانه و وزن را درست حساب کنید. حق کسی را کم نداده و در زمین فساد راه نیندازید.» (ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۳: ۱۹۳) امام صادق (علیه السلام) برای رواج کسب‌وکار صنعت‌گر سه خصوصیت مهارت، امانت و رضایت خریدار را لازم دانستند (ابن‌شعبه حرانی، ۱۴۰۴ق: ۳۲۲). امام کاظم (علیه السلام) فروش در مکان‌های سایه و کم نور را غش و فریب در معامله می‌دانستند (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۱۰: ۴۷). بنابر فرمایش امام به نظر می‌رسد معامله کردن با نور فروان نیز فریب و غش در معامله باشد؛ چرا که با روشنایی بیش از حد، کالا را در نظر خریدار بهتر جلوه می‌دهد و توجه او را بیشتر جلب می‌کند؛ در حالی که واقعیت کالا این‌گونه نیست.

۳-۲-۲. قوانین فسخ معامله

حجج الهی برای حفظ حقوق و عدم ضرر فروشنده و خریدار نسبت به فسخ معامله قوانین دقیقی وضع کردند. با شرایطی که ذکر می‌شود، هر کدام از فروشنده و خریدار حق فسخ دارند: ۱. تا زمانی که فروشنده و خریدار محل دادوستد را ترک نکردند، هر کدام حق فسخ دارند. به‌محض ترک محل معامله، حق فسخ برای طرفین از بین می‌رود، مگر اینکه از حقوق دیگر که ذکر می‌شود برای فسخ استفاده شود. ولی اگر کالای مورد معامله، حیوان باشد، خریدار تا سه روز حق فسخ دارد (همان). در دو صورت حق فسخ همیشه وجود دارد: اول، اینکه کالای مورد معامله معیوب باشد. دوم، اینکه در حین انجام عقد شرط کنند که هر زمان صلاح دیدند، معامله را فسخ کنند. ۲. اگر فروشنده، کالا را به قیمت بسیار زیادی بفروشد مشتری حق فسخ دارد (ابن‌حیون، ۱۳۸۵ق، ۲: ۳۱). ۳. اگر کسی کالایی خریداری کند، اما نه کالا را تحویل بگیرد و نه بهای آن را بپردازد، در این صورت خریدار و فروشنده تا سه روز باید تکلیف معامله را روشن کنند. اگر خریدار طی سه روز بهای کالا را بپردازد و جنس را تحویل بگیرد، معامله قطعی می‌شود؛ ولی اگر نیاید، بعد از سه روز حقی نسبت به کالا ندارد (طوسی، ۱۴۰۷ق، ۷: ۲۲). از آداب فسخ معامله این است که اگر خریدار به هر دلیلی قصد فسخ معامله را داشت، فروشنده در صورت تمایل قبول کند (ابن‌بابویه، ۱۴۱۳ق، ۳: ۱۹۶)، حتی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به حکیم بن حزام اجازه تجارت نداد تا اینکه به ایشان تضمین داد که معامله شخص پشیمان را فسخ کند (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۱۰: ۱۸).

۳-۲-۳. معاملات ممنوع

تنوع در معاملات بسیار زیاد است. غالب این دادوستدها به ضرر خریدار و در برخی موارد به ضرر فروشنده است. حجج الهی با ممنوع‌شمردن برخی این معاملات، از ضرر در معامله جلوگیری کردند. یکی از این معاملات ممنوع، دادوستد به‌صورت ربوی است (همان، ۹: ۷۵۵). به‌طور مسلم ربا، ظلم در حق قرض‌گیرنده است. از طرفی، قرض‌دهنده اگر ربا ندهد، سودی نمی‌برد؛ بنابراین خسارت می‌بیند. در صورت خسارت بایع، حجج الهی می‌فرمایند: «بایع ضرر نمی‌کند؛ چون با معامله کردن بدون ربا، احسان و نیکی به هم‌نوعش کرده است.» (همان، ۹: ۷۵۲) در واقع حجج الهی به این نوع دادوستد به دید معامله نگاه نمی‌کردند و همواره تأکید به قرض‌دادن می‌کردند و برای سودخواهی به معاملات دیگر تشویق می‌کردند؛ ولی مردم چون دنبال سود بی‌زحمت بودند، ربا می‌دادند؛ بنابراین تجارت و کسب را ترک می‌کردند و در پی تولید مایحتاج زندگی خود نمی‌رفتند. پس خداوند ربا را حرام فرمود تا مردم به‌سوی تجارت و خریدوفروش بشتابند و قرض بی‌بهره میانشان باقی بماند (ابن‌بابویه، ۱۳۸۵، ۲: ۴۸۲ و ۴۸۳).

۳-۳. تنظیم نظام مالی نوین

از ابداعات مالی حجج الهی، ساختن نظام خمس، زکات و مالیات است. ثمره ساختن این نظام مالی، کاهش اختلاف طبقات اقتصادی مردم و از بین رفتن فقر در جامعه است. در واقع با این شیوه بخش اندکی از مازاد اموال ثروتمندان به فقرا می‌رسد؛ طوری‌که نه از ثروت ثروتمندان کاسته می‌شود و نه فقرا با تنگدستی دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

۳-۳-۱. خمس

کیفیت گرفتن و مصرف خمس بدین‌صورت است که ثروتمندان یک‌پنجم از مازاد منفعت کسب خود را به این شرط که یک‌سال از آن بگذرد و مصرف نکنند، به امام می‌دهند. این مبلغ باید به دو بخش تقسیم شود. یک قسمت آن به امام می‌رسد و ایشان در هر امری که صلاح ببیند، مصرف می‌کند و بخش دیگر، به سادات یتیم یا سید فقیر یا سید در راه مانده می‌رسد؛ بنابراین سادات سهمی در صدقه واجب و همچنین زکات ندارند (طوسی، ۱۴۰۷ق، ۴: ۱۲۷).

۳-۳-۲. زکات

مورد دیگر زکات است. زکات نیز مانند خمس سهمی در کاهش فقر دارد؛ چون باعث می‌شود که زاد و توشه مستمندان از این طریق باشد (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۷: ۱۱). زکات از نه شیء گرفته می‌شود که عبارت است از: طلا، نقره، شتر، گاو، گوسفند، گندم، جو، خرما و کشمش. اگر این نه شیء به حد و نصاب خاصی برسند، بر صاحبان آنان لازم است که مقداری از آن را به امام و حاکم جامعه بدهند. مصارف زکات: فقرا، مساکین،[21] کارگزاران زکات، کسانی که (با گرفتن زکات) دلهایشان به اسلام الفت می‌پذیرد، (آزادی) بردگان، (پرداخت دیون) بدهکاران، (انجام هر کار خیری) در راه خدا و کسی که در راه مانده است و پولی برای برگشت به وطنش ندارد، است (توبه: ۶۰). اگر زکات به مقداری برسد که تمام زیرمجموعه خود را پوشش دهد، هر بخش سهم خود را می‌برد؛ ولی اگر مقدار آن کم باشد، امام جامعه با صلاحی که می‌بیند در امور ضروری‌تر صرف می‌کند.

۳-۳-۳. مالیات

مورد بعدی مالیات یا همان خراج است. این مبلغ از اهل ذمه (غیرمسلمانانی که با شرایطی در حکومت اسلامی زندگی می‌کنند) گرفته می‌شود. حاکم جامعه در ازای دادن امنیت، رفاه و دیگر امکانات، از زمین کشاورزی آنان یا از خودشان به‌قدری که توان پرداخت دارند، مالیات دریافت می‌کند (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۷: ۱۹۸ و ۲۰۰). بنابراین مالیات مخصوص اهل ذمه است و از مسلمانان گرفته نمی‌شود؛ همان‌طور که خمس و زکات مخصوص مسلمانان است و از اهل ذمه دریافت نمی‌شود.

نتیجه‌گیری

از آنچه گذشت، این نتایج به دست می‌آید که اگر مردم بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، مسیر درست را انتخاب می‌کردند و به امیر مؤمنان (علیه السلام) به‌عنوان وصی پیامبر رجوع می‌شد، قضیه فرق می‌کرد و تحولی اساسی در علوم مختلف به دست امامان صورت می‌پذیرفت. در نتیجه، مردم نه‌تنها به سعادت اخروی می‌رسیدند، بلکه دنیاشان نیز آباد می‌شد؛ ولی چنین نشد و مردم از برگزیده الهی حمایت نکردند. به همین جهت حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود بدانید که به‌جای شیر، خون تازه و زهر کشنده خواهید دوشید. همین اتفاق هم افتاد. با این حال، حجج الهی با توجه به بسترهای موجود، نقش مهمی در پیشرفت و بهبود جامعه و مردم ایفا کردند. بسیاری از اموری که مربوط به پیشرفت، آبادانی جامعه و حیات دنیوی مردم است، را کسی غیر از حجج الهی توان اجرای آن را ندارد؛ چرا که به‌یقین می‌توان گفت هیچ حکومتی عاری از نقص و عیب نبوده و به‌دنبال آن عدم‌رضایت عمومی را در پی داشته است؛ بنابراین منحصراً کسانی می‌توانند حکومتی بدون نقص به همراه عدالت اجتماعی و رضایت عمومی داشته باشند که خلیفه الهی و حجت الله باشند.

منابع

قرآن مجید.

شریف الرضی، محمد بن حسین (۱۴۱۴ق)، نهج‌البلاغه، محقق و مصحح: صبحی صالح، قم، هجرت.

  1. ابن ابی‌جمهور، محمد بن زین‌الدین (۱۴۰۵ق)، عوالی اللئالی، محقق و مصحح: مجتبی عراقی، قم، دار سیدالشهداء.
  2. ابن‌اشعث، محمد بن محمد، (بی‌تا)، الجعفریات، تهران، مکتبة النینوی الحدیثة.
  3. ابن‌بابویه، محمد بن علی (۱۳۷۸)، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، تهران، جهان.
  4. __________ (۱۳۸۵)، علل الشرائع، قم، داوری.
  5. __________ (۱۴۰۳ق)، معانی الأخبار، محقق و مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
  6. __________ (۱۴۰۶ق)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دارالشریف الرضی.
  7. __________ (۱۴۱۳ق)، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
  8. __________ (۱۳۶۲)، الخصال، قم، جامعه مدرسین.
  9. ابنابسطام، عبدالله و حسین، (۱۴۱۱ق)، طب الأئمة (علیهم السلام)، محقق و مصحح: محمدمهدی خرسان، قم، دارالشریف الرضی.
  10. ابن‌حیون، نعمان بن محمد مغربی، (۱۳۸۵ق)، دعائم الإسلام، محقق و مصحح: آصف فیضی، قم، آل البیت (علیهم السلام).
  11. ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، (۱۴۰۴ق)، تحف العقول، محقق و مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین.
  12. ابن‌طیفور، احمد بن أبی طاهر، (بی‌تا)، بلاغات النساء، قم، دارالشریف الرضی.
  13. ابن‌فارس، أحمد بن فارس، (۱۴۰۴ق)، معجم مقاییس اللغة، محقق و مصحح: عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
  14. اشکوری، محمد بن علی (۱۳۷۳)، تفسیر شریف لاهیجی، تهران، دفتر نشر داد.
  15. بحرانی، سیدهاشم (۱۳۷۴)، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه بعثه.
  16. برقی، احمد بن محمد بن خالد، (۱۳۷۱ق)، المحاسن، محقق و مصحح: جلال‌الدین محدث، قم، دارالکتب الإسلامیة.
  17. تستری، محمد تقی (۱۳۷۲)، اوائل، محقق و مصحح: قیس آل قیس، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
  18. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، (۱۴۱۰ق)، غرر الحکم و درر الکلم، محقق و مصحح: سیدمهدی رجائی، قم، دارالکتاب الإسلامی.
  19. ثقفی، ابراهیم بن محمد، (۱۳۹۵ق)، الغارات، محقق و مصحح: جلال‌الدین محدث، تهران، انجمن آثار ملی.
  20. جزائری، نعمت‌الله بن عبدالله (۱۴۰۴ق)، النور المبین فی قصص الأنبیاء، قم، مکتبة آیة الله المرعشی.
  21. حمیری، عبدالله بن جعفر، (۱۴۱۳ق)، قرب الإسناد، محقق و مصحح: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، قم، آل البیت (علیهم السلام).
  22. خزاز رازی، علی بن محمد، (۱۴۰۱ق)، کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، قم، بیدار.
  23. دیلمی، حسن بن محمد، (۱۴۱۲ق)، إرشاد القلوب إلی الصواب، قم، دارالشریف الرضی.
  24. صفار، محمد بن حسن (۱۴۰۴ق)، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله)، محقق و مصحح: کوچه‌باغی، قم، مکتبة آیة الله المرعشی.
  25. طبرسی، ابونصر حسن بن فضل، (۱۴۱۲ق)، مکارم الأخلاق، قم، دارالشریف الرضی.
  26. طبرسی، احمد بن علی (۱۳۷۱)، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ترجمه و شرح: احمد غفاری، تهران، مرتضوی.
  27. __________ (۱۴۰۳ق)، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی.
  28. طبرسی، فضل بن حسن، (۱۳۷۲)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو.
  29. طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۴ق)، الأمالی، قم، دارالثقافة.
  30. __________، (۱۴۰۷ق)، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: حسن الموسوی خرسان، تهران، دارالکتب الإسلامیه.
  31. علی بن موسی (علیهما السلام) (۱۴۰۲ق)، طب الإمام الرضا (الرسالة الذهبیة)، محقق و مصحح: محمدمهدی نجف، قم، دارالخیام.
  32. __________ (۱۴۰۶ق)، الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا (علیه السلام)، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، مشهد، آل البیت (علیهم السلام).
  33. عیاشی، محمد بن مسعود، (۱۳۸۰ق)، تفسیر العیاشی، محقق و مصحح: سیدهاشم رسولی، تهران، المطبعة العلمیة.
  34. فراهیدی، خلیل بن أحمد (۱۴۰۹ق)، کتاب العین، قم، نشر هجرت.
  35. فولادوند، محمدمهدی (۱۴۱۸ق)، ترجمه قرآن، محقق: هیئت علمی دارالقرآن الکریم (دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی)، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.
  36. قطب‌الدین راوندی، سعید بن هبة الله، (۱۴۰۹ق-الف)، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
  37. __________ (۱۴۰۹ق-ب)، قصص الأنبیاء، مشهد، مرکز پژوهش‌های اسلامی.
  38. قمی، علی بن ابراهیم (۱۴۰۴ق)، تفسیر القمی، محقق و مصحح: طیب موسوی جزائری، قم، دارالکتاب.
  39. کلینی، محمد بن یعقوب، (۱۴۲۹ق)، کافی، قم، دارالحدیث.
  40. مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳ق)، بحارالأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
  41. __________ (۱۳۶۹)، حلیة المتقین، قم، لقمان.
  42. __________ (۱۳۸۴)، حیاة القلوب، قم، سرور.
  43. __________ (۱۴۰۴ق)، مرآة العقول، محقق و مصحح: سیدهاشم رسولی، تهران، دارالکتب الإسلامیة.
  44. مجلسی، محمدتقی (۱۴۰۶ق)، روضة المتقین، محقق و مصحح: حسین موسوی کرمانی، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور.
  45. مستغفری، جعفر بن محمد (۱۳۸۱)، روش تندرستی در اسلام، ترجمه طب النبی (صلی الله علیه و آله) و طب الصادق (علیه السلام)، قم، مؤمنین.
  46. مفید، محمد بن محمد، (۱۴۱۳ق-الف)، الإختصاص، محقق و مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید.
  47. __________ (۱۴۱۳ق-ب)، الأمالی، محقق و مصحح: حسین استاد ولی و علی‌اکبر غفاری، قم، کنگره شیخ مفید.
  48. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، (۱۴۱۰ق)، مجموعة ورام، قم، مکتبه فقیه.

[1] دانش‌آموخته خارج فقه و اصول در حوزه قم، پژوهشگر بنیاد فرهنگ جعفری (babazadehali110@gmail.com)

[2] استادیار پژوهشگاه قرآن و حدیث (Hasan.taleghani87@gmail.com)

[3] احکام دقیق منحصر به امور شرعی و اخروی نمی‌شود؛ چرا که بسیار از احکامی که حجج الهی پایه‌گذار آن بودند مربوط به امور دنیوی است و نقش مهمی در پیشرفت زندگی مادی بشر داشته است.

[4] ناگفته نماند که رابطه احکام و اخلاق تباین نیست؛ بلکه احکام اسلامی تماماً در راستای اخلاق است.

[5] حق امامت که خداوند به ایشان عطا فرموده است.

[6] https://goo.gl/zeLUZ

[7] مانند خوک، لِأَنَّ غِذَاءَهُ أَقْذَرُ الْأَقْذَارِ مَعَ عِلَلٍ كَثِيرَةٍ (ابن‌بابویه، ۱۳۸۵، ۲: ۴۸۴).

[8] https://www.khabaronline.ir/news/150036

[9] برای اطلاع بیشتر در زمینه نقش حجج الهی در بهداشت به حلیة المتقین مراجعه شود.

[10] https://www.sydney.edu.au/news-opinion/news/2017/02/08/male-infant-circumcision-has-a-200-to-one-risk-benefit–research.html

[11] برای اطلاع بیشتر به کتاب مستغفری، ۱۳۸۱، جعفر بن محمد، روش تندرستی در اسلام و طب الإمام الرضا (علیه السلام) (الرسالة الذهبیة) مراجعه شود.

[12] Cupping therapy for muscles and joints, p. 52. https://goo.gl/EVwjE9

[13] https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/27840503?dopt=Abstract

[14] https://journals.plos.org/plosone/article?id=10/1371/journal.pone.0031793

[15] https://www.liebertpub.com/doi/abs/10/1089/acm.2013/0291 – https://goo.gl/CeYRTG

[16] https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3000376

[17] موارد دیگری هم وجود دارد که ارجاع می‌دهیم. محافظت از قلب:

https://www.liebertpub.com/doi/abs/10/1089/acm.2013/0291

اثرات مثبت روی سیستم ایمنی:

https://www.liebertpub.com/doi/abs/10/1089/acm.2013/0291 – https://goo.gl/AtHsj6

اثرات مثبت روی بیماران آنفارکتوس، تنظیم ضربان قلب، اثرات مثبت روی نارسایی قلبی، اثرات مثبت روی نوروپاتی دیابتی:

https://www.liebertpub.com/doi/abs/10/1089/acm.2013/0291 – https://goo.gl/CeYRTG.

کاهش تری‌گلیسیرید و کلسترول خون، کاهش اوریک اسید خون، درمان هایپرلیپیدمیا، درمان فشار خون بالا، درمان افزایش آهن در تالاسمی، درمان هپاتیت، درمان آترواسکلروزیس، درمان نقرس، کاهش دردهای عضلات اسکلتی، درمان هایپرتانسیون، درمان بیماری‌های رگ‌های قلبی، محرک تولید مواد ضدمیکروبی در بدن:

http://www.sciepub.com/reference/49535

درمان ناراحتی‌های تنفسی و سرفه، درمان آکنه و جوش صورت، درمان فلج صورت، جلوگیری از تخریب استخوان‌های گردن:

https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3289625

اثرات مثبت روی آسم، درمان سردرد، کاهش درد عصب سیاتیک، درمان کهیر و خارش پوست، بهبود سرماخوردگی:

https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3000376

[18] شپش گندم.

[19] مانند روابط مادر و فرزند و مسائل مربوط به آن.

[20] منظور حجت‌هایی هستند که به حکومت ظاهری رسیدند؛ مانند امیر مؤمنان (علیه السلام).

[21] مسکین به کسی گفته می‌شود که از شدت بینوایی چاره‌ای جز گدایی ندارد؛ ولی فقیر کسی است که در حد ضرورت دارد و مجبور به طلب از دیگران نیست (کلینی، ۱۴۲۹ق، ۷: ۲۲).

دیدگاهتان را بنویسید